زندگیاتون رو وقفِ امام زمان(عج) کنید،
وقفِ جبھه ی فرهنگی، وقفِ ظھور
وقتی زندگیاتون این شکلی بشه،
مجبور میشیدکه گناه نکنید
و وقتی که گناه کمتر شد
دریچه ای از حقایق به روتون باز میشه،
اونوقته که میشید شبیه شهدا . . .
@shohadayeegomnamm
🌄 دنیای پیچیده
دنيا با سختى و رنج پيچيده شده است؛ تا انسان به آن نپيچد و حركت كند.
✏️علی صفایی حائری
📚 عوامل رشد، رکود، انحطاط
@shohadayeegomnamm
وقتی نمیدانی کجا هستی قبله را
پیدا کن و دو رکعت نماز بخوان.
وقتی نمیدانی به کجا میروی،
وقتی خودت را گم کردهای،
وقتی خودت را از دست دادهای،
وقتی نمیتوانی با خودت کنار بیایی
بر سر سجاده بایست و نمازت را
با دقت بخوان از خود فارغ شو
تا به خودت بیایی!🌱
| استادپناهیان |
@shohadayeegomnamm
رهبر انقلاب،صبح امروز:
دشمنان قطعاً پاسخ دندانشکن دریافت خواهند کرد✌️
@shohadayeegomnamm
هدایت شده از گلـبرگ ســرخ
✍#ادمین_نوشت
🌱انتشار به مناسبت روز دانش آموز
دَم دَمای صبح با کابوسی که دیده بود از خواب پرید. پاورچین پاورچین از اتاق بیرون آمد.
خُنکای هوای پاییزی به صورتش خورد به سمت شیرِ آب رفت و وضو گرفت، نمازش را کنار سجاده صورتیاش خواند و با خدای خودش راز و نیاز کرد؛ اما هنوز دلشورهای عجیب تمام وجودش را فرا گرفته بود.
دیگر خواب به چشمانش نیامد، به آشپزخانه رفت
و بساط صبحانه را چید. با آرزوی یک روزِ خوب، سعید را راهی مدرسه کرد. در فکر ناهار بود. تصمیم داشت آش تَرخینه، غذایی که پسرش دوست داشت را آماده کند.
نگاهی به عقربههای ساعت انداخت، نزدیک ظهر و موعد رسیدن پسرکش از مدرسه بود.
صدای شلیک تیرهای که از خیابان به گوش
میرسید، نگرانیش را دو چندان کرده بود و امانش را بریده بود.
با صدای در که خبر از آمدن سعید میداد، نفس عمیقی کشید. پا تند کرد تا بیش از این منتظرش نگذارد. در را که باز کرد با قیافه خندانش روبرو شد، پسرک یازده سالهاش که با وجود سن کم، همیشه کمک حالش بود.
از سعید درخواست کرد برای ناهار نان بخرد. با وجود خستگی؛ اما درخواستش را با جان و دل پذیرفت.
نگاهش گره خورد در نگاه پسرکش، گویی آخرین بار است که او را میبیند.
با رفتن سعید، روحش نیز با او رفت. آنجا که سعیدش هنوز چند قدمی برنداشته بود و اوضاع شهر را آشفته دید، آنجا که در نانوایی، رادیو حکومت نظامی اعلام کرد.
آنجا که پسرکش را مُردد، بین ماندن و آمدن دید و لحظهای که با عمق جان صدای رژه سربازان شاه را شنید و بعد فرمان آماده باش و شلیک...
آنجا بود که تیری بیرحم از تنفگ سربازی بیرحمتر به طرف پسرش شلیک شد و او را از دنیایِ شاهِ کودککُش رها کرد.
او تمام این لحظات را نَه با چشم سَر که با عمق جان لمس کرد...
حالا تنها او مانده بود و دلخوشی که دیگر نبود و
آشی که دست نخورده روی گاز ماند.
تقدیم به بزرگمردِ کوچک؛ شهید سعید ادبجو که این روزها ما ایشان رو به اسم خیابانی که از آن رد میشویم میشناسیم...خیابان ادبجو🌹
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
جنابِ عزرائیل!
جونِ ما بچه شیعه ها رو،با تصادف و بیماریُ...نگیر!
ما فقط میخوایم:
شهید بشیم
@shohadayeegomnamm
هدایت شده از 🚩شهدای راه قدس🚩
شب های شهدایی🌹
زیارت🌹شهدا🌹
گلزار🌹 شهدای🌹 اراک
#شهدای_راه_قدس
#شهید_پژمان
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝܢ̣ߺ ߊܠܢܚ݅ܣܥߊ ࡐ ߊܠࡎܥࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭
🗓#رزق_چهاردهم_آبان_ماه
🌸شهید ناصر عزیزیان
📅تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۱/۰۱
محل تولد: کندا _ خمین
📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۸/۱۴
محل شهادت: ارتفاع شیخ گز نشین _ عراق
💎نشانی مزار: گلزار شهدای خمین
📜برشی از زندگينامه شهید:
ارادهاش محکم و پولادین بود و هیچچیز نمیتوانست مانع او شود. جوانی مؤمن و متدین و مهربان و شکیبا بود که برای آزادی و آبادی این سرزمین تلاش میکرد. زمان جنگ تحمیلی فرا رسیده بود و او نیز مانند دیگر غیور مردان این سرزمین لباس بسیج به تن کرد و راهی جبهههای نبرد شد.
#رفیق_شهید
#شهر_خمین
#گلبرگ_سرخ
یادمان شهدای گمنام
@shohadayeegomnamm
شهید حاج قاسم سلیمانی:
🖋 اگـر کسی صدای رهبر خود را نشنود...
به طور یقین صدای امام زمان(عج)
خود را هم نمیشنود...
و امروز خط قرمــز باید توجه تمام
و اطاعت از ولی خود، رهبری نظام باشد.
#زندگی_به_سبک_شهدا
@shohadayeegomnamm