eitaa logo
🌷کانال شهداء و ایثارگران فردو🌷
535 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
58 فایل
تصاویر شهدای فردو چکیده وصیت نامه ها و پیام های شهدا وتصاویر جانبازان ورزمندگان فردو ارتباط با ادمین 👇👇👇👇👇👇: @mohammadhosein1347
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره مبارکه از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
سلام دوستان و هم گروهی های عزیز #💚اهدای ۱۴۰۰۰🌹🌷 صلوات🌹🌷 در روزهای پنجشنبه ها به نیت سلامتی و فرج امام زمان عج و شادی ارواح مقدس شهدا و اموات اعضاو شفای بیماران آمد قرار ماهمگروهی ها اهدای ۱۴۰۰۰ 🌷گل صلوات🌷 ۱۴۰۰۰ 🌷گل صلوات🌷 ۱۴۰۰۰گل صلوات مانده 1️⃣4️⃣0️⃣0️⃣0️⃣ همین جا اعلام فرمائید تعداد 🌷گل صلوات🌷 که هدیه می کنید #🏴صلوات امروز هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها و سرداران و ۱۱۶شهید فردو و شهدای راه قدس 👇🖊اعلام تعداد صلوات همین جا در گروه شماو @fordo121
سال ۱۳۶۶ بود که در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب بصورت بسیجی خدمت می‌کردم. زمستان بود که شبی برای زیارتِ پدرم که در جبهه حق و در واحد دیگری مشغول خدمت بود، رفته بودم. فاصله واحدی که جایی که ایشان بود بسیار زیاد بود ولی من هر زمانی که فرصت داشتم برای دیدن پدرم می رفتم. آن شب هم رفتم و زیادتر از همیشه پیش ایشان بودم، با هم از خیلی چیزها صحبت کردیم از آن جمله به ایشان گفتم برای رسمی شدن در سپاه اقدام کرده ام، البته می خواستم نظر و واکنش ایشان را ببینم. بعد از زیارتِ پدرم، وقتی به واحد اطلاعات برمی‌گشتم، دیگرآخر شب شده بود و همه جا تاریک بود. در زمین خدا راه می رفتم که شنیدم کسی مرا صدا می‌زد، پرسیدم شما که هستی؟(آن سرزمین شبیه بیابانهای مابین کوه خضر و جمکران بود) با صدایی آرام و آهسته در قلبم نجوا کرد، من زندگی هستم و تو عضو کوچکی از من هستی که در درونِ من در حال زندگی کردن هستی. هر چه سعی کردم نتوانستم صاحب صدا را ببینم، او آنقدر بزرگ بود که من نمی توانستم او را ببینم. به او گفتم: با من چه کار داری؟ صدا گفت: می خواهم تو را با خودم آشنا کنم. من که آن روزها جوان بودم و کمی مشغول زرق و برق دنیا بودم، به ایشان بی اعتنایی و بی توجهی کردم، دیگر صدای ایشان را نشنیدم. تا مدتها به این موضوع فکر می کردم که او که بود و به یکباره کجا رفت و چرا ناپدید شد؟ البته از اینکه بخاطر بی توجهی من رفته بود، افسوس و حسرت می خوردم و غم و اندوه زیادی به همین خاطر وجودم را فرا می گرفت. مدتها گذشت تا اینکه یک روز مانده به اولین روز عید سال 1367 بود که هنوز هم این سعادت را داشتم که در واحد اطلاعات لشگر حضور داشته باشم. آن روزها ما در خط مقدم (نونی) شلمچه بودم. (شلمچه منطقه‌ای در حدفاصل شهرهای خرمشهر و بصره است که بخشی از آن در خاک ایران و بخشی دیگر در خاک عراق قرار دارد.) شب عید نوبت دسته ما بود که بیدار باشیم(در دسته ما جعفر عباسی بچه کربلا (و بعدها بانک ملی مرکز مشغول بود)، خجسته(بانک ملی سعیدی مشغول بود)، آقای تاری تخریبچی(امروز فروشگاه تلنگر را دارد)، علی جعفری(معروف به علی نفتی، نوبهار مسجد زینبیه)، و شهید علی علایی(که در چاله کاظم ساکن بودن) و... با بنده(علی منصوری که پیک دسته بودم) در کانالی حضور داشتیم. اواخر آن شب بود که ما زیر آتش دشمن قرار گرفتیم که علی اعلایی عزیزم شهید شد و بنده نیز مجروح شدم. آن شب بعد از مجروحیتم دوباره کسی مرا صدا زد، صدا برایم آشنا بود. همانطور که ممکن است حدس بزنید، بله خود جناب زندگی بود. از جناب زندگی پرسیدم برای چه آمدی؟ او گفت: تا با هم دوست شویم و من کمکت کنم. گفتم: شما چه کمکی می‌توانی به من بدهی؟ او گفت: من راهنمای تو در این دنیا هستم و خدای کریم به من دستور داده تا هر آنچه که نیاز داری را اگر تلاش کنی، به تو بدهم. به اوگفتم چگونه از فرصت زندگی ام استفاده کنم؟ گفت: به گونه‌ای زندگی کن که هر روز حداقل کمی نصبت به قبل رشد کنی تا روزی برسد که قبل از ملاقات مرگ، بتوانی زندگی را کامل درک کنی. گفتم: مرگ چیست؟ من از مرگ می‌ترسم. او گفت: اگر درست زندگی کنی می توانی به آخر سفر زندگی هم برسی و انشالله اگر به آخر زندگی برسی، دیگر از مرگ نخواهی ترسید و مرگ هم مثل من دوست خوبی برایت خواهد بود. لطفاً قدرِ هر دو ما (زندگی و مرگ) را بدان. به او گفتم: مرگ من چه موقع است؟ گفت سوالاتِ بهتر از این هم هست که از من بپرسی. کم کم احساس می کردم جناب زندگی آشنایی نزدیک است، از قدیم می شناسمش و نزدیک ترین و عزیز ترین دوستم می باشد که تا کنون از او غافل بوده ام. برای همین با او راحت صحبت می کردم. به او گفتم: تو بگو چه سوالی بپرسم. گفت: می توانی بپرسی چگونه درست زندگی کنم؟ من هم گفتم: چگونه؟ او گفت: اگر بتوانی به موقع در همه صحنه های زندگی ات حاضر شوی و غیبت هایت را کم کنی، می توانی درست زندگی کنی. گفتم اگر درست زندگی کنم بعدش چه می شود؟ زندگی گفت: می‌توانی به موقع از دنیا بروی یعنی نه زودتر بروی که دستت خالی باشد و نه دیر تر بروی که از غافله عقب بمانی و نتوانی وارد زندگی بعدی ات در جهان بعدی بشوی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگینامه شهید والامقام برادر بسیجی دلاور غلامرضا سلمانی فردویی فاتح خرمشهر🌹 تهیه کننده خانم فاطمه بخشی
13.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدگمنام مهمان ویژهٔ شهدا به میعادگاه عاشقان وعارفان روستای شهید پرور فردو خوشامدی🌹 تهیه کننده خانم فاطمه بخشی فردویی محبان شهدا فردو
🔷 شهدا فردا میزبان همه شما هستند. مسیر مراسم سی و سومین کنگره روستایی شهدای فردو 🔻سی و سومین یادواره شهدای فردو 🇮🇷" تمام مردان این روستا" ⏰ جمعه، ۲۱ اردیبهشت ماه، ساعت ۹ صبح 🔸 فردو، حسینیه شهدای فردو @fordoirا
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نقاره زنی در حرم مطهر به مناسبت ولادت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام 🕌@qomzaer ⚜___💠___⚜
دردانه ی شهید حادثه ی تروریستی کرمان «شهید علیرضا محمدی پور» در آستانه ی روز دختر به دنیا آمد.😢😢😢😢😢😢😢😢 ❤️روزت مبارک زینب جان، بنت الشهید کوچک❤️
خاک قم گشته مقدس از جلال فاطمه / نور باران گشته این شهر از جمال فاطمه گر چه شهر قم شده گنجینه علم و ادب / قطره ای باشد ز دریای کمال فاطمه ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر برهمه ی دختران فاطمی به خصوص دختران عضو کانال مبارک باد محبان شهدا فردو Eitaa.com/fordooeha
ذیقعده شد و بهار ایران آمد در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد در روز یکم کریمه آل رسول(ص) در یازدهم شاه خراسان آمد (س)🌸 🌼 مبارکباد.🌸