eitaa logo
شهدای شهر کهریزسنگ
221 دنبال‌کننده
924 عکس
621 ویدیو
5 فایل
این کانال به منظور معرفی و ارج نهادن به مقام و منزلت شهدای شهر کهریزسنگ و خانواده های این عزیزان به طور مستقل و زیر نظر گروه رسانه ای کهریزسنگ تشکیل شده و وابسته به هیچ نهادی نمی باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🌼🍀🌺🍀🌼💐 سالروز تشکیل به فرمان در سال ۱۳۵۸ و یاد و خاطره خصوصا که نزدیک به نیمی از آمار کشور را تشکیل می دهند گرامی باد . @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... سرتاسر جبـــهه همش نور تجلی خدا بود به خدا آخر دنیا بـود به خدا کرب و بلا بود به خدا حضرت زهــرای بتول با اینکه ما نــوکرشیم مادر ما بود به خـــدا از میــون جبهه ها شلمچه بیــشتر از همه گرفته بــوی فاطمه شب حمــله ، همهمه بود روی لبها زمزمه بود کی تو دلا واهمه بود دعوا سر، سربند یا فاطمه بود ذکر لبها وقتی که یا زهرا می شد همه گره هامون وا میشد یاد امام و شهدا دل و میبره کرب وبلا🌷 @shohadayekahrizsang
🌷🕊🌹💐🌹🕊🌷 🌹 🌹 فرزند : رجبعلی : 🗓 1342/06/23 🗓 محل تولد : کهریزسنگ وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓 1361/04/23 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : شرق بصره عملیات : رمضان مزار : اعلی علیین ، بهشت برین ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟! می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود. وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا. @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - گل چادر گلدارت - کریمی.mp3
3.47M
🔳 🌴گل چادر گلدارت 🌴تب دستای تب دارت آتیشم زده @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹«نمی‌دانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر می‌شد. 🔹می‌دانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود،‌ چون توجه را به سمت من جلب می‌کرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم. 🔸یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم...دعا کردم. 🔹در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند 🌹 📚برگرفته از کتاب مهر مادر @shohadayekahrizsang