eitaa logo
شهدای ملایر
316 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
406 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب : عزیزکرده ..زندگینامه ی شهید حسن تاجوک 🌹 نویسنده : مرضیه نظرلو🌹 قسمت : پنجاه و هفتم🌹 آدرس ما👇👇👇ت ل گ رام @defaeemogadas ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1487863813C4bb957d00e سروش 👇👇 https://sapp.ir/defaemogadas.
کتاب : عزیزکرده ..زندگینامه ی شهید حسن تاجوک 🌹 نویسنده : مرضیه نظرلو🌹 قسمت : پنجاه و هشتم🌹 آدرس ما👇👇👇ت ل گ رام @defaeemogadas ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1487863813C4bb957d00e سروش 👇👇 https://sapp.ir/defaemogadas.
کتاب : عزیزکرده ..زندگینامه ی شهید حسن تاجوک 🌹 نویسنده : مرضیه نظرلو🌹 قسمت : پنجاه و نهم🌹 آدرس ما👇👇👇ت ل گ رام @defaeemogadas ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1487863813C4bb957d00e سروش 👇👇 https://sapp.ir/defaemogadas.
کتاب : عزیزکرده ..زندگینامه ی شهید حسن تاجوک 🌹 نویسنده : مرضیه نظرلو🌹 قسمت : شصت🌹 آدرس ما👇👇👇ت ل گ رام @defaeemogadas ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1487863813C4bb957d00e سروش 👇👇 https://sapp.ir/defaemogadas.
مراسم بزرگداشت شهیدسرافراز سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی و یادواره شهدای والامقام شهر #عشاق ، دوشنبه ۳۰ دیماه بخش جوکار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. . صدای شهید رحمت الله سلطانی درون گوشم میپیچد ! صدای خنده های حبیب و نبی می آید حجت بازهم دارد سر به سر بچه های گردان میگزارد . هنوز رحمت الله سلطانی تاکید میکند که اگر برادرتان هم جلوی پایتان افتاد نباید توجه کنید ... حس میکنم گرمای خاک شلمچه را زیر پاهایم ! گرمایی که به خاطر خون شهداست باید خاک معطرش را در مشت هایم پنهان کنم و ب سر و صورت بریزم!! . ن اصلا باید سجده ای طولانی بروم روی خاک پاکش تا عجین بشود با روح و پوست و استخوانم ...! . صدای خمپاره و ترکش! گویی که عملیات آغاز شده است! شوق وصال معبود در وجودم طنین انداز میشود... ناگهان؛ رشته افکارم را در هم می ریزند بوق ماشین ها!! صدا! صدای خمپاره و گلوله نبود... . صدای آهنگ لس آنجلسی ماشین مدل بالایی بود ک دلش میخواست تمام من را به انضمام افکارم زیر بگیرد!! هندزفری و مداحی بعدی... چ به موقع پلی میشود! . مداح میخواند: یه شهید،یه پرچم عشق،توی شهر ما غریبه نه فقط نام و نشونش...خودشم خیلی غریبه! . و اینجا بود ک فهمیدم وسط دورترین نقطه به شلمچه هستم ! وسط هوای دود الود که آدمهایش از هوایش دود آلوده تر اند!! اینجا عده زیادی رنگ بوی خدایی ندارند... اینجا برای خیلی ها افتخار است که راه شهدا را برعکس بروند!! اینجا عده ای همه قرار هایمان را با شهدا فراموش کرده اند! عده ای دیگر که دم از خدا و امام و شهدا میزنند! فقط شده اند ظاهر و در باطن... . اینجا بی منت ببخشید و از هیچکس هیچ نخواهید! اینجا دیگر منش و رفتار شهدایی نیست... اینجا فقط نام شهدا را یدک میکشیم!! باز هم بگویم! ریا تظاهر حسادت تهمت بی اخلاقی!! دلم پر است آی آدم ها... . خوش ب حال آنهایی ک در این حال و هوای آلوده حال هوای دلشان آفتابی و بدون ابر است... . دل من انقدر بهانه نگیر! اینجا که شلمچه نیست... اینجا آسمان شهر است،شهر!! . (س) ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
شهیدمحمدحسین #بیگلری نام پدر:محمدشفیع محل تولد:ده‌چانه ملایر تاریخ تولد:1342-06-01 محل دفن:اراک تاریخ شهادت:1363-12-24 محل شهادت:شرق دجله عملیات بدر @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهیدمحمدحسین #بیگلری نام پدر:محمدشفیع محل تولد:ده‌چانه ملایر تاریخ تولد:1342-06-01 محل دفن:اراک تاری
شهید محمدحسین بیگلری فرزند محمدشفیع در اولین روز از شهریور ماه سال 1342 در روستای ده چانه از توابع شهرستان ملایر و در خانواده ای مذهبی و متدین و روستایی دیده به جهان هستی گشود. در همان دوران کودکی با قرآن و نماز آشنا شد. او در دامان سبز مادری مهربان و دلسوز رشد کرد و نفس کشید که آشنا به مسایل و احکام اسلام بود و از همان زمان کودکی محمدحسین را با احکام اسلام زندگی کرد. چهار سال در روستای ده چانه زندگی کردند و بعد از آن به اراک آمدند و زندگی جدیدی را در این شهر آغاز کردند. تحصیلاتش را در یکی از دبستان‏های شهرستان اراک آغاز کرد و با هوش و ذکاوتی که داشت توانست دوره ابتدایی را با موفقیت پشت سر بگذارد و وارد دوره راهنمایی شده و مورد توجه معلمان و اولیای مدرسه شود و او را به عنوان یک دانش آموز با ادب و درس خوان که منظم بود، می دیدند. محمدحسین هم از اخلاق خوبی برخوردار بود و به گونه ای عمل کرد که در چشم همه جای باز کرد و همه دوستش داشتند. دوره راهنمایی اش که به پایان رسید با تشویق خانواده و مهربانی های آنان به دبیرستان شبانه ولی عصر (عج) رفت تا هم درس بخواند و هم در کنار خانواده به کار و تلاش بپردازد و در امرار معاش خانواده سهمی داشته باشد. او توانست با زحمات بسیاری در این راه، دیپلمش را بگیرد و این درست در زمان جنگ تحمیلی بود. مدرکش را که گرفت به بسیج رفت و ثبت نام کرد تا برای رفتن به جبهه آموزش های نظامی را فرا گیرد. غیرت داشت و نمی توانست بماند و تماشا کند که دشمنان بعثی به ایران عزیز و ناموس و شرف مردمانش هجوم آورده اند. به سپاه رفت و تک تیرانداز گردان علی شد و حدود شش ماه در جبهه ها بود. از ویژگی های این شهید عزیز این بود که (به نقل یکی از دوستانش که موقع شهادت بالای سرش بود) ایشان وظیفه امر به معروف خود را در زیر سخت ترین آتش دشمن قطع نمی کرد. در عملیات بدر در منطقه شرق رودخانه دجله در حالی که بیش از چند دقیقه ای به شهادت ایشان نمانده بود، به او خبر می دهند که فرمانده گردان و معاونش و یکی از مسیولین گروهان گردان امام حسن (ع) شهید شده اند و او در جواب می گوید: «مهم نیست ما هم باید در راه خدا شهید بشویم» و یا در همان لحظات آخر به دوستان هم رزمش در حالی که فاصله با تانک های دشمن از صد متر هم کمتر بود می گفت: «بچه ها حالتان چطور است و با تانک ها چطورید. عزیزان غیور رزمنده محکم و قوی باشید که تانک در مقابل ایمان هیچ است». آری در حال گفتن همین جملات زیبا به دوستانش می باشد که ترکشی به محمدحسین اصابت می کند و دست او را از ناحیه کتف قطع و پس از اندکی یا مهدی () گفتن و راز و نیاز با خدای خویش به لقاءالله و دیدار محبوبش می رود. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک در جمع دوستان و هم رزمانش به خاک سپردند. @shohadayemalayer