eitaa logo
شهدای ملایر
314 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
403 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صراط (تحلیل_سیاسی)
🏴 إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ...
مراسم بزرگداشت شهید نخبه پزشکی، «احمدرضا احدی» روز یکشنبه، ۳۰ مهرماه از ساعت ۹ صبح در مرکز همایش‌های شهید «عبدالرسول حیدری» دانشگاه ملایر برگزار خواهد شد. شهید احمدرضا احدی دانشجوی رتبه اول کنکور پزشکی بود که در سن بیست سالگی و در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. از این شهید عزیز مجموعه‌ای دستنویس که در مجموعه‌ای به نام «حرمان هور» به چاپ رسیده، به جای مانده است.
مجله  دیدار آشنا  اسفند 1381، شماره 33  شهیدستان نویسنده : نیره قاسمی زادیان پیش تر از اینها «دانشگاه » با عطر قدم های نجیبشان به قطعه ای از بهشت شبیه بود . مثل ما پشت همین میز و نیمکت ها می نشستند، با این تفاوت که «جنگ دیده » بودند نه «جنگ شنیده » ! لحظه ای در تردید نماندند، به لقب شامخ دکتر! ! دل، خوش نداشتند، گویی تحصیلات عالی و درک و موقعیت نتوانسته بود روحشان را به بند کشد و دست و دلشان را از ادای تکلیف باز دارد . . . تا کنون لحظه ای دل به دست نوشته های شهید احمد رضا احدی سپرده اید؟ او را چقدر می شناسید؟ «داریوش ساکی » که بود؟ «حیدر کاظمی » چگونه رفت؟ هر سه، دوست و همشهری بودند . از بچه های خوب و با صفای ملایر! در یک سال با هم وارد دانشگاه شدند . شهید احدی و ساکی پزشکی می خواندند . حیدر دانشجوی رشته فلسفه بود . هر سه در ده درکه - روستایی در شمال تهران و در حاشیه دانشگاه شهید بهشتی - با هم در یک اتاق زندگی می کردند . احمد رضا در سال 1364 رتبه اول کنکور را به دست آورد . اما هرگز از جبهه دل نکند . او خمیر مایه خاطرات جبهه بود و دستی در ادبیات زلال جنگ داشت . «حرمان هور» اشک های قلم شمع گونه اوست . (1) شهیدان را شهیدان می شناسند و اوست که آخرین لحظات بودن با شهید کاظمی را شرح می دهد: . هنوز پشت تیر بارش ایستاده بود خسته و مجروح با باند سفیدی که بر سرش بسته بود و غنچه خونی که از زیر سفیدی باند نشت می کرد . حالش را پرسیدم گفت: سرم گیج می رود و چشم هایم تار شده است . گفتم: هیچ کس نیست و پل را باید تا صبح که نیروها می روند نگه داشت . او در حالیکه نوار قشنگ تیر بار را پر می کرد، خندید و گفت: «تا آخرین نفس خواهیم ایستاد .» بعد خداحافظی کردم و رفتم تا به بقیه بچه ها سری بزنم، مدتی نگذشت که ناگهان موشک آر پی جی سنگر تیر بار را نشانه گرفت و دود سیاهی از سنگر بلند شد . به سختی خودم را به درون سنگر رساندم، می دانستم که می خواهم صحنه ای را ببینم، حیدر آرام تر از همیشه خوابیده بود، آن چنان که تماشایش اشکم را بند نمی آورد . مست مست خوابیده بود . مثل یک گل، مثل همان شب های سرد درکه، ولی این بار هر چه صدایش کردم پاسخی نمی داد . نمی دانم برایش شعر خواندم یا درد دل کردم . فقط می دانستم گریه می کنم . . . هنوز خون زیر باندش خیس بود و با قیافه ای نازنین و آرام کنار تیر بارش خوابیده بود . آری! حیدر هم رفته بود . و اوست که از شهید «ساکی » می گوید: «برهوت کویر را هر چه بجویید، لا به لای تلهای شنی اش را کنج واحدهای فرتوتش را هر چه بکاوید چیزی نخواهید یافت مگر «یک آشنا» به یاد فرزند هور، فرزند خاکریز و دود و آب و خاک غواص دشمن شکن عرصه های خون و ماسه جزایر مجنون کارون اروند فرمانده بی باک، فریادگر کمین های جزیره پیش مرگ مین و سیم خاردار خورشیدی و باتلاق شهید «داریوش ساکی » خدایا! ستاره ها که رفتند، خورشید را نگه دار . احمد رضا در آبان سال 1345 در شهرستان ملایر متولد شد . پدرش درجه دار ارتش بود و مادرش خانه دار . در عین کودکی، دردهای بزرگی داشت و بعد که مثل پیچک ها و نیلوفران قد کشید، دردهایش بزرگ تر شدند . بسیار باهوش و زیرک بود . استدلال های ریاضی و فرمول های فیزیک و شیمی را خوب می فهمید . حتی در نوشته های آسمانیش به مدد حافظه قوی خود، از آنها بهره می برد . در بخشی از خاطراتش نوشته است: . اگر مرتاض های هندی دانستندی که علمی به نام ریاضیات بودندی دیگر هرگز سراغ تخته ها و کفش های میخ دار نمی رفتندی و روزها در یک محل بدون چشم بر هم زدن می ماندندی بلکه به سراغ این علم آمده بودندی و با مسائل پیچ در پیچ علم ریاضی، که به حق ریاضیات است مشغول می شدندی . سر و کله زدن با «حدها» ، «انتگرالها» ، «دیفرانسیل ها» ، «تابع ها» ، هذلولی ها» ، «بیضی ها» ، «لگاریتم » و «تصاعدها» ، «معادله ها» و «نا معادله ها» و . . . هزاران مساله دیگر وجودشان را آن چنان نرم کرده بودندی که دیگر نگو و نپرس! مرتاض راضی از ریاضی 13/11/61 . آن همه متواضع بود که خاک در برابر آسمان، ظاهری آرام داشت و دلی بی قرار . همیشه ساده لباس می پوشید با آن که در رشته پزشکی رتبه اول را کسب کرده و دانشجوی همین رشته بود، هرگز بین خود و دیگران احساس رحجانی نمی کرد . به قلت طعام توجه خاصی داشت . همواره سعی می کرد خورشید وجودش در پس ابر جماعت پنهان بماند . بالاخره، شب دوازدهم بهمن ماه، در عملیات کربلای 5 در درگیری، با کمین های دشمن بعثی به شهادت رسید . پس از پانزده روز که پیکرش میهمان آفتاب بود، به شهرستان ملایر بازگردانیده شد و در آرامگاه عاشورای ملایر به آغوش خاک سپرده شد . قطره ای از دل نوشته های دریایی اش: وقتی زمین تفتیده کویر از شدت تشنگی بیهوش شده بود و آفتاب بی رحم، تمامی شعاعهای خود را به کویر دوخته بود . پیکر همواره کویر آرام از درز چشمان بی رمقش قامت بلند خورشید را ور انداز کرد و به زیر لب،
آفتاب را نفرین کرد . آن هنگام که تمامی امیدهای کویر در حال قطع شدن بود . تو ای آب، همان بودی که وجودش را در بر گرفتی . از غصه رهایش کردی و تمام کویر را سیراب نمودی . زمانی که هیزم های خشک و نازک در چنگال شعله های سوزان آتش به فریاد برخاسته بودند و ناله هایشان حرارت آتش را تسکین نمی بخشید . آن هنگام که دیگر آخرین رمقشان از کف می رفت، تو ای آب! همان بودی که با در انداختن خود در میان لهیب آتش پیکره نیم سوخته آنها را تسلی بخشیدی . زمانی که طفلان معصوم و بی گناه از گرسنگی می گریستند، وقتی قحطی رخساره بچه ها را زرد می کرد و غمگین تر از همه، برزگر پیر بود که کنج خانه اش زانوی غم به بغل گرفته بود، ای آب تو بودی که با نزول خود چون سروش آسمانی غنچه لبخند را بر طفلکان معصوم او گشودی . آن هنگام که مولی (ع) و پیروانش از دست فرعونیان گریختند و به رود نیل رسیدند . در حالی که دشمن از پشت سر آنان می شتافت، ای آب تو بودی که کنار رفتی و راه را بر موسی (ع) گشودی و فرعونیان را در چنگال خشم خود نابود کردی . هنگامی که مادر افسرده ای در سوگ تنها فرزند یتیمش حجاب غربت به تن کرده بود و لحظه ای آرام و قرار نداشت، تو ای آب، اشکی شدی تا از گوشه چشمش روان شدی و تسلی اش بخشیدی . زمانی که بذر خشک در حسرت رویش می نالید و می گریست، تو ای آب همان بودی که رؤیای بذر بیچاره را به حقیقت تبدیل کردی، آری ای آب: در هر جایی به داد بیچاره ای رسیدی . گاهی به کویر، سیرابش کردی . زمانی برای دیگران خود را به خاک و آتش کشاندی، زمانی فریاد کردی تا فریاد رس کسی باشی . هر جایی به داد کسی رسیدی و فریادرس مظلومی بودی . اما در کربلا: نبودی که ببینی چگونه رخسار اصغر (ع) از فرط تشنگی دگرگون شده بود . نبودی که ببینی چگونه حسین (ع) را با حلقومی خشکیده ، آن هم خشکیده تر از روح کویر، کشتند . خیام را چگونه سوزاندند و آبی نبود که خاموشش کند و راستی، این شرم تو را و مرا بس . . . ای آب » . (2) «ریشه های باورش، در ضمیر ما، تا همیشه سبز باد .» پی نوشت: 1 . عبدالحمید رحمانیان . 2 . حرمان هور . نظرات کاربران نویسنده: منصور کریمی 1401/3/4 چه جالب است هر مطلبی که در باره شهیدان احدی و ساکی و کاظمی باشد چقدر حرمان هور جالب روایت جنگ و جبهه و رسالت دفاع مقدس را زنده نگه داشته. چه جالب شخصیت همه شهدا و شهیدان همچون محمد روستایی و صفایی و را روایت نموده.. طوبی له و حسن مآب @shohadayemalayer
مدیر ادبیات و تاریخ دفاع مقدس حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان از انتخاب کتاب «من رضا هستم» جزء ۱۶ اثر ملی توسط کارشناسان بنیاد حفظ آثار کشور خبر داد. محمد برخوردار در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج در همدان، در خصوص کتاب «من رضا هستم»، اظهار کرد: این کتاب مستند روایی از زندگی بسکتبالیست، دانشجوی پزشکی و غواص شهید «رضا ساکی» از شهدای ملایر است که دکتر مهدی مسیبی در ۳۲۸ صفحه این کتاب را گردآوری کرده است. وی با بیان اینکه شهید ساکی یکی از سه دانشجوی نخبه پزشکی دانشگاه شهید بهشتی است که در عملیات کربلای ۴ به شهادت می‌رسد، افزود: در نهضت ملی ترجمه یکی از سه کتاب برگزیده، کتاب «من رضا هستم» بود که هر ساله بنیاد حفظ آثار کشور آثار تولیدی در حوزه دفاع مقدس را بررسی می‌کند و آثار برتر را معرفی می‌کند که امسال این کتاب جزء ۱۶ اثر برتر کشور به عنوان اثر ملی توسط کارشناسان بنیاد حفظ آثار کشور از مجموع یک هزار و ۷۰۶ عنوان کتاب تولید شده در سال ۱۴۰۰ این کتاب را انتخاب کردند. مدیر ادبیات و تاریخ دفاع مقدس حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان گفت: کتاب «من رضا هستم» به زبان اسپانیایی ترجمه شده و به زبان انگلیسی، اردو و عربی در حال ترجمه است. مدیر ادبیات و تاریخ دفاع مقدس حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان ابراز کرد: این کتاب از فصول مختلفی تشکیل شده است؛ این کتاب فصل کودکی، مدرسه، فعالیت‌های انقلابی، ورزشی و دانشگاه این شهید را به تصویر می‌کشد و با توجه به استقبالی که از کتاب شده این کتاب به چاپ ششم رسیده است. لازم به ذکر است؛ نام اصلی شهید داریوش بوده، اما طی یکسری اتفاقاتی که می‌افتد خیلی دوست داشته که همرزمانش و اطرافیانش او را رضا صدا کنند. @shohadayemalayer
🌹 اولین بزرگداشت دانشجوی نخبه پزشکی شهید احمدرضا احدی در دانشگاه ملایر ⏱️ زمان: یکشنبه 30 مهرماه 1402 ساعت 9 صبح 🏫 مکان: دانشگاه ملایر، مرکز همایش های شهید حاج رسول حیدری 🇮🇷 بسیج اساتید دانشگاه ملایر @shohadayemalayer
🌹 اولین بزرگداشت دانشجوی نخبه پزشکی شهید احمدرضا احدی در دانشگاه ملایر ⏱️ زمان: یکشنبه 30 مهرماه 1402 ساعت 9 صبح 🏫 مکان: دانشگاه ملایر، مرکز همایش های شهید حاج رسول حیدری 🇮🇷 بسیج اساتید دانشگاه ملایر @shohadayemalayer
🌹 اولین بزرگداشت دانشجوی نخبه پزشکی شهید احمدرضا احدی در دانشگاه ملایر ⏱️ زمان: یکشنبه 30 مهرماه 1402 ساعت 9 صبح 🏫 مکان: دانشگاه ملایر، مرکز همایش های شهید حاج رسول حیدری 🇮🇷 بسیج اساتید دانشگاه ملایر @shohadayemalayer
🌹 اولین بزرگداشت دانشجوی نخبه پزشکی شهید احمدرضا احدی در دانشگاه ملایر ⏱️ زمان: یکشنبه 30 مهرماه 1402 ساعت 9 صبح 🏫 مکان: دانشگاه ملایر، مرکز همایش های شهید حاج رسول حیدری 🇮🇷 بسیج اساتید دانشگاه ملایر @shohadayemalayer