این را هرگز فراموش نکنید .....🙂🙃
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
منو یکم ببین وصیت هام ببین 🤚🏻
نذاری حرف های ولی بمونه روی زمین✌️🏻
هرجاکه باشی وسط جبهه ای بدون😉
بی بی صدام زده میرم تو بجام بمون 😊.
من بایدبرم 🕊 اره باید سرم برم 😊نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره💔🥀😇
یک روزی هم میاد نفس اخرم بره🕊
...............🌹🌹🌹...........................
.................🌹🌹🌹..............................
خون گلوی من دست تو امانته😉
برادرم بدون چه باری روی شونته☺️
باید بمونی علم عشق برداری😇.
امانت من را با دل جان نگه داری✌️🏻😊
من باید برم🕊 اره برم سرم بره 💔😇
نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره 🥀💔😌
یه روزیم بیاد نفس اخرم بره😍
من باید بیایم بیام توی جمع عاشقت🕊😭تا که بشم شهید شهید راه انقلاب✌️🏻😊
یه روزیم بیاد کفن بشم بااین لباس🕊☺️
میبینی خواهرم🌹 😉 برا دفاع از این حرم دارم میرم ولی .....
به تو وصیتی دارم ☺️ این چادر سیات علم بی بی زینبه 😊✌️🏻
نذاری حرمتش بازبریزه دومرتبه😔.
باید با چادرت سپر عمه جون باشی😉☺️
با عفت حیا پابه رکابشون باشی😍😍
تا یار لشکر بانوی بی نشون باشی 😌👌🏻
.........🌹🌹🌹.........................
حرف های تمام شهدا مدافع حرم به خواهر وبرادارن انقلابی 😊🇮🇷
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
تومۍٖداٰنۍٖ..
حتۍٰاگرکــنارتباشمبازهم
دلتنگتواَم،💔
حالاببیندوریت
بامنچہمۍٖکُند...''
#سلامآقاجان
#چهارشنبہ_هاے_امام_رضایی
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
بسم الله رحمان رحیم
سلام دوستان
امروز معرفی یک شهید داریم معروف به حر انقلاب
شهیدی که متحول شد😍
🌸امروز سالگردشہید ابوالفضل (شاهرخ) ضرغام است🌸
⏳زندگے نامہ این شہید
🏞عڪس و والپیپࢪ این شہید
📕معرفی کتابی از شہید
💕برخی از خصوصیات اخلاقی این شہید
❥︎Jồin●
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
🌹شہید ابوالفضل ضرغام🌹
✅ #پیشنهاد_دانلود ✅
☀ #شہید_ضرغام☀
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
🌹شہید ابوالفضل ضرغام🌹
✅ #پیشنهاد_دانلود ✅
☀ #شہید_ضرغام☀
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
🌹شہید ابوالفضل ضرغام🌹
✅ #پیشنهاد_دانلود ✅
☀ #شہید_ضرغام☀
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
🌹شہید ابوالفضل ضرغام🌹
✅ #پیشنهاد_دانلود ✅
☀ #شہید_ضرغام☀
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
🌳زندگینامه شهیدشاهرخ ضرغام 🌳
نام ونام خانوادگی :شاهرخ ضرغام
لقب حرّ انقلاب
تاریخ تولد:دی ۱۳۲۸
محل تولدتهران،
تاریخ شهادت:۱۷ آذر ۱۳۵۹
نحوه شهادت برخورد گلولهٔ تانک به سینه
محل دفن نامعلوم
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
❤️چطور ميشود يك نفر با آن روحيه داشمشتيگري يكباره برگردد و دست آخر هم شهيد شود؟
هميشه با خودم فكر ميكردم كه زندگي شاهرخ به درك منتهي ميشود؛ شاهرخ بدن ورزيدهاي داشت و حسابي در دعوا سريع بود. كسي جرئت نميكرد با او سرشاخ شود. خيلي روزها با هم به كاباره ميرفتيم و با كمال شرمساري عرق ميخورديم. اما نفس امام خميني(ره) كه به شاهرخ خورد، او را كلا عوض كرد. يعني مسير زندگياش به كل عوض شد. سال 57 بود وقتي در تلويزيون صحبتهاي حضرت امام پخش ميشد، با احترام مينشست، اشك ميريخت و با دل و جان گوش ميكرد. ميگفت عظمت را اگر خدا بدهد، ميشود خميني؛ با يك عبا و عمامه آمد اما عظمت پوشالي شاه را از بين برد❤️
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
يعني فقط صحبتهاي امام(ره) بود كه شاهرخ ضرغام را برگرداند؟
شروع برگشتن شاهرخ از كاباره و دعوا و اينها برميگردد به هيئت جوادالائمه عليه السلام در ميدان قيام تهران. در عاشوراي سال 57، ساواك به بسياري از هيئتها اجازه حركت در خيابان را نميداد اما با صحبتهاي شاهرخ، دستهي هيئت جوادالائمه مجوز گرفت. صبح عاشورا دسته حركت كرد. ظهر هم به حسينيه برگشت. شاهرخ مياندار دسته بود. محكم و با دو دست سينه ميزد. نميدانم چرا اما آنروز حال و هواي شاهرخ با سالهاي قبل بسيار متفاوت بود. موقع ناهار، حاج آقا سيدعلي نقي تهراني كنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا، مردم به خانههايشان رفتند. حاجآقا با شاهرخ شروع به صحبت كرد. ما چند نفر هم آمديم و كنار حاج آقا نشستيم. صحبتهاي او بهقدري زيبا بود كه گذر زمان را حس نميكرديم. اين صحبتها تا اذان مغرب طول كشيد. بسيار هم اثربخش بود. من شك ندارم، نخستين جرقههاي هدايت ما در همان عصر عاشورا زده شد.
🌸ماجرای تحول شاهرخ از زبان هم رزمش🌸
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
برادر شهید گفت که برادرم قبل از انقلاب بادیگارد یکی از خوانندگان زن بود و رفته رفته وقتی بیشتر پای منبر سخنرانان آن زمان مینشیند زمینههای تحول در او به وجود میآید. در یکی از جلساتی که شاهرخ حضور داشته سخنران میگوید در بین شما کسی هست که بخواهد توبه کند و حر شود، چون حر هم توبه کرد و اولین نفری بود که به امام حسین (ع) پیوست. شاهرخ پس از تمام شدن صحبتها، پیش حاجآقا میرود و معنی توبه کردن را میپرسد؟ حاجآقا میگوید توبه یعنی از گناه برگشتن. شاهرخ میگوید الان باید چه کار کنم. حاجآقا جواب میدهد یک سفر به مشهد برو. شاهرخ میگوید من میخواهم توبه کنم چرا باید به مشهد بروم؟ حاجآقا میگوید برای آدم شدن باید به مشهد بروی، فقط باید با شرط به مشهد بروی. میگوید چه شرطی؟ حاجآقا میگوید یک، اگر رفتی تا به تو اجازه ندادهاند وارد حرم نشو. دو، تا صاحبخانه را ندیدهای چیزی نگو، چون صاحبخانه امام رضا (ع) است. سه، چون امام رضا (ع) صاحبخانه است هر کاری که کردی را به امام بگو.
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
🌸مادر شهید تعریف میکرد یک روز بعد از ظهر به خانه آمد و گفت ننه بیا با هم به مشهد برویم. مادر از این کار شاهرخ تعجب میکند. خلاصه بعد از چند روز به همراه مادر و برادرش به مشهد میرود. شاهرخ از پلههای مسجد گوهرشاد که داخل میشود سینهخیز تا در طلاکوب جلوی صریح میرود و همان جا مینشیند. شهید ضرغام پس از چند دقیقه رو به ضریح میکند و سرش را پایین میاندازد. وقتی رفتار دیگر زائران را میبیند با تعجب از برادرش میپرسد که زائران چه میگویند. او هم توضیح میدهد که زائران از امام رضا (ع) اجازه میگیرند. شاهرخ به یاد صحبتهای حاجآقا میافتد. شاهرخ آنقدر جلوی در مینشیند تا قطرات اشک از چشمانش جاری میشود تا جایی که مثل ابر بهار شروع به گریه کردن میکند. ناخودآگاه به صورت نیمخیز بلند میشود و دستهایش را رو به ضریح بلند میکند و میگوید امام رضا (ع) من را ببخش، دیگر خلاف نمیکنم، حاجی گفته اگر میخواهم آدم شوم باید پیش شما بیایم. شهید ضرغام همانجا توبه میکند و پاک میشود. برادرش تعریف میکرد پیرمردی برای رسیدن به ضریح توانایی و امکانش را نداشت. شهید ضرغام پیرمرد را روی شانههایش گذاشت و خودش را به ضریح رساند و 20 دقیقه همان جا ماند. کسی نفهمید شاهرخ چه گفت و چه کرد. پیرمرد در آخر رو به شاهرخ گفت الهی عاقبت بهخیر شوی. یقین دارم امام رضا (ع) نگاهش را به شاهرخ کرد و او از بیرون و درون پاک شد. آن پاک شدن شاهرخ همانا، رخ شاه شدن همانا.🌸
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
شهرت به گروه آدم خوارها😂
* جریان گروه آدم خوارها چی بود؟
بعد عملیاتی سنگین در نخلستانهای آبادان گرسنه مانده بودیم. در روستایی خالی از سکنه بودیم که ناگهان یک گوساله زخمی را دیدیم. شاهرخ به بچهها گفت: آن گوساله را ذبح کنید تا بخوریم. من هم در این روستا که تخلیه شده بود قابلمه ای بزرگ یافتم تا کله پاچه درست کنیم. در همین حین بچههای ما یک اسیر عراقی آوردند و هر چه به این اسیر عراقی میگفتند که اقرار کن و اطلاعات بده، هیچ حرفی نمیزد. تا اینکه او را پیش شاهرخ آوردند. شاهرخ که دید این اسیر سخن نمیگوید😄، درب قابلمه را باز کرد و با ملاقه زبان گوساله را بیرون آورد و خطاب به اسیر عراقی گفت: فرمانده تان را گرفتیم کشتیم و این زبان اوست! تا این را گفت: رنگ اسیر عراقی سرخ شد و بعد اینکه اطلاعات داد، شاهرخ گفت: رهایش کنید. اسیر عراقی هم به جمع دوستانش می رود و این ماجرا را برای نیروهای عراقی تعریف می کند. از آن زمان به بعد هر اسیر عراقی را که میگرفتیم میگفت ما را نکشید، نخورید! خودمان اطلاعات می دهیم که چه کسی هستیم. شاهرخ جنگ روانی راه انداخته بود. بعد شنیدیم که آنها در جمع خودشان میگفتند اینا آدم خوار هستند.
#خاطره
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
🌸وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو می کرد خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید🥀
آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد . شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. پس از سی و یک سال زندگی پر فراز و نشیب درهفدهم آذر پنجاه و نه در دشتهای شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد.💔🥀🌸
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
🌸داستان زندگی او، ماجرای حُر در کربلا را تداعی می کند فرماندهان بزرگی در گروه کوچک شاهرخ تربیت شدند.آن ها درس ایمان و شجاعت را از شاهرخ گرفتند. بعدها بسیاری از آنان را در واحدهای شناسایی و اطلاعات عملیات لشکرهای مختلف دیدیم. وجود سرداری مانند شاهرخ در روزهای اول جنگ نعمتی بود برای فرماندهان. دو ماه از جنگ گذشته بود ، شاهرخ خیلی تغییر کرده بود ، کم حرف میزد نماز جماعت و اول وقت او ترک نمی شد. در دعای کمیل و دعای توسل با صدای بلند گریه می کرد.از سادات گروهش خواسته بود برای او دعا کنند که شهید شود🌸
شاهرخ پس از توبه دیگر به سمت گناهان گذشته نرفت. برای کسی هم از گذشتهٔ سیاهش نمیگفت. هر زمانی هم که یادی از آن ایام میشد، با حسرت و اندوه میگفت: غافل بودم. معصیت کردم. اما خدا دستم را گرفت.
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
شاهرخ در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب بروند با شلیک های پیاپی گلوله های آر پی جی و هدف قرار دادن تانک های دشمن مانع پیشروی آنها می شد. چند تانک دشمن را منهدم کرد. ساعت ده صبح بود. فشار دشمن هر لحظه زیادتر می شد برای زدن ار پی جی بلند شد و بالای خاکریز رفت. یکدفعه صدایی آمد. برگشتم وناباورانه نگاه کردم. گلوله ای به سینه ی شاهرخ اصابت کرده بود. او روی خاکریز افتاده بود. عراقی ها نزدیک شدند. مجبور شدم برگردم. پیکر شاهرخ روی زمین مانده بود. از کمی عقب تر نگاه کردم عراقی ها بالای سر او رسیده بودند از خوشحالی هلهله می کردند😔
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛
همان شب تلویزیون عراق پیکر بدون سر او را نشان داد. گوینده عراقی گفت:ما شاهرخ،جلاد حکومت ایران را کشتیم. دو روز بعد دوباره حمله کردیم. به همان خاکریز رسیدیم. اما هیچ اثری از پیکر شاهرخ نبود هر چه گشتیم بی فایده بود. او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. می خواست چیزی از او نماند. نه نام ، نه نشان ، نه قبر ، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. پیکر سردار شهید شاهرخ ضرغام هرگز پیدا نشد...🥀
❥︎Jồin●↷
┏✿○•━━━━━┓
@shohadayiha313
┗━━━━━✿•○┛