🧡مگر تنها سالها را برای حضرت سینه زده باشی و حالا که حرمش در خطر است ، دست روی دست بکشد ؟! محمدخانی از آنها نبود که شور و شعر زینبیاش تا پشت در هیئت و وسط سینه زنی خلاصه شود ؛ او به عشق اهل بيت (ع) زندگي كرد و خواستار يك شيعه واقعي و انقلابي باشد.🧡
#زندگی_نامه
💛۱- محمدحسین از کودکی عاشق مداحی بود. همیشه چیزی به عنوان بلندگو دستش را جذب می کند و بالا و پایین می شود و باعث می شود. کافی بود نوحه یا مداحی اعمال را از جایی بشنود ، آن قدرت آن را تکرار کند که همه چیز حفظ شود. و همین عشق و علاقه ، زمینه هیئتی شدنش در جوانی را تقویت کرد.شهید محمد خانی معنقد بود که بچه های هیئتی باید ولایتپذیری را یاد بگیرند. باید یک نفر باشد که توافق را بر عهده دارد ، حرف آخر را بزند و این الگویی برای تبلیغات از ولایت باشد. او با رفتارهای خود سعی می کند افراد را تربیت کند که ولایتپذیر باشد.💛
#زندگی_نامه
💚۲- محمدحسین بچة پرتکاپویی بود و یک لحظه آرام و قرار نداشت. بازی او در دوران بچگی «جبههبازی» بود. همیشه در حال حاضر سنگر ساختن با بالش بود. سنگرش که به درستی استفاده می کند ، چفی را تحت تأثیر قرار می دهد که از جبهه آورده بود ، باعث گردنش شد و تویتر سنگر گرفت و شروع به تیراندازی کرد به سمت دشمن فرضی! »💚
#زندگی_نامه
💙3- شهید محمدخانی از جمله افرادی که بود که باور داشت ؛ عالم یک دوقطبی حق و باطل است و چیزی بین این دو وجود ندارد. چرا همیشه دنبال تکنیف خود بود و زندگی راش را بر روی تکلیفمحوری بنا کرده بود.
وقتی تکلیف را تشخیص داد ، تعجب می کند باید بدهی. ولو بخاطر می آورد که آنرا تحریک می کند یا از مادیقه مالی بشوم. کسی نبود که بنشیند حساب کند و بگوید اگر مقدماتش این کار را انجام داده است. اگر این کار را انجام دهید ، باعث تعجب می شود ، مقدماتش باید استفاده شود. یک برنامه اگر پول استفاده کنید ، جور کنیم. اگر نیروی انسانی را بخواهد ، باید جور کنیم. اگر مکان را بخواهید باید جور کنیم.💙
#زندگی_نامه
💜۴- محمدحسین سر نترسی داشت. هم در کار و عمل به وظیفه و هم در رفتارهای آدیش. دل و جرات او را هیچ كدام از رفقایش نداشتند. یک سال که قرار بود درباره واقعه 5 اردیبهشت و افتتاحیه آمریکایی ها در صحرای پزشکی برنامه ریزی شود با بسیج می تواند کند ، سراغ یکی دیگر از بزرگان رفتند تا مشارکت کنند. آنها به او گفته بود: «روی شهید منتظرقائم تمرکز کنید. وقتی روی این شهید کار کنید ، باید سراغ بنی صدر هم بروید. سراغ بنی صدر هم که بروید ، پای برخی سیاسیون کشور هم به ماجرا باز کنید. در این صورت احتمالاً شما را برای دردسرهای صحیح و بلایی سرتان بیاورند. » تصمیم محمدحسین برای اجرای برنامه گرفتار و مراسم «انتقام ابابیل» برگزار شد. ممکن است اگر شخص دیگری مسئول بود ، با توجه به این توصیفات جرات استفاده از برنامه را ندارد ...💜
#زندگی_نامه
❤️۵- محمدحسین جزو بچه های بود که خیلی راحت در دل همه جا باز می کرد ؛ او را سعی می کرد در همه کارها پیشقدم باشد.❤️
#زندگی_نامه
🧡از آخرین باری که خانواده ، حاج عمار را بدرقه کرده است 98 روز گذشته است.
صبح 16 آبان سال 1394 قرار بود بچه ها در چارچوب عملیات محرم برای آزادسازی حلب به یک محدودیت مثلثی شکل حمله کنند.
پس از اینکه او و دوتن از همرزمانش در شدت شدید ریف حلب وضو گرفته و نماز جماعت صبح را سه نفر به جا می آورند ، حمله آغاز می شود. هنوز چند ده متر پیش نرفته بودند که آماج گلوله ها و تیرها از راه من دوباره.🧡
#زندگی_نامه
🖤محمدحسین جلوی همه بود ، برای اینکه از وضعیت همرزمانش باخبر شود ، همان طور که صورت نیم خیز ، سرش را برمی گرداند که آنها را ببیند ، در حال حاضر ترکشی به پشت سرش اصرار کرده و در اثر آن به شهادت می رسد.
پیکر شهید محمدخانی در تالریخ هفدهم آبان در محله پدری اش یعنی مهرآباد تهران و در روز هجدهم آبان در محل سکونتش یعنی شهید شهرک شهید محلاتی زیر باران شدید و روی دوش دوستان و مردم شهید پرور تشییع شد. نماز بر پیکر گلگون کفن او نیز در جوار پنج شهید گمنام این شهرک که یکی از پاتوقهای او بود ، اقامه شد.
سرانجام محمدحسین محمدخانی یا حاج عمار حلب در قطعه ۵۳ بهشت زهرای تهران و در کنار عموی شهیدش به خاک سپرده شد.🖤
#زندگی_نامه
❤️سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید. بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس میگویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس میگویم. در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!❤️
#وصیت_نامه
#زنگ_زندگی
🕰کتاب «عمار حلب» زندگی نامه و خاطراتی از شهید محمد حسین محمدخانی را بازگو میکند🕰
#زنگ_زندگی