خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!!
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد.
نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت:
این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!!
آن آقای نورانی فرمود:
حتی اگر علی اصغر امام حسین (ع) باشد!
بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت...
گفتم: آقا شما کی هستید؟
گفت: ✨علی ابن الحسین امام سجاد (ع)!
هراسان از خواب پریدم ،
صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم.
آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!
آخرین پسرم ، روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد و نام او را ✨علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!!
علی اصغر، در عملیات محرم سال ۶۱ ، در روز شهادت امام سجاد(ع) ، در تیپ امام سجاد (ع) شهید شد!
🌷شهید علی_اصغر_اتحادی
#شهدا #امام_زمان(عج)
🍃یازهراسلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀
✋️زیارتنامه ی #شهدا🥀🌷
#رفیق شهیدم⚘️
#شهید_محمود_مراد_اسکندری🌷🕊
🍃🌷🕊
🍃اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.🌱🌷🌱🥀🌱🌷
#🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ بِحق زینب کبری سلام الله علیها ❣️
🌺اللہمـ.صلےعلےمحمد وآل.محمدوعجل.فرجہمـ وحشُرنامَعَهُم ولعَن اعدائَهُم 🌺
هر گونه کپی وانتشار حتی با حذف لینک حلال میباشد
🍃یاعلی علیه السلام 🍃یاشهید🌷
🌷شهید! سنگر چشمان بی قرار توام
شکسته شمع شب جمعه مزار توام
چگونه قصه چنین شد، چرا نفهمیدم؟
چگونه اسیر زمین شد چرا نفهمیدم؟!
به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹
🌷عکس از آلبوم امیر سرلشگر شهید سیدمحمد قاسمی #سالگردشهادت " نفر سوم از راست " از شهدای عملیات علی ابن ابیطالب (ع) و از شهدای محله علمدار بابل که در تاریخ 1360/3/1 در منطقه عملیاتی سوسنگرد به فیض شهادت نائل شدند.
روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد❤️
دوشنبه اول خرداد 1402 .
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات🌷
🍃یازهرا سلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀
💎اوایل سال 65 بود. مراسم چهلم لطف علی زارع را در گلزار شهدای شیراز گرفته بودند. در بین جمعیت چشمم به سید محمد افتاد که گوشه ای مغموم ایستاده بود. به سمتش رفتم. متوجه من که شد،
سید محمد دست من را گرفت و آرام، قدم زنان از جمعیت فاصله گرفتیم. با هم به سمت ردیفی از قبر های تازه حفر شده در گلزار شهدا رفتیم. قبر ها خاکبرداری شده و با تابوک های سیمانی دیواره آنها چیده شده بود تا اگر شهیدی را از جبهه آوردند، قبر آماده باشد. روی لبه یکی از قبرها، روی تابوک های سیمانی نشستیم. سید محمد به قبر خالی خیره شده بود. گفت: محمد چیزی به تو می گم، اما تا شهید نشدم به کسی نگو!
با تعجب گفتم: تو شهادت... چی؟
به قبری که لبه آن نشسته بودیم اشاره کرد و گفت: هفته دیگه، چهارشنبه من را تشییع می کنید و در این قبر دفن می کنید!
با تعجب، نا باورانه به سید محمد و قبر خالی نگاه کردم و گفتم: ان شاالله سال ها زندگی می کنی، این حرف ها چیه می گی!
بلند شدیم تا سر قبر لطف علی برگردیم.به قبری که لبه آن نشسته بودیم نگاه کردم. چهارمین قبر در آن ردیف بود.
یک هفته گذاشت، شب چهارشنبه بعد پسر عمویم، [شهید] ابوالفضل غلامپور، خبر شهادت سید محمد را داد و گفت: فردا تشییع می شود. صبح برای تشییع رفتیم. هر شهید را به سمت قبری بردند. سید محمد را هم پای قبری گذاشتند و برای تلقین پائین دادند. یک لحظه یاد صحبت های هفته قبل افتادم. همان ردیف بودیم. قبر ها را شمردم، سید محمد را در قبر چهارم دفن کردند. صدای آه و ناله ام بلندشد.
#شهید سید محمد شعاعی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃یاعلی علیه السلام🍃 یاشهید 🌷
4.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『
🔹لاله ای که پس از۱۶سال پژمرده نشد
🌹شهیدے که سرباز عراقے رابه شدت به گریه آورد
#محمدرضا_شفیعی
#منتظران_حضرت_مهدی_عجل_الله_تعالی_فرج_الشریف
⭕️ زمان مراسم تشییع #شهید_ناصر_حیدریدژ در قوچان اعلام شد.
🔹مراسم شهیدناصر حیدری دژ فردا مورخ ۰۲/۰۳/۱۴۰۲ در قوچان و از بیمارستان شهدا به سمت میدان امام از ساعت ۱۵:۳۰ برگزار خواهد شد.
#شهید_ناصر_حیدریدژ
#شهید_دهه_هشتادی
┄┄┅┅❅.💠.❅┅┅┅┄
🌷شُـهَـدا زِنـده انـد🌷
⃟🤍⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.• 🔥#دهه_شصت...نسل سوخته👨🏿 #قسمت اول 🌷نوشته ی شهید مدافع حرم، سید طاها ایمانی ✍هیچ وقت ن
⃟🤍⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.•
🔥 #دهه_شصت...نسل سوخته👨🏿
✅قسمت دوم
✍نوشته ی شهید مدافع حرم، سید طاها ایمانی
🔴غرور یا عزت نفس
اون روز، پای اون تصویر ... احساس عجیبی داشتم ... که بعد از گذشت 19 سال، هنوز برای من زنده است ...
مدام به اون جمله فکر می کردم. منم دلم می خواست مثل اون شهید باشم. اما بیشتر از هر چیزی، قسمت دوم جمله اذیتم می کرد...
بعضی ها می گفتن مهران خیلی مغروره. مادرم می گفت: عزت نفس داره ...
غرور یا عزت نفس ...
کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم ...
- ببخشید ... عذرمی خوام ... شرمنده ام ...
هر بچه ای شیطنت های خودش رو داره. منم همین طور. اما هر کسی با دو تا برخورد می تونست این خصلت رو توی وجود من ببینه ...خصلتی که اون شب ... خواب رو از چشمم گرفت ...
صبح، تصمیمم رو گرفته بودم ...
- من هرگز ... کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم ...
دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن. به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم:
- دوست شهید داشتید؟ شهیدی رو می شناختید؟ شهدا چطور بودن؟
یه دفتر شد پر از خصلت های اخلاقی شهدا. خاطرات کوچیک یا بزرگ ... رفتارها و منش شون ...
بیشتر از همه مادرم کمکم کرد. می نشستم و ازش می خواستم از پدربزرگ برام بگه. اخلاقش ... خصوصیاتش ... رفتارش ... برخوردش با بقیه ...
و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد ...
خیلی ها بهم می خندیدن. مسخره ام می کردن ... ولی برام مهم نبود ... گاهی بدجور دلم می سوخت؛ اما من برای خودم هدف داشتم ...
هدفی که بهم یاد داد؛ توی رفتارها دقت کنم ....شهدا ... خودم ... اطرافیانم ... بچه های مدرسه ... و ... پدرم ...
.
.
✅ادامه دارد.....
#کپی_با_نام_نویسنده🌷⃟
⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.@shohadazendeaand🇮🇷
⚘شهــدا زنـده اند⚘