❣ #سلام_مولایم
مہـر شمـا...همـاݧ ڪیمیایي است...
ڪہ روزگار مـرا...قیمتي ميڪند❗️
مڹ بہ اعتبـار محبت شمـا..
نفس ميڪشم
#سلام ..
قرار دڸ بي قرار مڹ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
@shohda_shadat🌹
دعای فرج آقا امام زمان (عج)
فراموش نشود.
التماس دعا
@shohda_shadat🌹
🇮🇷پیروزی مقتدرانه تیم ملی والیبال ایران مقابل لهستان تبریڪ میگیم.🌹
@shohda_shadat🌹
🌺زندگی نامه شهید احمد رضایی:
، پاسدار شهید احمد رضایی در اول فروردین ماه 1365 در روستای شهیدپرور اوندر از توابع شهرستان کاشمر در خانوادهای مذهبی، کشاورز و متوسط جامعه دیده به جهان گشود. در شرایطی که خانواده وی هنوز، پس از گذشت یکسال از شهادت برادرشان شهید یحیی رضایی اوندری (عموی شهید) و پسر عمویشان شهید شعبان رضایی اوندری، در سوگ نشسته بودند، تولد احمد روح تازهای در کالبد خانه دمید. وی دوران کودکی و تحصیل خود را تا مقطع دیپلم در همان روستا ادامه داد و مدرک دیپلم را با معدل 17/50 در رشته علوم تجربی اخذ کرد.
شهید رضایی سپس جهت ادامه تحصیل در رشته مدیریت رهسپار قاین شد و مدرک کارشناسی خود را پس از سه سال و نیم با معدل 17/87 به پایان رسانید. بعد از پایان تحصیلات از معافیت سه برادری نظام وظیفه استفاده کرد و از خدمت سربازی معاف شد.
بعد از آن چند سالی به عنوان نیروی قرادادی با شرکت مخابرات، پست و پست بانک در قالب دفاتر ای سی تی شهرستان کاشمر مشغول به کار شد؛ اما این کار هم روحیه ایثار و شهادتطلبی احمد را پاسخگو نبود به همین دلیل به دنبال پیدا کردن گمشده خود در 20 فروردینماه 1391 به استخدام سپاه پاسداران درآمد. پس از گذراندن آموزشهای لازم در پادگان آموزشی شهید هاشمینژاد به عنوان فرمانده گروهان آموزشی مشغول به خدمت شد.
در خردادماه سال 1394، جهت ادامه خدمت به تیپ زرهی 21 امام رضا(ع) نیشابور معرفی و در گردان زرهی مشغول به خدمت شد. در حالی که هنوز چند ماهی از شروع زندگی مشترکش نمیگذشت با کسب رضایت از پدر و مادر و همسر و خانواده به صورت داوطلبانه به ندای رهبرش لبیک گفت و جهت انجام مأموریت مستشاری به منظور دفاع از حریم اهلبیت و مردم بی دفاع سوریه در 14 دیماه 1394 به همراه جمعی از دلاوران تیپ زرهی 21 امام رضا(ع) به این کشور اعزام شد و پس از گذشت یکماه در ظهر چهارشنبه 14 بهمنماه در عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا به همراه فرمانده دلاور این تیپ سردار محسن قاجاریان به شهادت رسید
@shohda_shadat🌹
پدرم و مادرم و همسرم این چند خط، بعنوان درد دل من است. عزیزانم رفتنِ من به جهاد کاملا اختیاری بود و وظیفه من بود که به ندای رهبرم لبیک گویم. امیدوارم که از من راضی باشید. مادرم میدانم که موقع رفتنِ من خیلی نگران بودید ولی هروقت دلت یاد عزیزانت کرد حتما حضرت زینب(س) را یاد کن؛ از مصیبتهای حضرت زینب(س) یادت بیاید.مادرم برای اینکه کمی از نگرانیت کم شود میدانی حضرت عباس(ع) برای چی لب فرات آب نخورد؟ چون امامشان تشنه بود. مادر میدانی حضرت قاسم با اجازه کی وارد میدان شد؟ با اجازه مادرش.
مادرم اگر در قیامت بپرسند که جهاد در سوریه برای فرزندان شما مهیا بود، برای چی نرفتند؟ چه جوابی داری بدهی آیا میخواهی بگویی که در هشت سال دفاع مقدس ما وظیفه خود را انجام دادهایم؟ نه مادر جان پس حضرت ام البنین هم میبایست یکی از فرزندانش در کربلا شهید میشدند. مادرم و پدرم حالا میتوانید سرتان را بالا بگیرید و بگویید خدایا این امانت را از ما بپذیر. مادرم از داستان مادر وهب یادت بیاید.
پدرم و مادرم و همسرم مرا حلال کنید، خیلی دوستتان داشتم و دارم. کوچکتان احمد.
🌺🌺وصیت نامه , شهیداحمدرضایی:
(این وصیت ۳۰ روز پیش از شهادتش نگاشته است.)
بسم رب الشهدا و الصدیقین
امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک میگویند و گروهی کثیر به بهانههای مختلف نه تنها لبیک نمیگویند بلکه در مقابل امام و مولای خود موضع میگیرند و امام را مردی عادی میدانند و من زمانی که شنیدم رهبرم و امامم فرمود "سوریه باید حفظ شود" وظیفه خود دانستم بعنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم.
انشاالله که مورد رضایت حضرت تعالی و امام زمان(عج) و رهبرم قرار بگیرد و توصیه میکنم به افرادی که دستی در سفره بیت المال دارند و داعیهی خدمت به اسلام، بدانند که فقط و فقط باید از امامشان، حضرت علی(ع) و رهبرشان سید علی (مدظله) پیروی کنند و در پایان از تمامی عزیزانم تقاضامندم که این بنده حقیر را مورد عفو قرار دهند.
خدایا به محمد و آل محمد(ص)، برکت و نعمت ولایت را ازاین کشور مگیر
آمین یا رب العالمین
التماس دعا احمد رضایی
@shohda_shadat🌹
عاشقانہ شہدا ❤️❤️❤️
یـہ روز داشتیم با ماشیـݧ🚗 تـو خیابوݧ میرفتیـم
سر یـہ چراغ قرمز...🚦
پیرمـرد گل فروشـے با یـہ کالسکه ایستاده بود...
منوچـہر داشت از برنامـہ ها
و کارایـے کـہ داشتیم میگفت...
ولـے مـݧ حواسـم بـہ پیرمرده بود...
منوچـہر وقتی دید
حواسم به حرفاش نیست...🙃
نگاهـمو دنبال کرد و فکر کرده بود دارم به گلا نگاه میکنم...💐🌷
توے افکار🤔 خـودم بودم کـہ
احسـاس کـردم پاهام داره خیس می شه...!!!😶
نـگاه کردم دیـدم منوچـہر داره گلها رو دسته دسته میریزه رو پاهام...💐
همـہ گلاے پیرمردو یه جا خریده بود...!!😍😍😍
بغل ماشین ما،
یـہ خانوم و آقا تو ماشیݧ بودن… خانومـہ خیلـے بد حجاب بود…
بـہ شوهرش گفت:
"خاااااک بر سرت…!!!😡
ایـݧ حزب اللهیا رو ببیݧ همه چیزشوݧ درستـہ"😎😎😎
یـہ شاخـہ گل برداشت وپرسیـد:
"اجازه هسـت؟"
گفتـم:آره😊
داد به اون آقاهـہ و گفت:
"اینو بدید به اون خواهرموݧ..!"
اولیـݧ کاری کہ اون خانومہ کرد
ایـݧ بود که رژ لبشو پـاک کرد و روسریشو کشـید جلو!!!😇
بـہ اندازه دو،سـہ چراغ همـہ داشتـݧ ما رو نگاه میکردن!!!🙄💚
از زبان همسر
#شهید_سید_منوچهر_مدق
@shohda_shadat🌹
هدایت شده از Hadiseh Hasanpor
#رفاقت_با_دوست_شهید❤️
👈گام اول:
انتخاب یڪ #شهید برای دوستی
#رفیق_شهیدت ڪیه؟!
🔸رفیق شهید دستتو میگیره
🔹هواتو داره...
🔸رنگ زندگیت رو خدایی میڪنه
🔹بذار یه شهید تو زندگیت نقش داشته باشه
🌷 @shohda_shadat
هدایت شده از Hadiseh Hasanpor
سلام خدا بر ادامه دهنده گان راه شهدا✋
از شڪیبایی شما متشڪریم☺️
از این ڪه در این محفل شهدایی ما را همراهی میڪنین متشڪریم😊
از حالا به بعد خودتون رو نظر ڪرده ی شهدا بدونین...گام اول انتخاب دوست شهید هست ڪه یا انجام دادین یا ڪه انشاالله هرچه سریعتر یه شهید رو برای رفاقت انتخاب میڪنین.
از چند طریق میشه انتخاب ڪرد‼️
✅نگاه ڪردن به چهره ی شهدا .هرڪدوم ڪه دلت رو لرزوند بدون انتخابت ڪرده
✅خوندن زندگی شهدا و انتخاب یڪی از اون ها.
✅از گلزار شهدای شهر ڪمڪ گرفتن و انتخاب یڪ شهید همشهری
و.....
❌یڪ چیزی رو یادت باشه: قبل از اینڪه تو دوست شهیدت رو انتخاب ڪنی ،قبلش همون انتخاب ڪرده
تو رو❌
به دوست شهیدت بگو من انتخابت ڪردم، دستمو به طرفت دراز ڪردم، میدونم انقد خوب هستی ڪه دستمو پس نزنی😔
در ضمن تاریخ آشناییتون رو توی تقویم بنویس☺️...ازاین به بعد این تاریخ میشه تاریخ تولدت😍
🌸شهید ؛ شهیدت میڪند اگر بخواهی🌸
🌹 @shohda_shadat
هدایت شده از Hadiseh Hasanpor
#دلنوشتھ
#شوق_پرواز 🕊
🔹من در میان جمع و دلم جای دیگر است🔹
حالِ دل های بی قراری است
ڪه شوق پرواز دارند
دل ڪه #عاشق شد
آرام و قرار ندارد
دل مدام در تلاطم است ڪه نشانه ای از معشوق بگیرد
هست ؛ اما نیست
در زمین است ؛ اما در آسمان سِیر میڪند
دلتنگ ڪه میشود ؛ در خلوت خود شوق پرواز دارد
این دنیا برایش قفس است ڪه الدُّنيا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ
است
و مدام زیر لب
اِلهى مَنْ ذَاالَّذى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً
را زمزمه دارد
آهسته آهسته اشڪ #محبت میریزد و میسوزد
آری
#شهدا عاشق شده بودند ڪه پرواز ڪردند
عشق های آسمانی انسان را پرواز میدهد
راه را گم ڪرده ایم
ڪه دلخوش به عشق های زمینی شده ایم؛ زمین گیر هستیم
شوق پرواز در دل های آسمانی است
و شهدا همان عاشقانی هستند ڪه خداوند متعال فرمود :
من احبنی عشقنی ؛ و من عشقنی عَشَقْــتُــهُ ؛ و من عشقته قـَـتـَـلتـَهُ
شوق پرواز داریم و پر و بال شڪسته ایم
اشڪ محبت میریزیم و تمنای وصال داریم
خوش بحال شهدا ڪه عاشق شدند و پریدند ...
چه خوش است حال مرغےڪه قفس ندیده باشد
چه نڪوتر آنڪه مرغی ز قفس پریده باشد
پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند
چه رها چه بسته ،مرغی ڪه پرش بریده باشد
🌷 @shohda_shadat
هدایت شده از Hadiseh Hasanpor
#خاطرات_شهدا
از غیبت بیزار بود؛ 😣وقتی در
جمعی نشسته بودیم، به محض اینکه کسی
شروع به غیبت میکرد بلند صلوات میفرستاد😊
و نمیگذاشت که آن شخص
به غیبتش ادامه بدهد اگر به تذکرش
اهمیت نمیدادند حتما مجلس رو ترک میکرد.👌
می گفت:حیف است که آدم ثواب کارهای✨ نیکش را به واسطه غیبت کردنش از دست بدهد.
و همیشه می گفت: اگر حرفی که پشت سر شخصی میزنید راست باشد، غیبت حساب میشه و اگر دروغ باشد،تهمت است.✅😇💚
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_نوری🌸
@shohda_shadat❣