eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 . . . 🌸 . . .روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني جميعا سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم **السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولادِ الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين . . 🌸 @shohda_shadat . 🌸 🌸 .🍃🌸 . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱💫 ✨ سلیمانی: ● نگین انگشتر من از شیشه های حرم امام رضا ست🙃 که از انفجار [ 30 خرداد سال73] به جا مانده ... فردا حرف در نیاورید که زمرد دستش هست! :) پشت میز نشسته ها هم اخلاص داشتند👌 @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز آیه ۱۲۶ از سوره مبارکه توبه؛ أَوَلَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَّرَّهً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ترجمه؛ ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﺎﻝ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﻳﺎ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ [ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ] ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻟﻰ ﻧﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﭘﻨﺪ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻧﺪ. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ تفسیر؛ ۱٫ ﺍﺯ ﺳﻨّﺖ ﻫﺎﻯ ﺍﻟﻬﻰ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻪ، ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﺳﺖ. ﻓﻰ ﻛﻞّ ﻋﺎم ۲٫ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻯ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭﺁﺯﻣﻮﻥ ﻫﺎﻯ ﺍﻟﻬﻰ، ﺗﻮﺑﻪ ﻭﺗﻨﺒّﻪ ﺍﺳﺖ. ﻟﺎﻳﺘﻮﺑﻮﻥ، ﻟﺎﻳﺬّﻛّﺮﻭﻥ ۳٫ ﻣﺘﻨﺒّﻪ ﻧﺸﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺯﻣﺎﻳﺸﺎﺕ ﺍﻟﻬﻰ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻯ ﻧﻔﺎﻕ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﻗﻠﺒﻰ ﺍﺳﺖ ﻭﻣﻮﺭﺩ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻭ ﺗﻮﺑﻴﺦ ﺍﺳﺖ. ﻟﺎ ﻳﺘﻮﺑﻮﻥ ﻭ ﻟﺎ ﻫﻢ ﻳﺬﻛّﺮﻭﻥ ۴٫ ﺳﻨﮕﺪﻟﻰ ﻭ ﺳﻮء ﻋﺎﻗﺒﺖ، ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻯ ﻧﻔﺎﻕ ﺍﺳﺖ. ﻟﺎﻳﺘﻮﺑﻮﻥ، ﻟﺎ ﻳﺬﻛّﺮﻭﻥ @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_سلام دکتر... با لبخند شیطنت آمیزی گفت: سلام آیه... و بعد از چند لحظه مکث اضافه کرد:خانم! آیه هرچه اندیشید نمیتوانست به این چیزهای به نظرش مسخره واکنشی نشان دهد. آیین نگاهی به ساندویچ در دستانش کرد و گفت: خوشمزه ترین الویه ای بود که این چند وقت درست کرده... آیه نیز لبخند میزند.آیین ادامه میدهد: هیچ وقت برای هیچ کدوممون باکس پر از غذا نیاورده بود محل کارمون. آیه باز هیچ نمیگوید.آیین دیگر حرصی نمیشد از این سکوتها. برعکس آیه می ایستد و خیره به آسمان پر ستاره میگوید: چرا همه تو رو یه جور دیگه دوست دارن؟ یه جور خاص توی دل میشینی؟ آیه دیگر طاقت نیاورد و معترض گفت:آقا آیین.... آیین دوبار برگشت و نگاهش کرد:بله؟ آیه عصبی گفت:رعایت کنید دکتر! آیین اخمی میکند و میگوید:دکتر نه!آیینو قشنگ تر تلفظ میکنی! آیه دستی به مقنعه اش میکشد و با ببخشیدی میخواهد برود که آیین میگوید:صبر کن. برمیگردد سمت آیین. آیین با طمئنینه سمتش آمد وگل را سمت آیه گرفت.آیه متعجب نگاهش کرد:این چیه؟ آیین نگاهی به بالا و پایین نرگسها انداخت و گفت:معلوم نیست؟ آیه است! آیه گیج پرسید:چی؟ _آیه...آیه است.... _متوجه منظورتون نمیشم. . نویسنده: 🌸•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
آیین لبخند زنان به گل نگاه کرد و گفت: خودت گفتی آدم هر وقت یه چیزو ببینه و یاد خدا بیوفته اون چیز میشه آیه!خب اینم یه آیه است! وقتی میبینمش یاد تو وخدات میوفتم! _خدام؟ _اوهوم...خدات فرق داره با خدای ماها!خیلی سفت بغلت کرده نه؟ آیه تک خنده ای کرد و مبهوت به آیین نگاه کرد!کفر میگفت چرا مرد روبه رویش؟ آیین نرگسها را دوباره به سمتش گرفت و گفت:بگیر دیگه! آیه مردد ماند و بعد از چند لحظه مکث آن را گرفت. آیین سرخوش و لبخندزنان از کنارش گذشت و روز به خیر کوتاهی گفت...آیه فرصت را غنیمت شمارد و گفت :راستی دکتر! آیین سمتش برگشت که آیه با لبخند مرموزی گفت:جسارتا من (تو)نیستم! (شما) صدا کنید راحت ترم! دل آیین هم ضعف همین اخالقهای آیه را میرفت دیگر! ** امیرحیدر که بعد از کلی منت دکتر سهرابی را کشیدن راضی اش کرده بود تا دقایقی ابوذر را ببیند حین بازگشت به بخش و اتاقش نگاهش رفت سمت پنجره ی سالن و تراس نسبتا بزرگ بیمارستان و البته آیه و آیینِ پشت شیشه ها. نگاهش بین نرگسهای آیه و سرپایینش در حرکت بود. بی آنکه خود بخواهد حس بدی نسبت به دکتر روبه روی آیه به او دست داد!برادر بود دیگر! از آیه اما انتظار نداشت... از خودش پرسید انتظار چه چیزی را؟ روبه روی آیین ایستادن و گل نرگس به دست گرفتن؟ کلافه نگاه از آن دو گرفت و به سمت اتاقش حرکت کرد! کاش زودتر ترخیص شود این برادرانه ها داشت کار دستش میداد! فصل چهاردهم( آیات ) نگاهم میرود سمت اتاق امیرحیدر.امروز پنجمین روزی است که او اینجاست فردا مرخص میشود. ابوذر هم حالش بهتر است. خوب است اوضاع تقریبا!یعنی نگاه که میکنی همه چیز سرجایش است جز یک چیز که نمیدانم چیست.یک چیز که شبیه همیشه نیست و نمیدانم آن چیز چیست.... مثال عقلم که فرمان داده بود بروم وضعیت بیمار بغل دست امیرحیدر را چک کنم!البته خیلی هم غیر عاقلانه نبود.از صبح به هیچکدامشان سرنزده بودم و خب میشد کمی هم منتظر باشم اما خب.... . نویسنده: 🌸•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
سلام دوستان☺️ وقتتون بخیر🍃🌺 انتقاد! پیشنهاد؟ حرفی،سخنی چیزی باشه در خدمتیم😀 👇 @shahidBABAKnoory8395 التماس دعا🤲 یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا