فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دل_بده ❤️
و تو ای عزیز !
خوب میدانی ڪه
تنها ڪسانی
مردانه میمیرند
ڪه مردانه
زیسته باشند .
#شهید_آسد_مرتضی_آوینی
#یاد_شهدا_با_صلوات
@shohda_shadat
26.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
عکس و دلنوشته شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی
@shohda_shadat
#مطلب
از آرزوی ابراهیم تا آرزوی مهدی🌹
💥شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی
آرزو دارم شهید شوم ولی الان نه، بلکه در نبرد با اسرائیل..
💥شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
آرزو دارم اگر می کشم از صهیونیست باشد و اگر به شهادت می رسم به دست صهیونیست ها باشد..
💥سال ۶۱ وقتی ابراهیم توی کانال کمیل شهید شد، محمد مهدی تازه به دنیا اومده بود.
💥ولی آرزوی ابراهیم با اون شهید نشد و سینه به سینه به محمد مهدی رسید.
💥و این مسیر ادامه دارد...❤️🌹💙
@shohda_shadat
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹سر بند یا زهرایت..
نشان از عشقی کهن دارد؛
عشقی به عمق جنون
و این جنون را تنها شهادت آرام میکند،
شهادتی به گمنامی شهادت زهرا(س)...
@shohda_shadat
ای برادران!
قبل از اینکه به جبهه بیایم،
دخترم میخواست با من با لباسِ نظامی عکس بگیرد؛
اگر #شهید شدم، دورش را بگیرید، چراکه من او را بسیار دوست دارم...
#شهید_علی_شفیق_دقیق
پ.ن: "فاطمه دقیق" دختر خردسال شهید «علی شفیق دقیق» رزمنده جاوید الاثر #حزبالله_لبنان و دانش آموز مدرسه ابتدایی با نوشتن جملهای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت وی در وصف رزمنده نوشته است: اگر شما گُلی را در صحرای حلب دیدید خاک آن را ببوسيد ممکن است #پدرم آنجا دفن شده باشد
@shohda_shadat
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 #قسمت_نهم . #هوالحـــق . همه دور سفره نشسته بودیم.. همه چیز آ
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#قسمت_دهم
چشمام بسته بود که صدای تلویزیون که سال جدید رو اعلام کرد باعث شد همه باهم روبوسی کنن.
روبوسی ها که تموم شد، شیرینی تعارف کردم و نوبت غذا شد، محمد و عباس غذاشونو برداشتن و رفتن تو حیاط، عموجوادم بعد چند دقیقه رفت حیاط پیش پسرا، دیگه با خیال راحت میتونستم غذامو بخورم، وجود آقاجواد و ملیحه خانم سر سفره ی عید، هر سال بهمون دلگرمی میداد، عمو جواد تو سپاه بهترین رفیق بابا بود، پنج سال پیش بعد شهادت بابا در نزدیکی مرز عموجواد هر سال تصمیم گرفت با ملیحه خانم بیاد خونمون و سال نو کنارمون باشه، سه چهار روز بیشتر نمی موندن و بعدش برمیگشتن خونشون شمال،همیشه محمد میخندید و میگفت همه عید میرن شمال ولی عمو جواد از شمال میاد اینجا!
هر سال کنارشون خوش بودیم تا اینکه پارسال پسرشون عباس که از خارج برگشته بودم باهاشون اومد و .... آه که همه ی مشکلاتم از همون جایی شروع شد که تک پسر عمو برگشت ایران و امسال هم شاید به خاطر دیدن محمد اومده!
.
٭٭٭٭٭
.
فردا عمو جواد اینا برمی گشتن شمال، این دوسه روزه رو هم به سختی عباس رو تو خونه تحمل کردم!! 😳
خب سختیای خودشو داشت اینکه نگاش نکنم، این که سعی کنم زیاد نخوام مست عطرش بشم، این که نشنوم چطوری میخنده و هزار تا مصیبت دیگه که به هر کی بگم میزنه تو سرم و میگه به همینا میگن عشق دیگه خودتو چرا محروم میکنی ازش، اما هیچکس نمیدونه که بعدش فقط نقشش تو خیالاتم پررنگ تر میشه و من هر روز بیچاره تر!
💌نویسنده: بانو گل نرگــــس
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
♥️•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat