إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
+و آرزوهایـے ڪه نگفٺھ
میشنوے... :)🌱
#قربونتبرمخدام♥️
@shohda_shadat ✨
🌱🌸 . . .
.
.
.
اَگہ رِفاقَٺ و مُحبَٺ
بَراے خدا باشـہ..
هیچوَقتٺ اَز هَم نمےپاشہ
رِفیق بایَد همہ کارِش
بَراے خُدا باشه..
#رفاقتتاشهادت..♥️
.
.
.
🦋
@shohda_shadat
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🌺🍃~°
🦋| #ریحانه |🦋
. 🌸🍃. . .
.
.
خـــواهـــر من...🌹
یادٺ بماند ؛
چــآدرٺــ🍃 فقط براے
رضاے اوسٺ و لا غیر…✋🏻
اگـــــر چـــــآدرے ڪہ...
بہ سر اندآخٺــہ اے،😇
خُـدآیے ات نمــے ڪُنــد 🚫
نیــّٺٺ رآ اصلاح ڪن💠
#نیتت_رو_خالص_کن
#تا_پروانه_شدن_راه_زیادی_نیس👌🏻🦋
💚•• ـوَ خُــدا ـخواست
ڪه تو ریحانهے خلقت باشے👇🏻
@shohda_shadat
🌺🍃~°
🌱🌸 . . .
.
.
.
تنها چیزی که
قابل پس انداز نیست
سهم هر روز ما از
دقایق گذران زندگی است
پس امروز را خوب زندگی کنیم
و اجازه ندهیم حتی
یک دقیقه اش تلف بشود...
.
❤️ @shohda_shadat ❤️
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
#سخنی_درست..🍃 #بخث_شانزدهم😍 #پرسش°↓ ..🐝.. چراهنگامدعادستبهسوی آسمانبلندمیکنیم!؟.. #پاسخ
#سخنی_درست😍
#بحث_هفدهم✨
#پرسش.↓
..🦋.. چرا خداوند درقرآن،ابولهب
(عمویپیامبر) وهمسرشرا رسوا نمود!
بااینکهبنا و رسم خداپوشاندنگناهانو
ستارالعیوبیاست!؟
(افشایگناهان و رسواکردن!!؟😐)
#پاسخ.↓
..👌🏻.. درتفسیر″نوین″ چندوجه برای آن ذکر نموده ک عبارتنداز :
..🍃.. یک - زیرا ابولهب و همسرش دشمن لجوج ومعاند سرسختی برای پیامبربودند
..🌙.. دو - درسی آموزنده برای مسلمانان شد که؛ فقط به ایمان و تقویٰ و عمل صالح احترام بگذارند نه به شخصیت ظاهری افراد مهم!!
..🎈.. سه - روحیه مردم پست و بی شخصیت مانند ابولهب این چنین است که هرچه بیشتر محبت ببینند ،مغرورتر و سرکش ترشده،خشن ترمیشوند..
لازم بود ازسوی خدا خشونتی ببینند تا عقب نشینی کرده، دست وپایشان را جمع کنند؛...
..🌈.. چهار - قرآن، تکلیف کسانی را که مانند ابولهب سرکش و گستاخ هستند را این چنین معلوم و آشکار کرده ..
تا آنها به خیال ضعف اسلام و کم بودن عده مسلمانان و مومنان و به امید صبر وبردباری پیامبر و خدا و رعایت جنبه خویشاوندی ( عموی پیامبر ) ،
به این جهات ^↑ هرغلطی که میخان نکنن و بدانند خدای محمد،درعین مهربانی و صبوری ، منتقم جبار نیز هست..👌🏻✨
..📱.. منبع :
تفسیر نوین
ص۳۹۴_۳۹۳
#فرهنگ_توحیدی°🥰°
#کپی_آزآد°🌲°
#نذر_فرج°✨°
#اللهم_عجلالولیکالفرج°☔️°
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمد°🌙°
#وعجلفرجهم°🍒°
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
#رمان_عقیق #قسمت_دویست_چهلم یاد ابوذر می افتم.هول گوشی ام را بیرون میکشم و میخواهم تماسی بگیرم با
#رمان_عقیق
#قسمت_دویست_چهل_و_یکم
صدایش شفاف تر میرسد این بار: دنبالتیم تا همینو بهت بگیم...که پیداشد همون کلیه ای که
سرش اونجوری قشرق به پا کردی؟
شوکه میخندم! پیدا شد؟ به همین راحتی؟ بقالی بود مگر؟ لیست پیوند بود و n مدت انتظار! بچه
گول میزدند اینها؟
_چی میگی مامان حورا! تو که بهتر خبر داری از شرایط لیست در حال انتظار.
میخندد گویا: رفیق که با معرفت باشه لیست و هرچی انتظاره رو دور میزنه!
رفیق؟ چه گنگ حرف میزدند اینها!...
_واضح تر میگید چی شده؟ تو این شرایط اگه ف بگید تا جوادیه هم نا ندارم برای رفتن چه برسه
به فرحزاد و درک حرفاتون
خنده اش پررنگ تر میشود:بیا خودتو برسون بیمارستان همه چیو میفهمی....
قطع میکند و در این شرایط غافلگیر کردنش گرفته این حضرت مادر! پا تند میکنم و میخواهم از
امامزاده بزنم بیرون که لحظه ای از حرکت می ایستم!
برمیگردم سمت ضریح.لبخند میزنم.به سقف گنبدی شکل نگاه میکنم و زمزمه میکنم: انا اشکو
الیک( آورده بودم) من لی غیرک( گویان دارم میرم... خدایی خیلی خدایی!)
دربست میگیرم و جان به لب میشوم تا به بیمارستان برسم. آنقدری هول بودم که در بین راه چند
باری سکندری خوردم. رسیدم به بخش و بابا محمد و مامان پری را دیدم... بابا محمد با دیدنم
نفسی کشید شبیه نفسی که نشانه ی خیال راحت بود!شرمنده بودم. بیست و چهارسال از خدا
عمر گرفته بودم و تا به حال اینقدر بی فکر عمل نکرده بودم. نزدیکشان میروم.شرمنده و سر به
زیر. آرام سالمی میدهم و بابا محمد سر سنگین سر تکان میدهد. قهر نکن بابا . تو قهر نکن.
طاقت پشت کردن همه ی عالم را دارم جز تو. مامان پری نگران سمتم می آید و بی مقدمه در
آغوشم میگرد و میگوید:
کجایی تو دختره ی بی فکر!میدونی چی کشیدیم تا امیرحیدر گفت
کجایی؟
شرمنده تنها گفتم:
ببخشید...ببخشید
#ادامه_دارد.
نویسنده: #نیل2
🌸•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat
#رمان_عقیق
#قسمت_دویست_چهل_و_دوم
نگاهم کرد و خسته لبخند زد. کنجکاونگاهش کردم و پرسیدم: راسته که براش کلیه پیدا شده؟
آخه چجوری؟ به این سرعت؟
لبخند خسته اش کش می آید و تنها زمزمه میکند:امیر حیدر.
گنگ میپرسم:آقا سید؟
سر پایین می اندازد که آقا سید!
آقا سید امیرحیدر کلیه میخواست بدهد؟ خنده ام گرفته بود! فکرمیکردم اشتباه شنیده ام:
آقا سید
میخوان کلیه بدن؟ چجوری؟ مگه شرایطشو دارن؟ الان ابوذر کجاست؟
میخواهد هیجانم را فرو نشاند :آرووم باش الان دکترش میاد ازش سوال بپرس دیروز بعد نماز
صبح بود که اومد و به دکتر گفت گروه خونیش با ابوذر یکیه! از دیشبه هزار جور آزامایش و آماده
سازی دارن انجام میدن!فکر کنم تا چند دقیقه دیگه سر وکله ی مادر پدرش هم پیدا بشه...
ناباور میخندم! به کوچکی مغز خودم و بزرگی حکمت خدا! چه بن بست بی انتهایی!
نگاه بابا محمد می اندازم! حساب سن و سالم را نمیکنم و محکم بغلش میکنم و زیر گوشش
میگویم:
بابا بابا بخند اخم نکن...من غلط کردم عزیزم...آیه غلط کرد ...ببخش ... ببخش تو رو
خدا...دیگه تکرار نمیشه بابا بابا بابا بابا بابا!!!!
آنقدر صدایش میزنم که اخمهایش محو میشوند و لبخند کم حجمی روی لبش مینشیند. سری
تکان میدهد و میگوید:
زشته دستاتو باز کن!کتک نخوردی خیلی وقته! درستت میکنم.
میخندم به این تهدید های بی عمل . گونه اش را میبوسم و از آغوشش بیرون می آیم. با لبخند
نگاهم میکند. تلخی شیرینی دارید اوضاع و احوالمان
دلم ریش میشد وقتی آنطور روی تخت خوابیده میدیدم برادرم را.ماسک اکسیژن به صورت داشت
و دستگاه دیالیز به او وصل بود تا پیوند انجام شود.
دلم ریش بود و گرفته.سخت است پرستار عزیزت باشی و اگر اتفاقی افتاد از همه بیشتر اوضاع را
درک کنی و از همه سخت تر باشی!دم صبح به هوش آماده بود و از فرط درد زیاد با مسکن
خوابش کرده بودند.بمیرم ...
#ادامه_دارد.
نویسنده: #نیل2
🌸•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat
🤲دعای فرج
🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
♦️اگرهمگی #یڪدل و #یڪصدا
برای #ظهوردعاڪنیم،
قطعاً امرشریف ظهوربه زودی #محقق خواهدشد
👌گر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری🌹
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد
🍃💚 #زمینه_سازظهورباشیم💚🍃
🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
@shohda_shadat🍃🌸