همه به همدیگه میگفتن برا عمو امان نامه اومده ولی برا ما نیومده .. همچین که امان نامه رو پاره کرد دیگه نیومد سمتِ ابی عبدالله .. رفت پشتِ خیمه ها نشست رو زمین
دیگر قرار نیست ببینم عقیله را
دیگر عمود چشم مرا تار تار کرد
من بودم و هزار کمان و هزار تیر
هرکس سراغم آمد و تیری نثار کرد
همینطور که داشت پشتِ خیمه ها گریه میکرد ، یه دستِ مرحمتی اومد رو شانه ش .. عباسم .. من زینبم .. غصه نخور .. زنده باشی عباسم .. عباس جان اومدم بهت بگم خیلی داداشم غریبه ..*
ردِ خون بر بازویِ تو
وا شد از هم اَبروی تو
زهرا میگرید بر پهلویِ تو
پناه خیمه ها ، امیر علقمه
به مشک و پرچمت سلامِ فاطمه
ساقیِ کربلا ..
ای دریایِ عشق و احساس
یا اباالفضل .. یا خیر الناس
صل الله علیک یا عباس
زهرا کشید چادر خود را بصورتم
با مقدمش خزانِ مرا هم بهار کرد
یک نیمِ صورتش به گمانم کبود بود
سیلیِ کینه با رخِ ماهش چکار کرد؟!
پیشم حسین آمد و درد کمر گرفت
او گریه کرد و لشگر کوفه هوار کرد
پناه خیمه ها ، امیر علقمه
به مشک و پرچمت سلامِ فاطمه
ساقیِ کربلا
دست رشید تو ، چرا قلم شده
نوبتِ غارتِ اهل حرم شده
ساقیِ کربلا
من چه گویم تیغ دشمن زد چنان بر بازویش
دست آن بالا بلند افتاد از پیکر چرا