🍃🌼
💖 #سلام_امام_زمانم
هر روزم را
باسلام به شما زیبا مے ڪنم
ڪاش یڪ روزم،
با دیدن روے ماهتان زیباشود
سلام اے زیباترین آقا💖#صبحت_بخیر_مولای_من
🌹#اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌹
@shohda_shadat🌹
•| #امامـ_خامنهای
#کلام_رهبری 😍
نسل جوان امروز . . 💪
برای عقبـ⚔ راندن دشمن،
از نسـل اول آماده تر است..
@shohda_shadat🌹
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
🔺معرفی شهید ذورقی از زبان همسرشان؛
شهید افشین ذورقی در سال 1361 در خانوادهای مذهبی و پر جمعیت متولد شد؛ سه خواهر و سه برادر بودند که ایشان سه سال بیشتر نداشت که پدر خانواده به رحمت خدا میرود.
سرنوشت طوری رقم میخورد که خانواده از وجود پدر محروم شود تا از این پس بانویی زحمتکش برای شش فرزندش هم پدر باشد و هم مادر.
مادری به تمام معنا زحمتکش و فداکار که پس از فوت همسرش با کارگری و مشقت و با حمایت فرزند بزرگتر، فرزندانش را بزرگ کرد.
مادر ایشان نه تنها در مادری نمونه بودند بلکه در برخورد با عروس هم بسیار مهربان بودند آنچنان صمیمیت میان بنده و مادر شهید زیاد بود که موجب تعجب اطرافیان بود که ما عروس و مادرشوهر هستیم و یا مادر و دختر و به واسطه همین نمونهبودن و تربیت صحیح چنین مادری است که فرزندشان شهید ذورقیبحری به معراج میرود.
🔹استفاده مفید از وقت و توجه فراوان به مطالعه
در رشته فناوری اطلاعات (IT) تحصیل کردند با اینکه مدام در حال مأموریت بودند و در کلاس حضور نداشتند اما شاگرد ممتاز دانشگاه بود.
علاوهبر تحصیل در رشته خود در رشتههای مختلف از رشتههای رزمی تا ماشینآلات کشاورزی همه را فرا گرفتند و گواهینامه داشتند.
به وقت اهمیت زیادی میدادند و از ثانیه ثانیه عمرشان استفاده مفید میکردند، به مطالعه کتاب اهتمام ویژهای داشتند حتی در همه مأموریتها کتاب به همراه داشتند.
🔹دو خواستهای که کنار سفره عقد مطرح شد
از همان ابتدا که خطبه عقد خوانده شد وقتی با شهید ذورقی همصحبت شدیم سه مسأله را با من مطرح کردند.
ابتدا به خاطر اینکه به در خواست ازدواجشان پاسخ مثبت دادهام از من تشکر کردند و بعد دو درخواستی که از بنده داشتند را مطرح کردند.
اولین درخواست ایشان دعا برای شهادت بود، ایشان معتقد بودند شهادت بالاترین رتبه و مقامی است که خداوند به بندگان مخلص خود عطا میکند.
فکرمیکنم منظورش از دعا کردن برای شهادت این بود که به آن درجه از اخلاص و تقوا برسند که مزد آن اخلاص شهادت باشد.
درخواست دیگری که پس از عقد مطرح کردند مدارا کردن با مادرش بود. به من گفت: « اگر روزی مادرم ناراحت بود و در ناراحتی و عصبانیت حرفی به شما زد شما تندی و رفتاری که مقابله بهمثل باشد، نداشته باش اما ناراحتی، کدورت و تلافی رفتار مادرم را با من جبران کن.»
در واقع میخواست مرا متوجه این مسأله کند که چقدر احترام به مادر واجب است و همینطور به من بگوید که چقدر مادر برایش عزیز است.
در آن زمان هر دو خواستهاش را پذیرفتم به خصوص در مورد احترام به مادرش، به ایشان قول دادم که خیالت راحت باشد هیچ زمان چنین مسألهای ایجاد نمیشود، اصلا در شأن خودم نمیبینم که به مادرت جسارتی داشته باشم.
از همان لحظه کنار سفره عقد متوجه شدم که ایشان آدم این دنیا نیست یعنی از دلبستگیها و علاقههایشان راحت میشد متوجه شد که به این دنیا تعلق ندارد همان جا بود که بند دلم کنده شد.
🔹همیشه برای رفتن به مأموریت آماده بود
14 سال با شهید ذورقی زندگی کردم البته اگر همه شبها و روزهایی که شهید کنار خانواده بود را کنار هم بگذاریم عمر مفید زندگی ما شاید به پنج سال برسد.
همیشه مأموریت بودند هر موقع هم دستور مأموریت بود آماده بودند فرقی هم نمیکرد شرق کشور باشد یا غرب؛ بارها پیش آمده بود که از مأموریت یک ماهه بر میگشتند برای 24 ساعت هم خانه نبودند و مجدد برای مأموریت دیگری تماس میگرفتند و ایشان با آمادگی کامل اطاعت میکردند.
من هم از اینکه پس از یک مأموریت طولانی به مأموریت دیگری میرفت برایم سخت بود که اینطور مواقع به من نگاه میکردند و فقط همین جمله را میگفتند «خانم، اسلام در خطر است» و من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم.
🔹 اخلاص و صداقت از ویژگیهای شاخص ابومحسن
همیشه معتقدم که شهادت حقش بود، سرشار از اخلاص بود. اخلاص در نیت و عمل و صداقت در گفتار و رفتار از ویژگیهای شاخص شهید ذورقی بود؛ طوریکه هر قدمی که بر میداشت برای رضای خدا بود .
افرادی مانند شهید ذورقی کسانی هستند که در گمنامی تمام زندگی میکنند و همه کارهایشان مخفی و فقط برای خداست.
به من میگفتند« خانم، فقط خدا و شما که با من زندگی میکنید مرا میشناسید» از این رو از بس مخفیانه برای خداوند کار انجام دادند تا به آن درجه اعلا رسیدند که خداوند با مزد شهادت آنها را به دیگران نمایان میکند اینجاست که تازه پس از شهادت اطرافیان میگویند عجب فلانی شهید شد!
در همه این سالها آن چیزی که پایههای زندگیمان را محکمتر میکرد صداقتی بود که بین ما وجود داشت، هیچ مسألهای به جزء صدقههای پنهانی بین من و شهید ذورقی مخفی نبود.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
ایشان معتقد بودند صدقه پنهانی باید مخفی بماند و میگفت اگر خانمی نماز شب میخواند نباید همسرش متوجه شود و بالعکس و توجیهاش این بود که نماز شب یعنی همه خواب هستند و فقط بنده و خداوند با
هم نجوا میکنند پس باید مخفیانه باشد.
🔹سجده و آرزوی شهادت کار همیشگی پس از هر نماز
نمازشان بسیار با اخلاص بود و سجده پس از نماز و آرزوی شهادت در سجده کاری بود که هیچ وقت آن را ترک نکرد.
با آرامش خاص و عجیبی نماز میخواند و ذکرها را میگفت آنقدر نماز خواندنش زیبا بود که همیشه دوست داشتم به ایشان اقتدا کنم البته اگر متوجه کارم میشد بسیار ناراحت شده و میگفت من این لیاقت را در خودم نمیبینم که شما به من اقتدا کنید هر چقدر میگفتم من قبولت دارم باز هم مخالفت میکرد؛ به خاطر همین موقع نماز خواندنش جایی مینشستم و عبادتش را تماشا میکردم و غبطه میخوردم.
🔹تلاوت قرآن در پنجشنبه شبها را هیچ وقت ترک نکرد
یکی از عادتهای شهید ذورقی اهمیت به تلاوت قرآن به ویژه در شبهای پنجشنبه بود فرقی نمیکرد این شب در محل کار، مأموریت و یا در منزل باشند.
به عنوان مثال اگر نیمهشب از مأموریت بر میگشتند وقتی میخواستم برایش شام یا چای ببرم میگفتند اول قرآنم را بیاورید. تا زمانیکه یک سوره یا صفحه از قرآن را تلاوت نمیکرد امکان نداشت لب به غذا بزند چون معتقد بود شبهای جمعه اموات منتظرند.
🔹کمک در کار منزل
کار کردن در منزل را عار نمیدانست حتی اگر خسته بود و یا تازه از محل کار بر میگشت در کارهای خانه کمک میکرد. همیشه طوری برنامهریزی داشتم که با آمدنش کاری در منزل نباشد این مواقع وقتی میدیدند کاری نیست جاروبرقی را میآوردند و منزل را جارو میکردند.
برای مثال اگر از مأموریت یک ماهه بر میگشت اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش میشست، وقتی میگفتم شما خسته هستی میگفتند من فقط به مأموریت رفتم در حالیکه که شما در این مدت کارهای زیادی انجام دادهای از طرفی برای بچهها هم پدر بودی و هم مادر.
در طی این سالها که همسرم مأموریتهای طولانی و فراوان داشت هیچ وقت اعتراض نمیکردم. خانمهای همکاران همسرم میگفتند چرا برای مأموریتهای طولانی آقای ذورقی اعتراض نمیکنید و یا مانع رفتن ایشان نمیشوید؟
من هم میگفتم چرا باید اعتراض کنم وقتی زمان ازدواج شرایط کاری ایشان را پذیرفتم. بعضا شاید برداشت دیگران این بود که مخالفت نکردنم با مأموریتهایش به خاطر این است که رابطه خوبی درمنزل نداریم اما واقعا اینطور نبود، همیشه اطمینان داشتم اگر ثوابی در کارش باشد من هم شریک هستم.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
یک بار با حاج افشین تماس گرفتم، گفتند من چند قدمی داعش هستم به محض اینکه سرم را بالا بیاورم هدف قناصه دشمن قرار میگیرم.
میگفت خانم، خیلی عجیب است. داعشیها هنگام ظهر با صوت زیبا اذان میگویند و جنگ را برای نماز تعطیل میکنند در عین حال سر انسانهای بیگناه را میبرند و ما را کافر میپندارند!
داعشیها را به مردم دوران امام علی (ع) تشبیه میکرد و میگفت: همیشه آگاه باشید در زمان امام علی (ع) نیز همینطور بود و مردم آن زمان حق را از باطل تشخیص نمیدادند.
همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارند خوشحالم که همسرم مزد 16 سال خدمت و شببیداری را با شهادت به دست آوردند؛ اگر همسرم به مرگ طبیعی از دنیا رفته بود به درگاه خداوند گلهمند میشدم زیرا شهادت واقعاً شایسته و برازنده ایشان بود.
🔹شهادت
شبی که به شهادت رسیدند چند ساعت قبل شهادت با من تماس گرفتند و گفتند خبر خوشی دارند لحظهای فکر کردم حتما میخواهند به ایران برگردند که ایشان از آزاد شدن منطقهای از محاصره دشمن خبر دادند و گفتند مکانی که الآن هستند چند دقیقه پیش در محاصره دشمن بود و اکنون آزاد شد.
آن شب پس از من با محسن و محمداحسان صحبت کرده و سفارشهایی به آنها داشتند سپس گفتند عجله دارند و تلفن را قطع کردند بعد قطع تلفن، آشوب و دلهره عجیبی سراغم آمد هر چقدر تماس گرفتم مؤفق نشدم.
همان شب خبر شبکه استانی شهادت هفتمین شهید مدافع حرم را اعلام کرد ناخودآگاه به امام رضا (ع) متوسل شدم که نکند هشتمین شهید مدافع حرم همسرم باشد.
تا چند روز بیخبری همراه با نگرانی در روز میلاد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت همسرم، هشتمین شهید مدافع حرم استان گلستان رسید.
این چنین شد که ابومحسن در روز تولد حضرت علیاصغر (ع) به شهادت رسیدند و در سالروز تولد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت ایشان رسید و در روز وفات حضرت زینب (س) به خاک سپرده شدند که شام غریبان ایشان با شام غریبان حضرت زینب (س) تقارن داشت و من وقتی این همه لطف و عنایت ائمه (ع) را میدیدم خجالت میکشیدم که برای از دست دادن همسرم گریه کنم.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
مستند شهید مدافع حرم #افشین_ذورقی
"http://vidofa.com/iframe/L1LV6G9IBSH7"
لطفا لینک باز شود...
@shohda_shadat🌹
🎥 #مستند
🔰از آسمان❄️🍃
👈هم اکنون
شبکه 2⃣
@shohda_shadat
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
.
.
دلتنگی که از مرز هشدار بگذرد
بغض میشوی
اشک میشوی
و رودی جاری..
.
.
ای شـــهــــید
من همانم
که در #امتحان_دنیا
وجودم مچاله شد
کاری بکن!
@shohda_shadat