eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 امروز چهارشنبه↯ ۱۳ تیر ۱۳۹۷ ۲۰ شوال ۱۴۳۹ ۴ ژوئیه ۲۰۱۸ ذکر روز : یـاحـَےُّ یـا قـَیـّومــ #حدیث_روز 🌺🍃محبوب ترین شما در نزد خدا...
🍃🌼 💖 هر روزم را باسلام به شما زیبا مے ڪنم ڪاش یڪ روزم، با دیدن روے ماهتان زیباشود سلام اے زیباترین آقا💖 🌹 🌹 @shohda_shadat🌹
🔵دعای فرج آقا امام زمان (عج) فراموش نشود.. التماس دعا @shohda_shadat🌹
‌ •| 😍 نسل جوان امروز . . 💪 برای عقبـ⚔‌ راندن دشمن، از نسـل اول آماده تر است.. @shohda_shadat🌹
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟 🌟 💠 🔺معرفی شهید ذورقی از زبان همسرشان؛ شهید افشین ذورقی در سال 1361 در خانواده‎ای مذهبی و پر جمعیت متولد شد؛ سه خواهر و سه برادر بودند که ایشان سه سال بیشتر نداشت که پدر خانواده به رحمت خدا می‎رود. سرنوشت طوری رقم می‎خورد که خانواده از وجود پدر محروم شود تا از این پس بانویی زحمت‎کش برای شش فرزندش هم پدر باشد و هم مادر. مادری به تمام معنا زحمت‎کش و فداکار که پس از فوت همسرش با کارگری و مشقت و با حمایت فرزند بزرگتر،  فرزندانش را بزرگ کرد. مادر ایشان نه تنها در مادری نمونه بودند بلکه در برخورد با عروس هم بسیار مهربان بودند آنچنان صمیمیت میان بنده و مادر شهید زیاد بود که موجب تعجب اطرافیان بود که ما عروس و مادرشوهر هستیم و یا مادر و دختر و  به واسطه همین نمونه‎بودن و تربیت صحیح چنین مادری است که فرزندشان شهید ذورقی‎بحری به معراج می‎رود. 🔹استفاده مفید از وقت و توجه فراوان به مطالعه در رشته فناوری اطلاعات (IT) تحصیل کردند با اینکه مدام در حال مأموریت بودند و در کلاس حضور نداشتند اما شاگرد ممتاز دانشگاه بود. علاوه‎بر تحصیل در رشته خود در رشته‎های مختلف از رشته‎های رزمی تا ماشین‎آلات کشاورزی همه را فرا گرفتند و گواهینامه داشتند. به وقت اهمیت زیادی می‎دادند و از ثانیه ثانیه عمرشان استفاده مفید می‎کردند، به مطالعه کتاب اهتمام ویژه‎ای داشتند حتی در همه مأموریت‎ها کتاب به همراه داشتند. 🔹دو خواسته‎ای که کنار سفره عقد مطرح شد از همان ابتدا که خطبه عقد خوانده شد وقتی با شهید ذورقی هم‎صحبت شدیم سه مسأله را با من مطرح کردند. ابتدا به خاطر اینکه به در خواست ازدواجشان پاسخ مثبت داده‎ام از من تشکر کردند و بعد دو درخواستی که از بنده داشتند را مطرح کردند. اولین درخواست ایشان دعا برای شهادت بود، ایشان معتقد بودند شهادت بالاترین رتبه و مقامی است که خداوند به بندگان مخلص خود عطا می‎کند. فکرمی‎کنم منظورش از دعا کردن برای شهادت این بود که به آن درجه از اخلاص و تقوا برسند که مزد آن اخلاص شهادت باشد. درخواست دیگری که پس از عقد مطرح کردند مدارا کردن با مادرش بود. به من گفت: « اگر روزی مادرم ناراحت بود و در ناراحتی و عصبانیت حرفی به شما زد شما تندی و رفتاری که مقابله‎ به‎مثل باشد، نداشته باش اما ناراحتی، کدورت و تلافی رفتار مادرم را با من جبران کن.» در واقع می‎خواست مرا متوجه این مسأله کند که چقدر احترام به مادر واجب است و همینطور به من بگوید که چقدر مادر برایش عزیز است. در آن زمان هر دو خواسته‎اش را پذیرفتم به خصوص در مورد احترام به مادرش، به ایشان قول دادم که خیالت راحت باشد هیچ زمان چنین مسأله‎ای ایجاد نمی‎شود، اصلا در شأن خودم نمی‎بینم که به مادرت جسارتی داشته باشم. از همان لحظه کنار سفره عقد متوجه شدم که ایشان آدم این دنیا نیست یعنی از دلبستگی‎ها و علاقه‎هایشان راحت می‎شد متوجه شد که به این دنیا تعلق ندارد همان جا بود که بند دلم کنده شد. 🔹همیشه برای رفتن به مأموریت آماده بود 14 سال با شهید ذورقی زندگی کردم البته اگر همه شب‎ها و روزهایی که شهید کنار خانواده بود را کنار هم بگذاریم عمر مفید زندگی ما شاید به پنج سال برسد. همیشه مأموریت بودند هر موقع هم دستور مأموریت بود آماده بودند فرقی هم نمی‎کرد شرق کشور باشد یا غرب؛ بارها پیش آمده بود که از مأموریت یک ماهه بر می‎گشتند برای 24 ساعت هم خانه نبودند و مجدد برای مأموریت دیگری تماس می‎گرفتند و ایشان با آمادگی کامل اطاعت می‎کردند. من هم از اینکه پس از یک مأموریت طولانی به مأموریت دیگری می‎رفت برایم سخت بود که اینطور مواقع به من نگاه می‎کردند و فقط همین جمله را می‎گفتند «خانم، اسلام در خطر است» و من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. 🔹 اخلاص و صداقت از ویژگی‎های شاخص ابومحسن همیشه معتقدم که شهادت حقش بود، سرشار از اخلاص بود. اخلاص در نیت و عمل و صداقت در گفتار و رفتار از ویژگی‎های شاخص شهید ذورقی بود؛ طوری‎که هر قدمی که بر می‎داشت برای رضای خدا بود . افرادی مانند شهید ذورقی کسانی هستند که در گمنامی تمام زندگی می‎کنند و همه کارهایشان مخفی و فقط برای خداست. به من می‎گفتند« خانم، فقط خدا و شما که با من زندگی می‎کنید مرا می‎شناسید» از این رو از بس مخفیانه برای خداوند کار انجام دادند تا به آن درجه اعلا رسیدند که خداوند با مزد شهادت آنها را به دیگران نمایان می‎کند اینجاست که تازه پس از شهادت اطرافیان می‎گویند عجب فلانی شهید شد! در همه این سالها آن چیزی که پایه‎های زندگی‎مان را محکم‎تر می‎کرد صداقتی بود که بین ما وجود داشت، هیچ مسأله‎ای به جزء صدقه‎های پنهانی بین من و شهید ذورقی مخفی نبود. 💠 @shohda_shadat🌹 🌟 💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟 🌟 💠 ایشان معتقد بودند صدقه پنهانی باید مخفی بماند و میگفت اگر خانمی نماز شب میخواند نباید همسرش متوجه شود و بالعکس و توجیهاش این بود که نماز شب یعنی همه خواب هستند و فقط بنده و خداوند با هم نجوا میکنند پس باید مخفیانه باشد. 🔹سجده و آرزوی شهادت کار همیشگی پس از هر نماز نمازشان بسیار با اخلاص بود و سجده پس از نماز و آرزوی شهادت در سجده کاری بود که هیچ وقت آن را ترک نکرد.  با آرامش خاص و عجیبی نماز می‎خواند و ذکرها را می‎گفت آنقدر نماز خواندنش زیبا بود که همیشه دوست داشتم به ایشان اقتدا کنم البته اگر متوجه کارم می‎شد بسیار ناراحت شده و می‎گفت من این لیاقت را در خودم نمی‎بینم که شما به من اقتدا کنید هر چقدر می‎گفتم من قبولت دارم باز هم مخالفت می‎کرد؛ به خاطر همین موقع نماز خواندنش جایی می‎نشستم و عبادتش را تماشا می‎کردم و غبطه می‎خوردم. 🔹تلاوت قرآن در پنج‎شنبه شب‎ها را هیچ وقت ترک نکرد یکی از عادت‎های شهید ذورقی اهمیت به تلاوت قرآن به ویژه در شب‎های پنج‎شنبه بود فرقی نمی‎کرد این شب در محل کار، مأموریت و یا در منزل باشند. به عنوان مثال اگر نیمه‎شب از مأموریت بر می‎گشتند وقتی می‎خواستم برایش شام یا چای ببرم می‎گفتند اول قرآنم را بیاورید. تا زمانی‎که یک سوره یا صفحه از قرآن را تلاوت نمی‎کرد امکان نداشت لب به غذا بزند چون معتقد بود شب‎های جمعه اموات منتظرند. 🔹کمک در کار منزل  کار کردن در منزل را عار نمی‎دانست حتی اگر خسته بود و یا تازه از محل کار بر می‎گشت در کارهای خانه کمک می‎کرد. همیشه طوری برنامه‎ریزی داشتم که با آمدنش کاری در منزل نباشد این مواقع وقتی می‎دیدند کاری نیست جاروبرقی را می‎آوردند و منزل را جارو می‎کردند. برای مثال اگر از مأموریت یک ماهه بر می‎گشت اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش می‎شست، وقتی می‎گفتم شما خسته هستی می‎گفتند من فقط به مأموریت رفتم در حالی‎که که شما در این مدت کارهای زیادی انجام داده‎ای از طرفی برای بچه‎ها هم پدر بودی و هم مادر. در طی این سالها که همسرم مأموریت‎های طولانی و فراوان داشت هیچ وقت اعتراض نمی‎کردم. خانم‎های همکاران همسرم می‎گفتند چرا برای مأموریت‎های طولانی آقای ذورقی اعتراض نمی‎کنید و یا مانع رفتن ایشان نمی‎شوید؟ من هم می‎گفتم چرا باید اعتراض کنم وقتی زمان ازدواج شرایط کاری ایشان را پذیرفتم. بعضا شاید برداشت دیگران این بود که مخالفت نکردنم با مأموریت‎هایش به خاطر این است که رابطه خوبی درمنزل نداریم اما واقعا اینطور نبود، همیشه اطمینان داشتم اگر ثوابی در کارش باشد من هم شریک هستم. 💠 @shohda_shadat🌹 🌟 💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟 🌟 💠 یک بار با حاج افشین تماس گرفتم، گفتند من چند قدمی داعش هستم به محض اینکه سرم را بالا بیاورم هدف قناصه دشمن قرار میگیرم. میگفت خانم، خیلی عجیب است. داعشیها هنگام ظهر با صوت زیبا اذان میگویند و جنگ را برای نماز تعطیل میکنند در عین حال سر انسان‌های بیگناه را میبرند و ما را کافر میپندارند! داعشیها را به مردم دوران امام علی (ع) تشبیه میکرد و میگفت: همیشه آگاه باشید در زمان امام علی (ع) نیز همینطور بود و مردم آن زمان حق را از باطل تشخیص نمیدادند. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارند خوشحالم که همسرم مزد 16 سال خدمت و شببیداری را با شهادت به دست آوردند؛ اگر همسرم به مرگ طبیعی از دنیا رفته بود به درگاه خداوند گلهمند میشدم زیرا شهادت واقعاً شایسته و برازنده ایشان بود. 🔹شهادت شبی که به شهادت رسیدند چند ساعت قبل شهادت با من تماس گرفتند و گفتند خبر خوشی دارند لحظهای فکر کردم حتما میخواهند به ایران برگردند که ایشان از آزاد شدن منطقهای از محاصره دشمن خبر دادند و گفتند مکانی که الآن هستند چند دقیقه پیش در محاصره دشمن بود و اکنون آزاد شد. آن شب پس از من با محسن و محمداحسان صحبت کرده و سفارشهایی به آنها داشتند سپس گفتند عجله دارند و تلفن را قطع کردند بعد قطع تلفن، آشوب و دلهره عجیبی سراغم آمد هر چقدر تماس گرفتم مؤفق نشدم. همان شب خبر شبکه استانی شهادت هفتمین شهید مدافع حرم را اعلام کرد ناخودآگاه به امام رضا (ع) متوسل شدم که نکند هشتمین شهید مدافع حرم همسرم باشد. تا چند روز بیخبری همراه با نگرانی در روز میلاد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت همسرم، هشتمین شهید مدافع حرم استان گلستان  رسید. این چنین شد که ابومحسن در روز تولد حضرت علیاصغر (ع) به شهادت رسیدند و در سالروز تولد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت ایشان رسید و در روز وفات حضرت زینب (س) به خاک سپرده شدند که شام غریبان ایشان با شام غریبان حضرت زینب (س) تقارن داشت و من وقتی این همه لطف و عنایت ائمه (ع) را میدیدم خجالت میکشیدم  که برای از دست دادن همسرم گریه کنم. 💠 @shohda_shadat🌹 🌟 💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
مستند شهید مدافع حرم "http://vidofa.com/iframe/L1LV6G9IBSH7" لطفا لینک باز شود... @shohda_shadat🌹
🎥 🔰از آسمان❄️🍃 👈هم اکنون شبکه 2⃣ @shohda_shadat
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 . . دلتنگی که از مرز هشدار بگذرد بغض میشوی اشک میشوی و رودی جاری.. . . ای شـــهــــید من همانم که در وجودم مچاله شد کاری بکن! @shohda_shadat