eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟 🌟 💠 ایشان معتقد بودند صدقه پنهانی باید مخفی بماند و میگفت اگر خانمی نماز شب میخواند نباید همسرش متوجه شود و بالعکس و توجیهاش این بود که نماز شب یعنی همه خواب هستند و فقط بنده و خداوند با هم نجوا میکنند پس باید مخفیانه باشد. 🔹سجده و آرزوی شهادت کار همیشگی پس از هر نماز نمازشان بسیار با اخلاص بود و سجده پس از نماز و آرزوی شهادت در سجده کاری بود که هیچ وقت آن را ترک نکرد.  با آرامش خاص و عجیبی نماز می‎خواند و ذکرها را می‎گفت آنقدر نماز خواندنش زیبا بود که همیشه دوست داشتم به ایشان اقتدا کنم البته اگر متوجه کارم می‎شد بسیار ناراحت شده و می‎گفت من این لیاقت را در خودم نمی‎بینم که شما به من اقتدا کنید هر چقدر می‎گفتم من قبولت دارم باز هم مخالفت می‎کرد؛ به خاطر همین موقع نماز خواندنش جایی می‎نشستم و عبادتش را تماشا می‎کردم و غبطه می‎خوردم. 🔹تلاوت قرآن در پنج‎شنبه شب‎ها را هیچ وقت ترک نکرد یکی از عادت‎های شهید ذورقی اهمیت به تلاوت قرآن به ویژه در شب‎های پنج‎شنبه بود فرقی نمی‎کرد این شب در محل کار، مأموریت و یا در منزل باشند. به عنوان مثال اگر نیمه‎شب از مأموریت بر می‎گشتند وقتی می‎خواستم برایش شام یا چای ببرم می‎گفتند اول قرآنم را بیاورید. تا زمانی‎که یک سوره یا صفحه از قرآن را تلاوت نمی‎کرد امکان نداشت لب به غذا بزند چون معتقد بود شب‎های جمعه اموات منتظرند. 🔹کمک در کار منزل  کار کردن در منزل را عار نمی‎دانست حتی اگر خسته بود و یا تازه از محل کار بر می‎گشت در کارهای خانه کمک می‎کرد. همیشه طوری برنامه‎ریزی داشتم که با آمدنش کاری در منزل نباشد این مواقع وقتی می‎دیدند کاری نیست جاروبرقی را می‎آوردند و منزل را جارو می‎کردند. برای مثال اگر از مأموریت یک ماهه بر می‎گشت اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش می‎شست، وقتی می‎گفتم شما خسته هستی می‎گفتند من فقط به مأموریت رفتم در حالی‎که که شما در این مدت کارهای زیادی انجام داده‎ای از طرفی برای بچه‎ها هم پدر بودی و هم مادر. در طی این سالها که همسرم مأموریت‎های طولانی و فراوان داشت هیچ وقت اعتراض نمی‎کردم. خانم‎های همکاران همسرم می‎گفتند چرا برای مأموریت‎های طولانی آقای ذورقی اعتراض نمی‎کنید و یا مانع رفتن ایشان نمی‎شوید؟ من هم می‎گفتم چرا باید اعتراض کنم وقتی زمان ازدواج شرایط کاری ایشان را پذیرفتم. بعضا شاید برداشت دیگران این بود که مخالفت نکردنم با مأموریت‎هایش به خاطر این است که رابطه خوبی درمنزل نداریم اما واقعا اینطور نبود، همیشه اطمینان داشتم اگر ثوابی در کارش باشد من هم شریک هستم. 💠 @shohda_shadat🌹 🌟 💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟 🌟 💠 یک بار با حاج افشین تماس گرفتم، گفتند من چند قدمی داعش هستم به محض اینکه سرم را بالا بیاورم هدف قناصه دشمن قرار میگیرم. میگفت خانم، خیلی عجیب است. داعشیها هنگام ظهر با صوت زیبا اذان میگویند و جنگ را برای نماز تعطیل میکنند در عین حال سر انسان‌های بیگناه را میبرند و ما را کافر میپندارند! داعشیها را به مردم دوران امام علی (ع) تشبیه میکرد و میگفت: همیشه آگاه باشید در زمان امام علی (ع) نیز همینطور بود و مردم آن زمان حق را از باطل تشخیص نمیدادند. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارند خوشحالم که همسرم مزد 16 سال خدمت و شببیداری را با شهادت به دست آوردند؛ اگر همسرم به مرگ طبیعی از دنیا رفته بود به درگاه خداوند گلهمند میشدم زیرا شهادت واقعاً شایسته و برازنده ایشان بود. 🔹شهادت شبی که به شهادت رسیدند چند ساعت قبل شهادت با من تماس گرفتند و گفتند خبر خوشی دارند لحظهای فکر کردم حتما میخواهند به ایران برگردند که ایشان از آزاد شدن منطقهای از محاصره دشمن خبر دادند و گفتند مکانی که الآن هستند چند دقیقه پیش در محاصره دشمن بود و اکنون آزاد شد. آن شب پس از من با محسن و محمداحسان صحبت کرده و سفارشهایی به آنها داشتند سپس گفتند عجله دارند و تلفن را قطع کردند بعد قطع تلفن، آشوب و دلهره عجیبی سراغم آمد هر چقدر تماس گرفتم مؤفق نشدم. همان شب خبر شبکه استانی شهادت هفتمین شهید مدافع حرم را اعلام کرد ناخودآگاه به امام رضا (ع) متوسل شدم که نکند هشتمین شهید مدافع حرم همسرم باشد. تا چند روز بیخبری همراه با نگرانی در روز میلاد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت همسرم، هشتمین شهید مدافع حرم استان گلستان  رسید. این چنین شد که ابومحسن در روز تولد حضرت علیاصغر (ع) به شهادت رسیدند و در سالروز تولد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت ایشان رسید و در روز وفات حضرت زینب (س) به خاک سپرده شدند که شام غریبان ایشان با شام غریبان حضرت زینب (س) تقارن داشت و من وقتی این همه لطف و عنایت ائمه (ع) را میدیدم خجالت میکشیدم  که برای از دست دادن همسرم گریه کنم. 💠 @shohda_shadat🌹 🌟 💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
مستند شهید مدافع حرم "http://vidofa.com/iframe/L1LV6G9IBSH7" لطفا لینک باز شود... @shohda_shadat🌹
🎥 🔰از آسمان❄️🍃 👈هم اکنون شبکه 2⃣ @shohda_shadat
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 . . دلتنگی که از مرز هشدار بگذرد بغض میشوی اشک میشوی و رودی جاری.. . . ای شـــهــــید من همانم که در وجودم مچاله شد کاری بکن! @shohda_shadat
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 . . حالم شبیه رزمنده جامانده از یک گردان_ شهید_ است دقیقا همان قدر دلشکسته.. دقیقا همان قدر تنها.. کاش شهدا کاری کنند برای این نگاه های به آسمان دوخته شده..... ماییم و و آدمی با امید زنده است!... . . . نویسنده : . @shohda_shadat
بچه‌ها شهدا خوب تمرین کردن ولایت پذیریِ امام مهدی(عج)را در آسید روح‌الله خمینی ما تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) رادرحضرت آقا [ #حاج_حسین_یکتا ] ✅ یادمون نره رهبری گفتن #حمایت_از_کالای ایرانی
📜 💔 معبرهای ما ... فرق می کند با ...😞 معبرهای شما ... نوع سیم خاردارش مین هایش ... 💣 پس تخریبچی هایتان را بفرستید اینجا ...😔 گرفتار معبر نفسیم ... معبر گناه ... 😭 همان که شما در جهاد اکبرتان از آن گذشتید ...🕊 @shohda_shadat
😔💔 فکر کن بری سوریه... به همه بگی فردا میرم پیش بی بی...... بری تو صحن....... پرچم یا عباس............ سربند کلنا عباسک یا زینب....... بری تو حرم رو به روی ضریح.......... دست تو بزاری رو قلبت با زبون بی زبونی بگی.... خانوم جات اینجاست❤️اونجا چیکار میکنین... بگی خانوم اجازه میدین برم دفاع کنم از حرمتون...... بعد............ یه پلاک.............. یه لباس ارتشی................ یه کلاشینکف............... یه کلت................ یه کلش............ یه بیابون............... یه بیابون ن بهشت............... پشتت يه گنبد........... انگار خانوم داره نگات میکنه...... حس میکنی کنارته............... بهت افتخار میکنه بهت لبخند میزنه...... یه نگاه به پشت سرت به پرچم یا عباس میندازی... میگی ارباب تا اسم شما رو گنبد هست... مگه کسی میتونه به حرم چپ نگاه کنه... خم میشی بند پوتینتو سفت میکنی.... سربند تو سفت میکنی... کلشتو سفت میچسبی و میگی یا عباس....... بعد از اینکه چندتا داعشی حرومی رو به هلاکت رسوندی ببینی یه ضربه خورده به قلبت........... قلبت شروع میکنه به سوختن..... از خون دستت میفهمی مجروح شدی.... میگی بی بی ببخشید شرمندم...... دیگه توان ندارم........ دوستات دورت جمع شن،نفسات به شمارش میوفته چشمات تار ميبینه.......... بی بی بیاد بالا سرت برا شفاعت........ خون زیادی ازت رفته....... دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به مغزت برسه... اما ميگی پاهامو بذارین زمین سرمو بلند کنین... بی بی اومده میخوام بهش سلام بدم...... چند دقیقه بعد چشماتو ببندی....... چند روز بعد به خانوادت خبر بدن شهید شدی....... عجب رویایی....... 😍 @shohda_shadat
رضایت نامه را گذاشتــ جلوی مادرش📝 چ امضا بکنی،چ امضا نکنی،من میرم!😞 اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست☹️ شاید هم جنازه ام پیدا نشه!😢 در دل مادر آشوبی به پا شد💔 رضایت نامه را امضا کرد... پسر از شدتــ شوق سر به سر مادرش میگذاشتـــ جنازه ام را که آوردند،یه وقت خودت را گم نکنی😇 بیهوش نشی هااااااا چادرت را هم محکم بگیر!😔 تو چ با غیرتــــــ نگران چادر مادرتــــــ بودی... و مردان شهر من چ راحتــــــ چادر از سر زنانشانــــــ برداشتند💔 😭✋ @shohda_shadat
جای شهدا خالی...💔 جای " " خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت: اگر نصیبم شد منتظرت میمانم...🙂 جای " " خالی که میگفت: در زمان به کسی میگویند که منتظر باشد...😔 جای " " خالی که خانومش میگفت: همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو میبرم اما وقتی جنازه رو آوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست...😭 جای " " خالی که همسرش گفت: لباسهای خونی همسرم را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک... روز سوم که خانه خلوت تر شد رفتم کیسه رو آوردم خون هم اگر بماند بوی مردار میگیرد با احتیاط گره اش را باز کردم و لباسها را بیرون آوردم... بوی عطر پیچید توی خونه بوی عطری که حسن میزد...😌 جای "" خالی که میگفت: برای بهترین دوستان خود دعای کنید😍 ای برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده...!!!😔 شهادت لباس تک سایزه... اندازه همه نمیشه... هر وقت و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادت رساندی، هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی... " " 🕊 @shohda_shadat