💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
ایشان معتقد بودند صدقه پنهانی باید مخفی بماند و میگفت اگر خانمی نماز شب میخواند نباید همسرش متوجه شود و بالعکس و توجیهاش این بود که نماز شب یعنی همه خواب هستند و فقط بنده و خداوند با
هم نجوا میکنند پس باید مخفیانه باشد.
🔹سجده و آرزوی شهادت کار همیشگی پس از هر نماز
نمازشان بسیار با اخلاص بود و سجده پس از نماز و آرزوی شهادت در سجده کاری بود که هیچ وقت آن را ترک نکرد.
با آرامش خاص و عجیبی نماز میخواند و ذکرها را میگفت آنقدر نماز خواندنش زیبا بود که همیشه دوست داشتم به ایشان اقتدا کنم البته اگر متوجه کارم میشد بسیار ناراحت شده و میگفت من این لیاقت را در خودم نمیبینم که شما به من اقتدا کنید هر چقدر میگفتم من قبولت دارم باز هم مخالفت میکرد؛ به خاطر همین موقع نماز خواندنش جایی مینشستم و عبادتش را تماشا میکردم و غبطه میخوردم.
🔹تلاوت قرآن در پنجشنبه شبها را هیچ وقت ترک نکرد
یکی از عادتهای شهید ذورقی اهمیت به تلاوت قرآن به ویژه در شبهای پنجشنبه بود فرقی نمیکرد این شب در محل کار، مأموریت و یا در منزل باشند.
به عنوان مثال اگر نیمهشب از مأموریت بر میگشتند وقتی میخواستم برایش شام یا چای ببرم میگفتند اول قرآنم را بیاورید. تا زمانیکه یک سوره یا صفحه از قرآن را تلاوت نمیکرد امکان نداشت لب به غذا بزند چون معتقد بود شبهای جمعه اموات منتظرند.
🔹کمک در کار منزل
کار کردن در منزل را عار نمیدانست حتی اگر خسته بود و یا تازه از محل کار بر میگشت در کارهای خانه کمک میکرد. همیشه طوری برنامهریزی داشتم که با آمدنش کاری در منزل نباشد این مواقع وقتی میدیدند کاری نیست جاروبرقی را میآوردند و منزل را جارو میکردند.
برای مثال اگر از مأموریت یک ماهه بر میگشت اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش میشست، وقتی میگفتم شما خسته هستی میگفتند من فقط به مأموریت رفتم در حالیکه که شما در این مدت کارهای زیادی انجام دادهای از طرفی برای بچهها هم پدر بودی و هم مادر.
در طی این سالها که همسرم مأموریتهای طولانی و فراوان داشت هیچ وقت اعتراض نمیکردم. خانمهای همکاران همسرم میگفتند چرا برای مأموریتهای طولانی آقای ذورقی اعتراض نمیکنید و یا مانع رفتن ایشان نمیشوید؟
من هم میگفتم چرا باید اعتراض کنم وقتی زمان ازدواج شرایط کاری ایشان را پذیرفتم. بعضا شاید برداشت دیگران این بود که مخالفت نکردنم با مأموریتهایش به خاطر این است که رابطه خوبی درمنزل نداریم اما واقعا اینطور نبود، همیشه اطمینان داشتم اگر ثوابی در کارش باشد من هم شریک هستم.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
یک بار با حاج افشین تماس گرفتم، گفتند من چند قدمی داعش هستم به محض اینکه سرم را بالا بیاورم هدف قناصه دشمن قرار میگیرم.
میگفت خانم، خیلی عجیب است. داعشیها هنگام ظهر با صوت زیبا اذان میگویند و جنگ را برای نماز تعطیل میکنند در عین حال سر انسانهای بیگناه را میبرند و ما را کافر میپندارند!
داعشیها را به مردم دوران امام علی (ع) تشبیه میکرد و میگفت: همیشه آگاه باشید در زمان امام علی (ع) نیز همینطور بود و مردم آن زمان حق را از باطل تشخیص نمیدادند.
همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارند خوشحالم که همسرم مزد 16 سال خدمت و شببیداری را با شهادت به دست آوردند؛ اگر همسرم به مرگ طبیعی از دنیا رفته بود به درگاه خداوند گلهمند میشدم زیرا شهادت واقعاً شایسته و برازنده ایشان بود.
🔹شهادت
شبی که به شهادت رسیدند چند ساعت قبل شهادت با من تماس گرفتند و گفتند خبر خوشی دارند لحظهای فکر کردم حتما میخواهند به ایران برگردند که ایشان از آزاد شدن منطقهای از محاصره دشمن خبر دادند و گفتند مکانی که الآن هستند چند دقیقه پیش در محاصره دشمن بود و اکنون آزاد شد.
آن شب پس از من با محسن و محمداحسان صحبت کرده و سفارشهایی به آنها داشتند سپس گفتند عجله دارند و تلفن را قطع کردند بعد قطع تلفن، آشوب و دلهره عجیبی سراغم آمد هر چقدر تماس گرفتم مؤفق نشدم.
همان شب خبر شبکه استانی شهادت هفتمین شهید مدافع حرم را اعلام کرد ناخودآگاه به امام رضا (ع) متوسل شدم که نکند هشتمین شهید مدافع حرم همسرم باشد.
تا چند روز بیخبری همراه با نگرانی در روز میلاد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت همسرم، هشتمین شهید مدافع حرم استان گلستان رسید.
این چنین شد که ابومحسن در روز تولد حضرت علیاصغر (ع) به شهادت رسیدند و در سالروز تولد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت ایشان رسید و در روز وفات حضرت زینب (س) به خاک سپرده شدند که شام غریبان ایشان با شام غریبان حضرت زینب (س) تقارن داشت و من وقتی این همه لطف و عنایت ائمه (ع) را میدیدم خجالت میکشیدم که برای از دست دادن همسرم گریه کنم.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
مستند شهید مدافع حرم #افشین_ذورقی
"http://vidofa.com/iframe/L1LV6G9IBSH7"
لطفا لینک باز شود...
@shohda_shadat🌹
🎥 #مستند
🔰از آسمان❄️🍃
👈هم اکنون
شبکه 2⃣
@shohda_shadat
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
.
.
دلتنگی که از مرز هشدار بگذرد
بغض میشوی
اشک میشوی
و رودی جاری..
.
.
ای شـــهــــید
من همانم
که در #امتحان_دنیا
وجودم مچاله شد
کاری بکن!
@shohda_shadat
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
.
.
حالم
شبیه رزمنده جامانده از یک گردان_ شهید_ است
دقیقا همان قدر دلشکسته..
دقیقا همان قدر تنها..
کاش شهدا
کاری کنند
برای این نگاه های به آسمان دوخته شده.....
ماییم و #امید_نگاهی_از_شهیدان
و آدمی با امید زنده است!...
.
.
#فکیف_اصبر
#اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک
#دلتنگ_غروب_طلائیه
.
نویسنده : #جزیره_مجنون
.
#یازهرا
@shohda_shadat
#دل_نوشته📜
#شهدا💔
معبرهای ما ...
فرق می کند با ...😞
معبرهای شما ...
نوع سیم خاردارش
مین هایش ... 💣
پس تخریبچی هایتان را
بفرستید اینجا ...😔
گرفتار معبر نفسیم ...
معبر گناه ... 😭
همان که شما در جهاد اکبرتان
از آن گذشتید ...🕊
#شهدا_گاهی_نگاهی
@shohda_shadat
#دلـــــنـــوشـــــتــــه😔💔
فکر کن بری سوریه...
به همه بگی فردا میرم پیش بی بی......
بری تو صحن.......
پرچم یا عباس............
سربند کلنا عباسک یا زینب.......
بری تو حرم رو به روی ضریح..........
دست تو بزاری رو قلبت با زبون بی زبونی بگی....
خانوم جات اینجاست❤️اونجا چیکار میکنین...
بگی خانوم اجازه میدین برم دفاع کنم از حرمتون......
بعد............
یه پلاک..............
یه لباس ارتشی................
یه کلاشینکف...............
یه کلت................
یه کلش............
یه بیابون...............
یه بیابون ن بهشت...............
پشتت يه گنبد...........
انگار خانوم داره نگات میکنه......
حس میکنی کنارته...............
بهت افتخار میکنه بهت لبخند میزنه......
یه نگاه به پشت سرت به پرچم یا عباس میندازی...
میگی ارباب تا اسم شما رو گنبد هست...
مگه کسی میتونه به حرم چپ نگاه کنه...
خم میشی بند پوتینتو سفت میکنی....
سربند تو سفت میکنی...
کلشتو سفت میچسبی و میگی یا عباس.......
بعد از اینکه چندتا داعشی حرومی رو به هلاکت رسوندی
ببینی یه ضربه خورده به قلبت...........
قلبت شروع میکنه به سوختن.....
از خون دستت میفهمی مجروح شدی....
میگی بی بی ببخشید شرمندم......
دیگه توان ندارم........
دوستات دورت جمع شن،نفسات به شمارش میوفته
چشمات تار ميبینه..........
بی بی بیاد بالا سرت برا شفاعت........
خون زیادی ازت رفته.......
دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به مغزت برسه...
اما ميگی پاهامو بذارین زمین سرمو بلند کنین...
بی بی اومده میخوام بهش سلام بدم......
چند دقیقه بعد چشماتو ببندی.......
چند روز بعد به خانوادت خبر بدن شهید شدی.......
عجب رویایی.......
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک_بحق_عمه_جانم_زینب😍
@shohda_shadat
رضایت نامه را گذاشتــ جلوی مادرش📝
چ امضا بکنی،چ امضا نکنی،من میرم!😞
اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست☹️
شاید هم جنازه ام پیدا نشه!😢
در دل مادر آشوبی به پا شد💔
رضایت نامه را امضا کرد...
پسر از شدتــ شوق سر به سر مادرش میگذاشتـــ
جنازه ام را که آوردند،یه وقت خودت را گم نکنی😇
بیهوش نشی هااااااا
چادرت را هم محکم بگیر!😔
تو چ با غیرتــــــ نگران چادر مادرتــــــ بودی...
و مردان شهر من چ راحتــــــ چادر از سر زنانشانــــــ برداشتند💔
#من_از_گفتن_شرمندهام_شرم_دارم😭✋
#حیا_عفت
@shohda_shadat
#التماس_تفکر
جای شهدا خالی...💔
جای " #شهید_دقایقی" خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت:
اگر #بهشت نصیبم شد منتظرت میمانم...🙂
جای " #شهید_زین_الدین" خالی که میگفت:
در زمان #غیبت_امام_زمان به کسی #منتظر میگویند که منتظر #شهادت باشد...😔
جای " #شهید_همت" خالی که خانومش میگفت:
همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو میبرم
اما وقتی جنازه رو آوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست...😭
جای " #شهید_حسن_آبشناسان" خالی که همسرش گفت:
لباسهای خونی همسرم را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک...
روز سوم که خانه خلوت تر شد رفتم کیسه رو آوردم
خون هم اگر بماند بوی مردار میگیرد
با احتیاط گره اش را باز کردم و لباسها را بیرون آوردم...
بوی عطر پیچید توی خونه
#عطر_گل_محمدی
بوی عطری که حسن میزد...😌
جای "#شهید_علمدار" خالی که میگفت:
برای بهترین دوستان خود دعای
#شهادت کنید😍
ای #شهدا
برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده...!!!😔
شهادت لباس تک سایزه...
اندازه همه نمیشه...
هر وقت و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادت رساندی،
هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی...
" #شهید_آوینی"
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_یک_صلوات🕊
@shohda_shadat