eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
یقولُ یا لَیتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی انسان می‌گوید: ای کاش برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم! ♨️💯⬇️ انسان وقتی وارد صحرای قیامت و عالم آخرت می‌شود تازه می‌فهمد که زندگی‌اش آن است و این که در دنیا بوده اصلا زندگی نبوده، بلکه جلسه امتحان بوده. درست مثل یک دانشجو که ساعتی در جلسه امتحان است و آن امتحان سرنوشتش را در همه عمر و برای دهها سال تعیین می‌کند. در اینجا تعبیر قرآن تعبیر عجیبی است، کأنه می‌خواهد بگوید قبل از اینجا اصلا زندگی نبود. یقولُ یا لَیتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی ای کاش من برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم. ، آشنایی با قرآن، ج13، ص89 ❇️📗 @shohda_shadat
✨⃟⃟⃟⃟أَللّٰھُـمَّ؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪَ‌ألْـفَـرَج⃟⃟⃟⃟❤️ 💢سرباز من یک تصمیم بزرگ گرفتم که مطمئنم از چهل سال مجاهدتم بالاتر است... بعد از آنکه ماموریتم در سوریه تمام شد و برگشتم، تصمیم دارم بروم گوشه ای از این مملکت، در یک مسجد دورافتاده، روی این بچه های نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام دهم و برای امام زمان سرباز تربیت کنم... کاری که ما تا حدودی کوتاهی کردیم و باید آن دنیا جواب پس بدهیم.... 💖💖 @shohda_shadat
ارتباط موفق_18.mp3
11.18M
۱۸ - بسیاری از گره‌های زندگی شما، - بسیاری از تنگی‌ها و انقباضات روح شما، - بسیاری از کلافگی‌ها و حتی بیماری‌های جسم شما، 💥 محصول انرژی‌های منفی و پُردافعه‌ایست که از همنشینان دونِ شأن انسانی تان، دریافت می‌کنید؛ ← شاید حتی هرگز خودتان این مسئله را بوضوح درک نکنید! 🎤 @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220727-WA0012.mp3
12.99M
سفارش علامه مصباح یزدی بر قرائت زیارت عاشورا از روز دهم محرم تا اربعین حسینی (علیه السلام) به نیت فرج و سلامتی منتقم بر حق آقا. @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد مطهری : تعبیر قرآن برای گناه و کار خیر 🔷⬇️ قرآن در مورد گناهان تعبیراتی دارد که معنایش این است که گناه بار انسان را سنگین می‌کند، یعنی هر گناهی به منزله باری است که روی دوش انسان گذاشته می‌شود به طوری که انسان در آخر احساس می‌کند کأنـّه زیر کوهی قرار گرفته، بر خلاف مردم اهل خیر که هر چه بیشتر کار خیر انجام می‌دهند احساس می‌کنند کأنـّه در حال بال درآوردن‌اند. لهذا به گناه گفته می‌شود «ذَنْب». «ذنب» یعنی دُم. انسان هرچه گناه می‌کند مثل این است که برایش دم می‌روید و روز به روز این دم بزرگتر می‌شود و حرکت را برایش دشوار می‌کند. ، آشنایی با قرآن، ج13، ص104 📗❇️ @shohda_shadat
😢روضه نقد! 🔺دخترک گوشه تکیه نشسته بود و پاهایش را بر زمین می کوبید. گاهی وسط گریه هایش، جیغ های بنفش پیاپی می‌کشید. مادرش هم بی‌اعتنا پاهایش را توی سینه‌اش جمع کرده بود، چادر روی صورت انداخته و تسبیح می‌چرخاند. 🔺چند باری برای دخترک شکلک در آوردم تا شاید کمی آرام شود اما فایده که نداشت هیچ، صدای جیغ هایش هم بلند تر میشد! چند تا شکلات از توی کیفم درآوردم و برایش تکان دادم، اما بیدی نبود که به این بادها بلرزد. 🔺دوست داشتم آن آمپول و سوزن خیالی که عمری توی مسجد و هییت قرار بود از کیف زن ها دربیاید و به ما بخورد را از توی کیفم دربیارم، تا شاید دخترک آرام بگیرد. دروغ چرا مرد این تونل وحشت ساختن ها هم نیستم! دست و پای قضاوت کردن مان را هم بسته است این بحث های گروهی مادرانه و نمی.گذارد حتی توی دلت بگویی:« چه مادر بی‌خیا.... استغفرالله» 🔺زن های هییت از جیغ و گریه دخترک به تنگ آمده‌اند و مدام چشم غره‌اش می روند. اما اون بی‌اعتنا کار خودش را می کند. یک دفعه پیرزنی از گوشه تکیه برمی خیزد و به طرفم می آید؛ دختر جان! این چه جور بچه‌ای که تو داری؟ وردار ببرش بیرون نمی‌ذاره صدا به صدا برسه. 🔺تا می خواهم بگویم بچه من نیست، حرفم را می خورم و لبخندی میزنم و می گویم:« چشم حاج خانم!» ناگهان فکری به سرم می زند. دست بند دست سازم که همین چند دقیقه پیش توی راه پاره شد را از توی کیفم در می آورم. گره اش را باز می کنم و میریزم روی زمین. دانه های دستبند غل می خورد جلوی دخترک و توجهش را جلب می کند. آرام می شود و زیر چشمی به دانه ها نگاه می کند. 🔺بهش می‌گویم: «دوس داری با هم دست بند درست کنیم؟» بادی توی غبغش می‌اندازد و می گوید: «من خودم بلدم. من همیشه ازینا درست می کنم و...» خلاصه یک لیست بلند بالا از رزومه اش در زمینه دست بند سازی را برایم رو می کند. قانع می شوم و کار را به دستان کوچکش می سپارم. 🔺نگاهی به صورتش می کنم و می گویم:«راستی نگفتی اسمت چیه خانم کوچولو؟» همین طور که دانه های تسبیح را توی نخ می اندازد می گوید:« اسمم رقیه اس!» لبخند می زنم و می گویم چه اسم قشنگی داری رقیه خانم! حالا بگو ببینم برای چی گریه می کردی؟! سرش را بالا می آورد و توی چشم هایم نگاه می‌کند، انگار دوباره غمش را تازه کرده باشم با بغض می گوید:« چون بابامو می‌خوام. دوس دارم برم پیش بابام...» لبخند می زنم و می‌گویم این که گریه نداره. روضه که تموم بشه با مامانت میرین پیش بابات. 🔺چشم هایش پر از اشک می‌شود و می گوید: « بابام نیست. من بابا ندارم. بابای من شهید شده..» دانه های دست بند از توی دستش پخش زمین می شود. دلم هری می ریزد پایین. بدنم داغ شده. به سختی بغضم را فرو می خورم. مانده ام رو به روی یک رقیه ی کوچیک بی بابا چه بگویم... 🔺یک دفعه توجه مادرش به طرف ما جلب می شود. نخ دستبند را که توی دست دخترک می بیند، شروع به عذرخواهی می کند. فوری می پرم توی حرفش و می گویم: «دست بند پاره شده بود، رقیه خانم از اون موقع داره سر همش می کنه.» با چشم های غرق خونش لبخندی بهم می زند و می گوید، رقیه استاد این کارهاست. مادر هم به کمک مان می آید تا دانه ها را نخ کنیم. همین طور که دستش را روی فرش می کشد برای جمع کردن مهره های روی زمین، می گوید:« بابای رقیه چند هفته اییه شهید شده، رقیه از شب اول محرم داره بهانه گیری می کنه. امشب دیگه دستشو گرفتم و آوردم اینجا و گفتم امام حسین خودت میدونی و بچه های شهدا! از من دیگه کاری ساخته نیست...» 🔺دخترک آخرین دانه را می اندازد توی تسبیح و ذوق زده گره اش را محکم می کند. دست بند را میگیرم و میگذارم توی مشت کوچکش و پیشانی اش را می بوسم. می پرد توی بغلم و آهسته توی گوشم می گوید: «خاله یه راز بهت بگم. من بابامو بالاخره دیدم امشب. رفت تو قسمت آقاها...» امشب نه صدای منبری را شنیدم و نه نوحه روضه خوان را...آخر من خودم یک روضه ی نقد داشتم. پی‌نوشت: پدر دخترک از شهدای مظلوم تیپ فاطمیون بود. ✍سادات @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅فرمول ترک‌ گناه در کلام‌ گهربار امام حسین علیه‌السلام @shohda_shadat