#سلام_امام_زمانم💖
هر روزم را
باسلام به شما زیبا مے ڪنم
ڪاش یڪ روزم،
با دیدن روے ماهتان زیباشود
#سلام _مولای_من💖
#اللهـــم_عجــل_لولیــک_الفــرج❤️
@shohda_shadat🌹
5⃣روز تا عید بزرگ ولایت
آگاه باشید؛ او (حضرت مهدی) تمامی دِژها را فتح نموده و ویران خواهد ساخت.
📚فرازی از سخنان پیامبر اکرم در خطبه غدیر درباره امام زمان (عج)
@shohda_shadat🌹
💠 امام خامنه ای :
ایمان و اعتقاد به امام زمان (عج)
مانع از تسلیم شدن است .
@shohda_shadat🌹
✨ابوبکر بغدادی فایل صوتی منتشر کرد
🔹داعش یک فایل صوتی منتشر کرده که در آن «ابوبکر البغدادی»، رهبر گروه از هوادارانش خواسته استقامت به خرج دهند.
🔹خبرگزاری وابسته به داعش این فایل صوتی را در شرایطی منتشر کرده که قبلاً گمانهزنیهایی درباره مرگ البغدادی مطرح شده بود.
🔹البغدادی در این فایل ادعایی از هوادارانش در دنیا خواسته به آنچه «مراکز رسانهای کفار» و مقرهای «جنگهای ایدئولوژیک» خوانده شدهاند، حمله کنند.
@shohda_shadat🌹
🔻 بمباران توپخانهای مواضع تروریستها
🔹 ارتش سوریه که دیروز(جمعه2شهریور) تجهیزات به ریف لاذقیه برای شروع یک عملیات ارسال کرد ، مقرهای تروریستها در شمال شرق این استان را در هم کوبید.
@shohda_shadat🌹
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
🔺مصاحبه با مادر شهید سعید علیزاده؛
🔹شهید چه سالي به دنيا آمد؟ غير از او فرزند ديگري هم داريد؟
من مادر سه پسر و يك دختر هستم. سعيدم متولد 12 ارديبهشت ماه 1368 بود. 12سال بيشتر نداشت كه پدرش به رحمت خدا رفت. اگرچه سعيد در كودكي يتيم شد اما با توكل به ائمه و توسل به اهلبيت(ع) توانست به خوبي مسير زندگياش را انتخاب كند. سعيدم تحصيلاتش را بعد از ديپلم در دانشگاه امام حسين(ع) ادامه داد و با مدرك كارشناسي فارغالتحصيل شد...
پسرتان فعاليت اجتماعي هم داشت؟
پسرم بيشتر اوقات فراقتش را در هيئات ميگذراند. همواره باني برنامههاي فرهنگي براي جوانان بود و دغدغه جوانان را داشت. سعيد كمحرف بود. هر چه كار خير و خوب انجام ميداد ما متوجه نميشديم. در اواخر حياتش هم براي امور فرهنگي از من و خانواده كمك مالي جمع ميكرد تا فعاليتهايش معطل نماند. در مسجد محله فعاليت ميكرد. پسرم خيلي خندان و خوشرو بود. هر خاطرهاي كه از سعيدم دارم همراه با صداي خندههاي اوست كه در ذهن و خاطرم ماندگار شده است. سعيد عاشق گمنامي بود يك جمله داشت كه ميگفت: تمام اجرها در گمنامي است. واقعاً بعد از شهادتش فهميديم چقدر در كارهاي خير نقش داشته است.
پسر شما شهيد دفاع از حريم اهلبيت شد؛ از عشق و ارادتش به اهلبيت بگوييد.
سعيد ارادت و عشق عجيبي به خانم حضرت زهرا(س) داشت. روضههاي حضرت زهرا(س) هميشه حالش را دگرگون ميكرد. يكي از مداحان برايمان تعريف ميكرد كه در وقت خواندن روضه حضرت زهرا(س) از همان 14سالگي از حال ميرفت. همه اين ارادت و عشق به شهدا و اين خاندان او را به جايي رساند كه اولين شهيد عمليات آزادسازي دو شهر شيعهنشين نبل و الزهرا شد كه به نام مقدس حضرت زهرا(س) نامگذاري شده بود. سعيدم در شب عمليات و هنگامه شهادت سربند يازهرا(س) به پيشانياش بسته بود.
🔹انس و الفتي هم با شهداي دفاع مقدس داشت؟
اتفاقاً به عموي شهيدش محمدرضا عليزاده خيلي علاقه داشت. هرچند نديده بودش اما وابستگي خاصي به او داشت. هر شب جمعه پاتوق سعيد گلزار شهداي دامغان بود. اتاقش هميشه پر از پوستر و تابلوي شهدا بود. تمام حركات پسرم با عموي شهيدش يكسان بود. انگار سيبي كه از وسط به دو نيم كرده باشند. سعيد از عمويش الگو گرفته بود و من خيلي مراقب بودم و نگران كه نكند راه كج برود. دلواپسش بودم. اما سعيد راه خودش را انتخاب كرده بود. آخرين شب جمعهاي كه قرار بود سعيد به سوريه برود به سر خاك عمويش و ساير شهدا رفت و با مزار عمويش آخرين عكس يادگاري را گرفت. عموي شهيدش در سن 16 سالگي در سال 1362 به شهادت رسيده بود.
از شرايط كاري فرزندتان بگوييد. نگران مأموريتهاي گاه و بيگاهش نميشديد؟
سعيدم بعد از فارغالتحصيلي از دانشگاه امام حسين(ع) در سپاه سمنان مشغول به كار شد. بسيار به كارش علاقه داشت. با وجود اينكه چند سال هر روز اول صبح از دامغان تا سمنان ميرفت و بعد از ظهر برميگشت، ولي حتي يكبار هم از كارش و سختي راهش گلايه نكرد. سعيد در مأموريتهاي زيادي شركت ميكرد، از جمله اين مأموريتها درگيري با اشرار سيستان و بلوچستان و مأموريت در شمال غرب، كردستان و... بود. اما با توجه به شرايط و مسئوليتهايش هرگز از كارش در خانه صحبتي نميكرد. هميشه در تلاش بود تا بهرغم حضور و شركت در مأموريتهاي متعدد، نگراني و حساسيت براي ما ايجاد نكند. او عاشق كارش بود.
چه زمان صحبت از اعزامش مطرح شد؟
پسرم از يك سال قبل از شهادتش به دنبال اعزام به سوريه بود. دو بار هم برنامهاش هماهنگ شد اما در لحظات آخر كنسل شده بود. از كنسلي اعزامش خيلي ناراحت ميشد. تا قبل از اربعين سال گذشته اعزام ايشان هماهنگ نشد و پسرم به كربلا رفت تا در همايش پيادهروي اربعين شركت كند. سعيدم چند بار قبل هم به كربلا رفته بود، اما اين سفر كربلا با بقيه فرق داشت. برات شهادتش را در همين سفر از اربابش حسين(ع) گرفت. هنوز 48 ساعت از بازگشتش از كربلا نگذشته بود كه تلفنش زنگ خورد. صحبتش كه تمام شد، انگار سعيد ديگر آن سعيد هميشگي نبود، ذوق و شوق شهادت را در چشمانش ميديدم. گويي تمام دنيا را به او داده بودند. خيلي خوشحال و خندان به سراغم آمد و گفت مادر جان دعايت مستجاب شده است. گفتم شما گفتي دعا كن به سفر كربلا برم كه رفتي و به سلامتي برگشتي. ايشان گفت خواسته من چيز ديگري بود كه به لطف خدا برآورده شد.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠