💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
وَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثاریکُم مَعَ اِمامٍ مَهْدیٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ، وَ اَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَەُ اَنْ يُعْطِيَنى بِمُصابى بِكُمْ ،اَفْضَلَ ما يُعْطى مُصاباً بِمُصيبَتِهِ،مُصيبَةً مٰا اَعْظَمَهٰا وَاَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِى الْاِسْلامِ وَفى جَميعِ السَّمٰوٰاتِ وَالْاَرْضِ،اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هٰذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ ،
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيٰاىَ مَحْيٰا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَ مَمٰاتى مَمٰاتَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، اَللّهُمَّ اِنَّ هٰذا يَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَابْنُ آکِلَةِ الْاَکْبٰادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ ، عَلىٰ لِسٰانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ، اَللّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْيانَ وَمُعٰوِيَةَ ،وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ ، عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدينَ، وَهٰذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زيٰادٍ وَآلُ مَرْوانَ ، بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ،اَللّٰهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَالْعَذابَ [الاَْليمَ] ، اَللّٰهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ فى هٰذَالْيَوْمِ وَفى مَوْقِفى هٰذا وَ اَيّامِ حَيٰوتى بِالْبَراَّئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِيِّكَ وَآلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ پس مى گوئى صد مرتبه : اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ ، اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً
پس مى گوئى صد مرتبه :
اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن پس مى گوئى :
اَللّٰهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ،ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ اَللّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً ، وَالْعَنْ عُبَيْدَ اللهِ بْنَ زِيٰادٍ وَابْنَ مَرْجٰانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَشِمْراً وَآلَ اَبى سُفْيانَ وَآلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ
پس به سجده مى روى ومى گوئى :
اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرينَ لَكَ عَلٰى مُصابِهِمْ ، اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلٰى عَظيمِ رَزِيَّتى ، اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَيْن ،ِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ.
یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة
💠
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
سلام امام مهربانم
سَر شد به شوق وصل تو فصل جوانیَم
هرگز نمی شود که از این در برانیَم
یابن الحسن برای تو بیدار می شوم
روزت بخیر ای همه ی زندگانیم
🌸اللهم عجل لولیک الفرج❤️
@shohda_shadat🌹
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
🔺معرفی شهید رسول خلیلی از زبان مادرشان:
رسول 20/9/65 زمانی که پدرش در جبهه بود به دنیا آمد. ، ما تصمیم گرفته بودیم تا نام فرزندمان را اگر پسر بود؛ محمد رسول و اگر دختر بود؛ زهرا نامگذاری کنیم، اما شبی که رسول به دنیا آمد، مصادف بود با میلاد امام حسن عسگری(ع) وما هم نام او را در شناسنامه محمد حسن ثبت کردیم، اما به خاطر علاقه من به نام رسول ، رسول صدایش می کردیم.
من و پدرش همیشه سعی می کردیم تا عامل به انجام احکام و موازین دینی باشیم و نماز اول وقت و شرکت در نماز جمعه از جمله آنها بود تا فرزندانمان با دیدن رفتار و گفتارمان خودشان مقید به انجام فرایض دینی باشند و همین طور هم شد، رسول خودش موازین دینی را درک و رعایت می کرد.
قبل از اینکه بچه ها مدرسه بروند موقع خواب قبل از اینکه برایشان قصه بگویم، سوره های کوچک قرآن را می خواندم و می گفتم تکرار کنند و بعد داستان می گفتم، این روش باعث شد تا قبل از رفتن به مدرسه تمام سوره های کوچک قرآن را از حفظ باشند. البته هردو فرزندم چند جزء از قرآن کریم را حفظ بودند.
نماز و روزه اش را قبل از سن تکلیف ادا می کرد. زمانی که ماه مبارک رمضان با روزهای طولانی یا سال تحصیلی مصادف می شد گاهی برای سحری صدایش نمی کردیم تا روزه نگیرد، اما او تأکید می کرد که اگر بیدارش نکنیم ، بدون سحری روزه می گیرد.
زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، اگر نامحرمی در منزل مان بود، بدون اجازه و یاالله نگفتن وارد نمی شد و آن قدر صبر می کرد تا اجازه بدهند و وارد شود.
رسول سرش را پایین برده و گوش هایش را گرفته بود و قرآن را زمزمه می کرد،
یک بار با هم سوار تاکسی شدیم و راننده ترانه پخش می کرد ، دیدم رسول سرش را پایین برده و گوش هایش را گرفته و قرآن را زمزمه می کند، من هم به راننده تذکر دادم تا صدا را کم کند و او صدا را قطع کرد.
🔹یا جای من اینجاست یا جای تو
به مقام معظم رهبری از کودکی علاقه مند بود. دوران ابتدایی بود که قرار بود مقام معظم رهبری به شهر کرج بیایند و مردم هم همه شهر را چراغانی کرده بودند . یکی از معلمان رسول سر کلاس می گوید که این همه شعار می دهند و می گویند اسراف نکنید ، حالا خودشان این همه چراغانی کرده اند، اینها همه اسراف است. رسول معترض می شود و می گوید : رهبرمان می خواهد به دیدن ما بیاید، نه تنها چراغانی و قربانی می کنیم، بلکه باید خودمان را هم فدای رهبر کنیم . معلم رسول هم در جواب می گوید تو باز هم روی حرف من حرف زدی ؟ یا جای من اینجاست یا جای تو؟ که رسول می گوید که شما استادی و من بیرون می روم و آن موقع ها بعدازظهری بود و پدرش از بودن او در خانه متعجب می شود و با رسول می رود پیش مدیر مدرسه و مسئله حل می شود و دیگر معلم سرکلاس از این حرف ها نمی زند.
🔹یک نوجوان 13-12 ساله یک چنین آرزویی داشت.
رسول قبل از اینکه سنش به شرکت در کلاس های بسیج برسد، همراه برادرش در کلاس ها و برنامه های بسیج شرکت می کرد و هیجانات و انرژی خود را با کوهنوردی و شرکت در کلاس های نظامی تخلیه می کرد.
رسول در بسیج یک مربی داشت به نام آقا مرتضی که خیلی به رسول علاقه مند بود، یک بار رسول به ایشان حرفی زده بود و شرط کرده بود که صحبتی که می کند را برای پدر ، مادر و برادرش نقل نکند. گفته بود شما که آدم خیلی خوب و پاکی هستی دعا کن که من شهید شوم ، یک نوجوان 13-12 ساله یک چنین آرزویی داشت.
در حیاط منزل با گِل تانک و نفربر درست می کرد و در بوفه اش نگهداری می کرد و پوکه های فشنگ را جمع آوری می کرد خلاصه یک دکور جنگی درست و حسابی بای خودش ساخته بود.
🔹 الگوی شهید خلیلی چه کسی بود؟ آیا شهید خاصی را سرمشق زندگی خود قرار داده بود؟
از بچگی به شهدا علاقه داشت و زمان او با شهدای حزب الله لبنان مصادف شده بود و مرتب اخبار مربوط به آنها را دنبال می کرد. یک البومی هم از شهدای دفاع مقدس بای خودش تهیه کرده بود و دلنوشته های خودش را هم لابلای آنها می نوشت.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
نوشته ها و گفته های شهید آوینی را مطالعه می کرد. عکس شهید همت همیشه همراهش بود. به شهید حاج محسن دین شعاری که مربی تخریب بود علاقه مند بود و خوش هم در نهایت مربی تخریب شد.
هر هفته شب های جمعه با دوستانش به گلزار شهدای بهشت زهرا می رفت و بعد هم زیارت شاه عبدالعظیم حسنی(ع) و دعای کمیل را در آنجا می خواند و گاهی نماز صبحش را خانه بود و گاهی در حرم شاه عبدالعظیم می خواند و برمی گشت.
رنگ تهیه می کرد و به سراغ مزار شهدای گمنام یا شهدایی می رفت که خانواده ای ندارند تا سنگ قبرشان را عوض کند و با قلمو و رنگ، سنگ هایشان را رنگ می زد.
خدایا! می دانم کم کاری از من است
خدایا! می د انم که من بی توجهم
خدایا! می دانم که من بی همتم اما خود می گویی که به سمت من باز آیید آمده ام خدا...
کمکم کن تا از جسم دنیوی وفکر های مادی نجات یا بم به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن
این دنیای فانی ومحل گذر را بیاموز به هم معرفت امام زمانم را عنایت کن.
دلنوشته های شهید خلیلی (حاج آقا پناهیان می گفت این دلنوشته ها نهج البلاغه رسول است به یکجایی وصل بوده که این حرف ها را می زده )
خبرنگار: مادر شهید دهقان و همسر شهید قربانی از تاثیر فرزند برومند شما بر روی فرزند و همسرشان می گفتند ،شهید خلیلی چه خصلتی داشت که این چنین روی جوان 20 ساله و24 ساله تاثیر گذار بوده؟
نمی دانم چه خصلتی در جوان من هست که جوان ها خیلی جذبش می شوند. وقتی شب های جمعه سرمزارش می روید ولوله است و اصلا خلوت نمی شود . می آیند با شهید درد دل می کنند و از حاجات شان می گویند از کربلا رفتن و خیلی زود حاجت می گیرند.
افراد زیادی هستند که می آیند و می گویند با دیدن عکس پسر شما و خواندن زندگی نامه او متحول شده ایم.
خیلی از افراد هستند، می آیند برایم تعریف می کنند که در خیابان با دیدن بنر و عکس شهید جذب او شده اند. سالگرد دوم شهید را که در مسجد گرفته بودیم ، یک مادر و دختر خیلی بدحجابی بودند که از اول تا آخر مجلس هم نشستند ، من تعجب کرده بودم چون اهالی محل و خانواده ام این تیپی نبودند ، مجلس تمام شد و مادر و دختر خودشان آمدند و با من صحبت کردند و گفتند ما به پسر شما خیلی علاقه داریم، گفتم چطور با او آشنا شدید؟ گفتن که با دیدن بنر شهید مادر دختر گفت که حتی خواب رسول را هم دیده است.
افراد زیادی این تیپی هستند که می آیند و می گویند با دیدن عکس پسر شما و خواندن زندگی نامه او متحول شده ایم. خیلی خواهرها می آیند تعریف می کنند که چادری نبودند و چادری شدند.
🔹 آقا رسول چگونه شما را آماده سفر به سوریه و حضور در میدان جهاد کرد؟
کلا جو خانه ما طوری بود که آمادگی شهادت را داشتم. من سال 60 یکی از شروط ازدواجم در زمان خواستگاری این بود که خواستگارم نسبت به جنگ نباید بی تفاوت باشد. باید برای دفاع آماده نبرد باشد. اینکه نسبت به دفاع از کشورش بی تفاوت باشد برای قابل قبول نبود. خدا را شکر همسرم پاسدار و انقلابی است. کلا عقیده من این بود و خودم را برای شهادت همسرم آماده کرده بودم. و به این باورم افتخار می کردم و هیچ وقت با رفتنش مخالفت نمی کردم. در 8 سال دفاع مقدس همسرم نزدیک به 70 ماه سابقه حضور در جبهه های جنگ را دارد.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
پسرم هم که به استخدام سپاه در آمد و در دانشگاه افسری امام حسین(ع) مشغول به تحصیل شد، اصلا کارش یک کار تخصصی نظامی بود ، همیشه کارش با خطر عجین بود. من همیشه می گفتم عمر دست خداست و از این مسئله نگرانی نداشتم. چطور پدرش کار حساس تخریب را 8 سال در میدان جنگ تجربه کرده بود و هیچ هم اتفاقی برایش نیافتاد چون عمرش به دنیا باقی بود. پسرم هم اگر عمرش باقی باشد ، زنده می ماند، اگرنه، اگر در میدان جهاد هم نباشد همین جا هم می میرد.
🔹همرزمان شهید خلیلی از رشادت ها ی او در میدان جهاد برای شما صحبت کرده اند؟
یکی از دوستانش تعریف می کرد ،" اولین بار که رسول آمد برای کار عملیاتی با همان لباس مشکی که تنش بود، همراه ما راهی خط مقدم شد. از آنجا که داعشی ها هم همیشه لباس مشکی می پوشند، گفتم، خودی ها شما را با داعشی ها اشتباه می گیرند و به طرف شما تیراندازی می کنند. در کل کسی که اولین بار وارد میان جنگی می شود ترس بر او مسلط می شود، اما رسول آن قدر شجاعانه وار شد و جنگید که من متعجب بودم.
نقل دیگری هست که می گویند یکی از فرماندهان سوری زخمی می شود و همه نیروها هم عقب نشینی می کنند و رسول می ماند و دوستش و فرمانده سوری که زخمی شده بود. دوستش از رسول می خواهد که به سمت دشمن آتش بگیرد تا او سوری را به عقب ببرد و برگردد. دوستش نقل می کند که "رسول می رود وسط جاده می نشیند در حالی که من پیش خودم فکر می کردم که الان می رود پشت درختی ، جایی پناه می گیرد نه اینکه وسط جاده شروع کند به آتش ریختن". دوستش تعریف می کند که "من تا رفتم و برگشتم یک ربع طول کشید ، گفتم این الان شهید شده، برگشتم دیدم نه همن طور وسط جاده مشغول است. به رسول گفتم بپر بالا برویم اما رسول گفت صبر کن اسلحه های روی زمین را بردارم حیف است. یکی یکی اسلحه ها را برمی داشت، می انداخت پشت ملشین که با اصرار من بالاخره سوار شد"
🔹 از شهادت شهید خلیلی بگویید چگونه مطلع شدید؟
خواهرم در نزدیکی ما ساکن است، دوستان رسول می آیند و به پسرخاله رسول اطلاع می دهند، خواهرم ساعت 10 شب بود که زنگ زد و از حال ما پرسید و گفت از رسول چه خبر؟ گفتم دیشب با رسول صحبت کردم حالش خوب بود و خلاصه متوجه می شود که ما بی خبریم و می گپوید روح الله آمد خانه بگو بیاید صادق کاری با او دارد و خداحافظی می کند.
روح الله آمد و خسته بود اما من مشکوک شده بودم و اصرار کردم که برو شاید اتفاقی برای رسول افتاده. رفت و ساعت 2 نیمه شب برگشت ، گفتم اگر برای رسول اتفاقی افتاده باشد، الان روح الله باید چشمانش قرمز شده باشد، نگاه کردم به چشمانش دیدم نه ، گفتم چه خبر؟ گفت خبری نبود اما خاله خیلی بی تاب بود. چشمان خاله قرمز بود هر چه اصرار کردم که خاله چی شده ؟ برای رسول اتفاقی افتاده گفت طوری نشده. خواهرم دیده بود که ما در جریان نیستیم و دیروقت است گفته بود که شب تا صبح بی تابی می کنند صبح اطلاع می دهم. ولی من دلم شور می زد. اتفاقا ساعت 11 یکی از همکارانش هم تماس گرفت و غیر مستقیم سؤال کرد و متوجه شد ما خبر نداریم حرفی نزد اما من خیلی مشکوک شده بودم و قرص خواب خوردم و خوابیدم،
بعد از نماز صبح گفتم اگر اتفاقی افتاده باشد، خواهرم الان زنگ می زند.که خواهرم زنگ زد و سراغ آقای خلیلی را گرفت و گفتم چه خبر شده؟ گفت می خواهیم بیاییم آنجا، اول آقای خلیلی فکر کرده بود برای پدر من که حالش خوب نبود اتفاقی افتاده است و به شوهرم گفتند رسول زخمی شده و او گفت "انالله و اناالیه راجعون" و رسول شهید شده بود. و هر دو رفتیم و به درگاه خداوند نماز و سجده شکر بجا آوردیم که فرزندمان را انتخاب کرده و در این راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) از دنیا برده است. افتخار ماست که پسرم در این راه شهید شد و جزو خانواده شهدا باشیم.
🔹می رفت تو دل داعشی هایی که خواب بودند از آنها اسلحه، دوربین دید در شب را بر می داشت
دوستانش تعریف می کنند که ساعت 2 نیمه شب بیدار می شد و ما را هم تحریک می کرد که بیایید برویم الان خواب داعشی ها سنگین است، چند نفری با هم می رفتیم ، تقسیم می شدیم دو طرف کانال و داخل کانال، خودش هم با دو نفرمی رفت داخل کانال ، می رفت تو دل داعشی هایی که خواب بودند از آنها اسلحه، دوربین دید در شب را غنیمت می گرفت، می آورد. این نیرو و قدرتی است که خدا به خاطر عمل خالص به او داده ست.
وقتی مقر داعش را می گرفتند اولین کسی که بالا می رفت و پرچم داعش را پایین می آورد و پرچم یا زهرا(س) را بلند می کرد و نصب می کرد، شهید رسول خلیلی بود.
#از_آسمان
مستند #شهید_رسول_خلیلی
http://m.telewebion.com/embed/vod?EpisodeID=1863849
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
🔻وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید رسول خلیلی:
سم الله الرحمن الرحیم
سوره آل عمران آیه 195
"فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ"
آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند جهاد کردند و کشته شدند، همانجا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که زیر درختان آن نهرهای اب جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا.
با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشته است و سلام و دورد به محضر صاحب العصر و الزمان (عج) و روح پاک امام راحل (ره) و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت الله سید علی خامنه ای (مدظله العالی) و روح پاک تمامی شهدای اسلام به خصوص سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین (ع) که جان ها همه فدای آن بزرگوار.
به موجب آیه شریفه "کل نفس ذائقه الموت" تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی می باشد.
این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن! و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیر یا زود فرقی نمی کند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم.
پدر و مادر عزیزم که سلام و درود خداوند بر شما باد
از شما کمال قدردانی را دارم که مرا با محبت اهل بیت (ع) و راه ایشان و در کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید. از شما عذرخواهی می کنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و در حق شما آنچنان که باید خوبی نکرده ام. از شما می خواهم که مرا حلال کنید.
در حق این فرزند حقیرتان دعا کرده و از خداوند بخواهید که او را ببخشد و این قربانی را در راه خود بپذیرد. می دانم که شما ناراحت نیستید؛ زیرا هیچ راهی بهتر از این نیست و این را شما به من آموخته اید و این همیشه آروزی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند.
خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان ابا عبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.
اما چه خوشحالی بالاتر از اینکه فدایی راه این بزرگواران شویم. پس غمگین نباشد.
برادر عزیزم
مرا حلال کن و ببخش ، می دانم که در حق تو هم کوتاهی کردم، برایم دعا کن و مرا نیز حلال کن، خدا را سرلوحه کارهای خود قرار بده. از خداوند می خواهم همیشه کمک حال تو برادر عزیزم باشد. دعا برایم یادت نرود.
از فامیل، همبستگان نیز می خواهم که مرا حلال کنند و ببخشند و برایم دعا کنند.
رفقا، دوستان و همکاران و همنشینان عزیرم
که شاید بیشترین اوقات زندگیم را در کنار شما بوده ام، خداوند را شاکرم که در رفاقت هم به من لطف عطا کرده که دوستان و هم نشینانی به خوبی شما دارم تا تکمیل کننده و یاری دهنده من باشید.
شما همگی می دانید من راه خود را انتخاب کردم و این راه را دوست داشته و دارم و خیلی از شماها هم کمک کننده من بودید از تمامی شما عذر می خواهم که رفاقت را در حق شما تمام نکرده و ملتمسانه خواهانم که مرا عفو کنید و حلالم کنید.
مرا ببخشید، برایم بسیار دعا کنید و در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت (ع) مرا فراموش نکنید.
من خود را در حد و اندازه ای نمی بینم که برای کسی نصیحت و پندی داشته باشم و اگر ما دنبال پند و نصیحت باشیم چه بسیار است. فقط می خواهد چشم بینا و گوش شنوا.
خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به امید سر کویش پر و بالی بزنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد تا وطنم
مرغ بال ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
پناه می برم به خداوند مهربان و از او می خواهم که بر من سخت نگیرد.
شب اول قبر دعا برایم را فراموش نکنید رفقا
و من الله التوفیق
العبد الحقیر محمد حسن خلیلی (رسول)
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠