eitaa logo
شکوفه های خیال
1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
78 ویدیو
2 فایل
هدف از تأسیس کانال، نشر اشعار شاعران نامدار معاصر یا کهن نیست. بلکه برآنیم تا بیشتر، شاعران تازه کار و مستعدی که در حوزه شعر آیینی و عاشقانه کار میکنند، شناخته شده و با آثارشان آشنا شویم و باعث افزایش انگیزه این عزیزان شویم. ارتباط: @Kaviiir
مشاهده در ایتا
دانلود
رتبه هفتم: آسمان چهره اش پریشان بود بغض یک ابر ناگهان ترْکید گریه کرد و شمیمِ خاک ِتر از زمین تا دل فلک پیچید باد با خشم، خوشه هایی را با خودش میکشید و هی می گفت "لعنتِ حق به تیغِ غفلت که باز با دسته ی هوس شد جفت" ماه تا فرقِ مرتضی را دید تیره شد ،رنگِ غم هویدا شد نور سیمای مرتضی اما نورِ غالب به هر دو دنیا شد انعکاسِ صدای مرغابی روزگارِ عجوزه را پر کرد هر زمان نام کوفه که آمد ذهن ،محراب را تصور کرد مسجد شهر با خودش میگفت کاش اکنون،زمان توقف داشت کاش میشد که مسجدی چون من در زمین و زمان تصرف داشت شاه در کنجِ مسجدِ کوفه با خدای کریم خلوت کرد از سحر تا طلوعِ فجرِ چرخ مرتضی یار را عبادت کرد دست تقدیر کار خود را کرد رکعتِ دوم نمازش بود گفت تسلیمِ امرِ حق هستم حجتش زخمِ فرقِ بازش بود مرتضی پیش فاطمه می رفت رستگاری نصیبِ حیدر شد شاهِ دین در جهانِ برزخ باز همدمِ آیه های کوثر شد
🌸 هرشب که ماه از غربتت با چاه صحبت می کند از آیه های صبر تو گویی تلاوت می کند در گوش نخلستان چه نجوا کرده ای با چشم خیس تن پوش ِ خرماها چرا از غم حکایت می کند؟! تو آن امیری که فقط نان و نمک بر سفره داشت تنها امیری که به نانی خشک رغبت می کند آیات قرآن در بیان شان تو نازل شده "احزاب "و "دهر" و "عادیات" از تو روایت می کند حکم ولایت را خدا با مِهر تو ممهور کرد تا عشق فرمان می دهد عاشق اطاعت می کند آهسته یادت می وزد در خاطر محراب ها وقتی که ماه از آسمان با چاه خلوت می کند 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 بر بوم دلم یک غزل سرد کشیدم هربار فقط نقش تو را درد کشیدم از باغ تنت بوسه نصیبم نشد ای عشق ناچار تو را مثل خزان زرد کشیدم یک کوه پر از بغض فرو خورده ی خود را بر شانه ی تنهاییِ یک مرد کشیدم از حاصل ضرب من و تو هیچ نمانده در دفتر عشقم عددی فرد کشیدم حالا که زدم پرسه در این خاطره ها باز بر بوم دلم یک غزل سرد کشیدم 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 آغاز نه، که ختم شد هر ماجرا در من خوابیده اکنون یک جهانِ انزوا در من با این که کوهی در روانم هست پابرجا اما رها شد یک منِ از خود رها، در من آیینه‌دار روزگار نابسامانم یک من که افتاده جدا از خود، جدا در من تاریخ عمری را به اندوهم بدهکار است دیری‌ست جامانده‌ست از خود ردّپا در من دنیا به روی چرخهٔ ارّابه افتاده‌ست مثل گلیم غم به روی شانه‌ها، در من 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸🍃بفرمایید شعر🍃🌸 سلام و عرض ادب همراهان بزرگوار! این نشانی کانال‌های برخی از دوستان شاعر خوش ذوق هست لطفا با عضویت در آنها، ازشون حمایت کنیم. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻⤵️ @shokofeha_ye_kheal 🌻 ⤵️ @sherenur 🌻 ⤵️ @eitaaparvanegi 🌻⤵️ @khatdl 🌻 ⤵️ @bedaheh_110 🌻 ⤵️ @delane313 🌻 ⤵️ @asharahmadrafiei 🌻⤵️ @ostadmojahedi 🌻⤵️ @yousofnaame
🌸 میروم شادمانه در صحنی تا زیارت کنم امامی را صحن قاسم عجیب با جذْبه است ای به قربان اسم این آقا گنبدی باشکوه چون یک گل کرده زیبا کویر سردی را حاجیان بعد مکّه می آیند تا زیارت کنند مردی را دارم از دور نور می بینم نور سیمایِ "سبطِ مظلوم" است خواب هستم ؟ من و حسن آخر؟ روبه رویم، امام معصوم است؟ گفت "سجاد پاشو از تختت" خواب بودم پدر بلندم کرد احتمالا برای این رویا حضرت مجتبی پسندم کرد مثل یک تجربه گر مرگم وصف دنیای چهره اش سخت است هر کسی روی ماهِ او را دید به جمالش قسم که خوش بخت است من حبیب مظاهرش هستم جان من ،بارها فدایش باد پیر بودم ،جوان شدم آری عشق ،برکت به زندگی ام داد بارِگاهش خیال بود اما بی گمان وقت رجعت خورشید در زمان حکومت مولا چهره اش را دوباره خواهم دید 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 نشسته ام به تماشای ماه و چل اختر چه عاشقانه دوباره شروع شد دفتر و باز شب، من و عشق تو و قلم، کاغذ تو خود بگو چه بگویم به وصف تو مادر؟ صفات تو همگی خود صحیفه ی نور اند مبارکه، صفیه، مرضیه وَ یا کوثر تمام عمر دویدم که نوکرت باشم ببخش رو سیه ام من، نبوده ام نوکر رها مکن تو مرا لحظه ای عزیز دلم تو را به جان عزیزت، به جان پیغمبر در این جهان پر از بیم و نفرت و عصیان اسیر و مست که باشم به غیر تو آخر؟ وَ کاش لحظه ی آخر کنار من باشی کنار من تو و ارباب و حضرت حیدر در آن زمان که همه بی کسند مادر جان در انتظار توام من، قیامت و محشر وَ چند بیت مرا هم قبول کن بانو شود نصیب غزل، آفرینِ پیغمبر 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 پژمرده است لاله‌ء رویت بهار من! داغی شدی به‌ روی دل لاله‌زار من در حلقه‌های ماتم چشمت نشسته است تصویر قلب در به‌ در غصه‌دار من می‌خواستم به وادی شادی سفر کنم وقتی گرفت ماه تو  گم ‌شد قطار من ای شوخ‌وشنگ! در بغل رنج‌ها بخند ای سرو ضرب‌دیده ولی استوار من یک روز قفل پنجره‌ها باز می‌شود بیهوده نیست صبر تو و انتظار من ساکت نبین نشسته‌ام و سرد و سر به‌ زیر تا آستان دوست رسیده هوار من گفتم که پشت شعر غمم را نهان کنم اما نشد زبانِ غزل رازدار من چنگی به دل نمی‌زند این‌بار هم بهار پژمرده است لاله‌ء رویت بهار من! 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 گرفته بوی بهاران دل خزانی من چه سرخوشم که می‌آیی به میهمانی من غزل سرودن من جنس عاشقانه‌ی تو است ردیف و قافیه گم شد، بده نشانی من کمی رباعی و چای و کمی غزل...قهوه به دست گیر و بیاور به میزبانی من کویر خشک شدم، خسته از نبودن‌ها ببار بر عطشم یار آسمانی من سفید شد بُنِ مویم ز داغ هجرانت نبودی و نچشیدی تو از جوانی من ببین نبود تو با من چه کرده این مدت که شهر پر شده از شعر جاودانی من جنون هجر تو، شاعر نموده است مرا رسیده‌ای چه به موقع، به شعرخوانی من کجایی ای همه، معنای عاشقی‌هایم؟ بیا که صبح امیدی به ناتوانی من صدای نم‌نم باران و بوسه‌های زمین گرفته بوی بهاران دل خزانی من 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 دشمنان این‌ حریم‌ قدس‌ را باید نوشت: عنکبوتانی اسیر تار طینت های زشت 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 عمری‌ست قلب عالمیان وقف این در است گرد و غبار مرقد او بهتر از زر است یک تار فرش صحن امام رئوف ما از کل خاندان شما پربها تر است 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 آنقدر مست غرب شده منگ می‌زند خود را برای شب‌پره‌ها رنگ می‌زند این خودزنی برآمده از دست عقل نیست دیوانه‌ای به آینه‌ای سنگ می‌زند وقتی شوی عروسک و بازیچه‌‌ی کسی انسانیت درون خودت زنگ می‌زند آری ملاک جایزه‌‌ وقتی حماقت است نادان دم از بزرگی و فرهنگ می‌زند یک بی‌هنر که دور شد از ریسمان حق بر تار عنکبوت عدو چنگ می زند 🆔 @shokofeha_ye_kheal