4.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◆
او افتخار ملّت ایران بود
آن شب که ابر و بارشِ باران بود آن شب که در دل همه طوفان بود
آن شب که دیدهها همه گریان بود، او میهمان حضرت سلطان بود
آخر رسید دست به دامانش، آخر رسید محضر جانانش
آخر رسید او به رفیقانش، دلدادهی مسیر شهیدان بود
خدمت به خلق در نظر او بود، همواره با محبت و خوشرو بود
میز ریاستش سرِ زانو بود، در خانه نه، میانهی میدان بود
زخم زبان شنید ز بعضیها، روی خوشی ندید ز بعضیها
بر او چهها رسید ز بعضیها، آری شهید تهمت و بهتان بود
دلها ز داغ رفتن او نالان، چشم همه ز رفتن او حیران
یک کشور از شهادت او گریان، او افتخار ملت ایران بود
#شهید_جمهور
✍#علی_مقدم
🆔@shokofeha_ye_kheal
◆
در قامت دیپلمات دیدش دنیا
در عرصه بینالمللی بیهمتا
بنویس "وزیرخارجه" بود ولی
اینگونه بخوان "مدافع الاقصی"
#شهید_امیر_عبداللهیان
#شهید_جمهور
✍#طاهره_ابراهیم_نژاد_آکردی
🆔@shokofeha_ye_kheal
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◆
رفتی و چشم پنجره را واگذاشتی
بغض هزار خاطره را جا گذاشتی
از بس که سوخت جان تو با روضهی حسين
در خیمههای کرب و بلا پاگذاشتی
#شهید_جمهور
✍#محمد_سعید_میرزائی
🆔@shokofeha_ye_kheal
◆
برای شهید امیرعبداللهیان، شهیدی که شک دارم همچون اویی دیگر داشته باشیم...
نگاه خیس من بر قد رعنای تو افتاده
دلم در گوشهای مست چلیپای تو افتاده
زدودی تلخی زانو زدنهای زبونی را
همه دیدیم دشمن را که بر پای تو افتاده
امیری کردهای در اوج عبدالله بودنها
ز یمن یاحسینی که به لبهای تو افتاده
چرا تابوت تو کوچک... دلم در روضهی سقاست
کدامین چشم نامیمون به بالای تو افتاده
مگر آن وعدهی صادق بدون هیبتت میشد؟
خوشا تقدیر از میدان که در نای تو افتاده
چرا باران؟ چه بود آن مه؟ ز دل بشنو جوابش را
که آن مه آسمانی بود بر پای تو افتاده
گوارا باد انجیری که خواهی خورد در جنت
دل انجیر در شوق تمنای تو افتاده
#شهید_حسین_امیرعبداللهیان
#شهید_جمهور
✍#زهرا_آراستهنیا
🆔@shokofeha_ye_kheal
◆
یک جان زلال و روشن از ایمان داشت
آرام نداشت لحظهای تا جان داشت
از راحت خویش بود محروم ولی
دل در گروی راحت محرومان داشت
#شهید_جمهور
✍#ناصر_فیض
🆔@shokofeha_ye_kheal
◆
"صلواتی به شهدای خدمت هدیه کنید"
از اعماق مِهی سنگین، غمی جانکاه میآید
به گوش شب، صدای گریههای ماه میآید
تمام زاگرس در بهت چشمانم فرو رفته
چرا از کوه، پژواک صدای آه میآید؟!
سفر کردی من اما منتظر بودم که برگردی
ولی جای تو باران، ناگهان از راه میآید!
سپردم ابر دنبالت بگردد کوه و جنگل را
چرا با ناامیدی ناگهان کوتاه میآید؟!
بیا ای مرد، این مردم به دنبال تو میگردند
بیا، دارد صدای خندهی بدخواه میآید...
****
«سر جانان ندارد آنکه او را خوف جان باشد»
و ابراهیم کم کم سوی قربانگاه میآید
#شهید_جمهور
✍#فائزه_امجدیان
🆔@shokofeha_ye_kheal