از صدای تو خوشحال میشدم
که از گلوی گنجشک کوچکی بیرون میپرید
با آن قهوهام را میخوردم
سیگارم را میکشیدم
و پرواز میکردم...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی 🍃
#روزنگار، ۱ اکتبر، روز جهانی #قهوه ☕️
بلا لغَتي، اَنتِ
كتابٌ لا يزالُ تَحتَ الطَبعْ
و قبلَة مؤجَّلةُ التَنفيذْ
و صَلصالٌ لَم يتشَكَّلْ بَعدْ
و وردَة لم تكتشِف عطرَها بَعدْ
و نَهدٌ ، لَم يعرف ما اسمهُ بَعدْ
فهو ينتظرني حتى اُسَمّيهْ
تو
بى واژگانِ من،
هنوز همچو كتابى
در آستانه ى نشر هستى!
و زنجيرى؛
كه هنوز به هم نپيوسته اى!
و گُلى كه هنوز،
رايحه اش را
نيافته
و آغوشى كه هنوز،
نامِ خود را نمى داند!
و منتظر است تا
نامگذارى اش كنم...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی🍃
برگردان #الف_تالیا🍃
لمْ يعلِمونّي في المدرسَةْ،كيفَ احبُّ امرَأةْ
و لكنَني اكتشفتكِ بحاسَتي السادسَةْ
كما يكتشفُ الحصانُ العرَبي مصادرَ الماءْ
و كما يتخيلُ الصوفيونْ،شكلُ النساءَ في الجَنَةْ
در مدرسه به من ياد ندادند
كه چگونه زنى را دوست بدارم!
ولى من؛
با حس ششم خود
آن را يافتم!
مثل اسب اصيل عربى،
كه سرچشمههاى آب را
مىیابد
و همان طور كه
عارفان
رخسار زنان را در بهشت،
تصور مى كنند!
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی ☘️
برگردان #الف_تالیا ☘️
و من از آغازین روز آفرینشم
در جستوجوی وطنی بودم برای پیشانیام!
در جستوجوی موهای زنی
که مرا بر دیوارها بنویسد و پاک کند !
در جستوجوی عشق زنی
که مرا تا مرزهای خورشید ببرد
و سپس رهایم کند ...!
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی ☘️
فلسوفَ أُطلعكِ على قصائدَ لم أقرأها لأحَدْ،
وأفتحُ لكِ حقائبَ دموعي التي لم أفتحها لأحَدْ،
ولسوف أُحبَّكِ كما لا أَحبّكِ أحدْ
و تو را
از قصيدههايى كه
براى كسى نخوانده ام،
آگاه خواهم ساخت
و چمدان اشكهايم را،
كه براى كسى باز نكردهام
براى تو
باز خواهم كرد
و تو را
دوست خواهم داشت،
چنان كه كسى
دوست نداشته است...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی🌱
برگردان #الف_تالیا 🌱
تا این لحظه
دوستت نداشتهام
اما زمانِ چارهناپذیرِ عشق
فرا میرسد
و دریا
ماهیانی را که در انتظارشان نبودی
بر سینهات خواهد ریخت...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی🍃
هل أرحل عنك وقصتنا
أحلى من عودة نيسان!
ماذا أعطيـك سـوى قدرٍ
يرقـص في كف الشيطان
آيا درسته كه از تو جدا بشم؟
در حالى كه قصه ى(عشق) ما
از بازگشت بهار هم
زيباتره!
جز سرنوشت،
چى ميتونم بهت ببخشم؟
كه هيچ اعتبارى نميتونه داشته باشه...
@shokoohsher ✨
#نزار_قبانی ☘️
برگردان: #الف_تالیا☘️
روزی که به سبزهزار سینهام بیایی از بند رستهای
و روزی که از آن خارج شوی
دیگر آزاد نیستی ...
من ، نام تمام درختها
و ستارههای دور را به تو آموختم
من تو را به مدرسهی #بهار وارد کردم
و آواز پرندهها و الفبای چشمهها را
به تو آموختم
و اسمت را در دفتر باران
بر ملافههای یخ و بر میوههای صنوبر نوشتم...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی 🌱
پس از من
كسی اگر تو را ببوسد
روی لبهايت
تاكستانی خواهد يافت
كه من كاشته ام...!
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی🍃
روز خواهد شد،
و در آن تو را دوست خواهم داشت.
روز خواهد شد،
پس نگران نباش اگر بهار،
تاخیر کرده است...
و غمگین نباش
اگر باران،
متوقف شده است...
به ناچار
رنگ آسمان تغییر خواهد کرد،
و ماه ، بر مدار میگردد،
روز خواهد شد...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی 🍃
شهادت میدهم که
هیچ زنی جز تو
مرا در لحظات عاشقانه همچون زلزله
در هم نمیکوبد و در نمینوردد
نمیسوزاند
غرق نمیکند
به آتش نمیکشد
خاموش نمیکند
مانند هلال دو نیم نمیکند
و شهادت میدهم که
هیچ زنی جز تو
روانم را طولانیترین زمان ممکن اشغال نمیکند
خوشبختانهترین اشغال،
مرا همچون گلی دمشقی
همچون نعنا
همچون پرتقال
نمیکارد
ای زنی که،
سوالهایم را زیر موهایت پنهان میکنم
اما هیچگاه به آنها پاسخ نمیدهی
ای زنی که تو تمام زبانها هستی
اما با ذهن لمس میشوی و قابل گفتن نیستی...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی ☘️