32.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مولانا_علی علیه السلام
میهمان داشتم شبی که گذشت
نمک سفرهمان محبت بود
تا سحر بحث و گفتوگو کردیم
بحث درباره ولایت بود...
@shokoohsher✨
#محمدحسین_ملکیان🌱
دکلمه: #صابر_خراسانی🍃
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
#شعربهروایتشاعر #شعر_علوی #غدیر
#مولانا_علی علیه السلام
یک ذره از نگاه علی آفتاب شد
انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد
ما را ز خاک پای علی آفریدهاند...
پس با همین حساب علی بوتراب شد!
@shokoohsher✨
#احمد_ایرانینسب🌱
#غدیر #شعر_علوی
#مولانا_علی علیه السلام
و از ازل، احدیّت بدلپذیر نبود
به غیر شخص علی هیچ کس امیر نبود
عطش به ساقی سرمست دست بیعت داد
غدیر، چشمه ی مِی بود، آبگیر نبود
نبود مرز معین میان باطل و حق
به اذن خالق منان اگر غدیر نبود
همیشه حق که به حقدار می رسد، اما
روا به حضرت او حقّ دور و دیر نبود
سکوت و خانه نشینی بلای جانش شد
وگرنه پیشتر از آن علی که پیر نبود
رسول و حیدر و زهرا.. چه روزهای خوشی
دریغ، چشم و دل روزگار سیر نبود
خلیفه کیست؟ همان حاکمی که خانه ی او
عمارتی است که فرشش به جز حصیر نبود
رسید کوله ی نان و رطب به دوش، علی
بدا به حال هرآنکس که او فقیر نبود...
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی ☘️
#غدیر #شعر_علوی
#مولانا_علی علیهالسلام
خبر دهید که یاران رفته برگردند
پیادگان و سواران رفته برگردند
خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم
شراب ناب رسیده، بههوش ای مردم!
در اوج هجمۀ گرما، خبر گوارا بود
خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود..
خبر که راه زیادیست در سفر بوده
رسانده است به ما آنچه عشق فرموده
میان آن همه تزویر و حیلۀ دائم
خبر رسید «یدالله فوق ایدیهم»
اگرچه بود فراوان و کم رسید به ما
به رغم توطئهها باز هم رسید به ما
خبر حنین، خبر نهروان، خبر خیبر
خبر، ولایت مولا و آل پیغمبر
خبر یکیست ولی با دوازده عنوان
که گاه، صلح نمودهست و گاه در میدان...
خبر، برادر پیغمبر است میدانی؟
خبر علیست، خبر حیدر است میدانی؟..
خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید
پرندهتر شد و در هفت آسمان پیچید
خبر نبود، صدا بود در شب معراج
علی، صدای خدا بود در شب معراج
خبر اگرچه پر از خنده بود، محزون شد
هنوز اول آن بود و قلب او خون شد
خبر، بهانۀ تبریک بین مردم شد
خبر امانت حق بود، پس چرا گم شد؟
خبر که خانهنشین شد، که صبر شد کارش
که شقشقیه شد و آهِ سینه شد یارش
خبر رسید برادر! به شمع بیتالمال
و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال
نشست یکه و تنها، کسی نشد یارش
خبر رسید به ما بغض «اَین عمارش»
خبر دهید که یاران رفته برگردند
پیادگان و سواران رفته برگردند
خبر دهید زمان غروب تردید است
غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است
هر آنکه در صف یاران اوست، بسم الله
خبر دهید علی باز میرسد از راه
@shokoohsher✨
#عاطفه_جوشقانیان☘️
#شعر_علوی #غدیر
#مولانا_علی علیه السلام
مِهر تو را مادر به مادر برده ام ارث
من هم به فرزندانم آن را می سپارم...
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند☘️
#شعر_علوی #غدیر
#مولانا_علی علیه السلام
دل تشنۀ جامی از غدیر خم بود
در وادی اوصاف تو سردرگُم بود
خوانند تو را فاتح خیبر، اما
بالاتر از آن فتح دل مردم بود
@shokoohsher✨
#محمدجواد_غفورزاده🌱
#غدیر #شعر_علوی
#ذکر_شب
هرگه آیم سویت ای سروقدِ سیمینبَر!
سایه در پای من افتد که مرا نیز ببر...
@shokoohsher✨
#امیرهمایون_اسفراینی🌱
از میانِ تمام چیزهایی که دیدهام،
تنها تویی که میخواهم
به دیدنش ادامه دهم...
@shokoohsher✨
#پابلو_نرودا🍃
هم شکستهست قاب خاطرههام
هم ترک خورده شیشهٔ صبرم
پنجره پنجره پر از باران
آسمان آسمان پر از ابرم...
@shokoohsher✨
#فاطمه_عارفنژاد☘️
✨شکوهِ شعر✨
هم شکستهست قاب خاطرههام هم ترک خورده شیشهٔ صبرم پنجره پنجره پر از باران آسمان آسمان پر از ابرم...
هم شکستهست قاب خاطرههام
هم ترک خورده شیشهٔ صبرم
پنجره پنجره پر از باران
آسمان آسمان پر از ابرم
مینشینم خیال میبافم
با دو قلاب آرزو و امید
یک رج از جنس شر و شور غزل
یک رج از جنس ذوق و شوق سپید
مثلا دعوتم به خانهٔ ماه
مثلا با ستاره همزادم
مثلا بغض نیست توی گلوم
مثلا مثل دیگران شادم
مثلا کوهزادهام، رودم
مؤمنم به وصال دریاها
گرچه این عشق را تمام عمر
سرزنش میکنند صحراها
مثلا دلخوشم به لمس افق
مثلا جاده خوانده است مرا
قاصدک هستم و نسیم سحر
روی دوشش نشانده است مرا
مثلا من مسافر نورم
مثلا راهی #نجف هستم
مثلا تا همین دقیقهٔ قبل
داشتم تازه ساک میبستم
مثلا من یتیم کوفهٔ او
مثلا من گدای درگاهش
مثلا من فقیر بیچیزی
که نشستهست بر سر راهش
مثلا این منم، همین دختر
که پر چادرش رها در باد…
که به پروانگی رسیده دلش…
که شده از حصار خود آزاد…
مثلا این منم که میبارد
سر به زیر، ایستاده در حرمش
مثلا این منم که میمیرد
در همین نقطه زیر بار غمش
چه خیالی! چقدر شیرین است
چه محالی! چقدر خواستنیست
مثلا این منم که بعد از مرگ
مست جام فَمَن یَمُت یَرنیست…
***
از خیالات میزنم بیرون
تا کمی در خودم نفس بکشم
تا به اعجاز نور پنجرهای
روی دیوار این قفس بکشم
تا ببینم کجای تقویمم؟
چقدر کار بر زمین مانده؟
چند روضه به لحظهٔ دیدار؟
چند گریه به #اربعین مانده؟
@shokoohsher✨
#فاطمه_عارفنژاد☘️
#شعر_علوی #غدیر