🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃
برای زهرا ی عزیزم چند بار اشاره کرده بودی به اشک چشمت وغصه هایت اما اصلا فکرش را هم نمی کردم این طوری بشه عزیزم نمی شناسمت ولی خیلی حالم بد شد خدا بهت صبر بده آسمان جان لطفا یک بار هم شده پیام مرا هم بار گذاری کن
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃
سلام خیلی ممنون از کانال عالیتون برای زهرا مینویسم وای باورش خیلی سخته علیرضا مرد واقعی چقققققد دلگیر وغم انگیزه خدا بت صبر بده زهرای عزیزم مطمینم زهرای صبور که این همه با یاسر سخت گذشت میتونه ادامه بده
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
_ با این شکم نمیتونی کارگری کنی دخترجون
راهتو بکش برو وقت من و نگیر
لاوین بغض کرده اصرار کرد
چند هفته دیگر دوقلوهایش به دنیا میآمدند و پول لازم بود
_ اگه کار نکنم امشب باید گرسنه بخوابم
من هیچی اما بخاطر بچه هام قبول کن زیور خانم، قول میدم خوب کار کنم حتی بهتر از کارگرای دیگه
دوقلوهایش هم لباس میخواستند و هم شیرخشک
جانش را برای آنها میداد اما همین جفت بودنشان شرایط را برایش سخت تر کرده بود
باید برای آنها هم مادر میبود و هم پدری میکردزیور کلافه پوفی کشید و دست به کمرش زد
_ توام فهمیدی زیور دلرحمه داری سوءاستفاده میکنی!
برو تو ماشین بشین دعا کن صاحبخونه نفهمه که دوتامون بدبخت میشیم
لاوین به طرف ماشینی که کارگرها را به خانه ای که قرار بود تمیز کنند رفت و زیور غرغرکنان پشت سرش راه افتاد
_ هرچی میکشم از همین دل بیصاحابمه!
جای اینکه بزنم تو دهنت بگم برو همونجایی که شوهرت هست جای قهر دارم کارم بهت میدم
لاوین پلک بست تا جلوی ریزش اشکش را بگیرد
زیور روحش هم خبر نداشت که پدر آن بچههایی که گفته بود کیست!
که اگر میدانست همینجا از ترس سکته میکرد!
البته که گناهی نداشت
از کجا باید میفهمید پدر بچه های او جاویدخان، مردی که تنها آوردن نامش برای به رعشه انداختن تن بقیه کافی بود، است؟
مردی که با یک اشاره اش نصف شهر جلویش خم و راست میشدند و او بیش از هشت ماه بود که ندیده بودش
اتومیبل جلوی خانه ویلایی بزرگی ایستاد و پس از هماهنگی های لازم، بعد از دقایقی در برقی به رویشان باز شد
کارگرها محو زیبایی و شکوه کاخ روبه رویشان پچ پچ هایشان را از سرگرفته بودند و انگار تنها کسی که همه چیز برایش عادی بود لاوین بود
او قبلا در عمارت جاوید بهتر از این خانه را دیده بود
_ یکی برای عروسیش چنین قصری رو آماده میکنه و یکی مثل من و تو بعد یه شکم بچه هم حسرت یه جشن ساده داره ...
بخت و اقبال تو که دیگه با شکم بالا اومده داری کار میکنی رو نگم
اقدس گفت و لاوین پوزخند زد
مثلا اگر به اقدس میگفت آن بیکس و کار که گفته است جاوید ، از پولدارترین و خوش نام ترین تاجر های این شهر است چه میکرد؟
زیور کار هر یک از کارگر ها را توضیح داد و سمت لاوین چرخید
_ آسون ترین کار چیدن اتاق آقاست
از پسش برنیای خبری از پول نیست
در اتاق را که باز کرد رایحه تلخ و مردانه ای در مشامش پیچید
دوقلوها درون شکمش به جنب و جوش افتادند و او پلک بست
آنها هم عطر تلخ پدرشان را بخاطر داشتند؟
بغض به گلویش چنگ زد و با همان حال خرابی از یادآوری خاطراتش با جاوید، مشغول مرتب کردن اتاق شد
دستی به کمر خشک شده اش کشید
خسته و ناچار با درد شدیدی که در دلش پیچیده بود روی تخت نشست
شکمش درد گرفته بود
همان لحظه در باز شد و زن شیک پوشی وارد اتاق شد
با دیدن لاوین که روی تخت نشسته بود اخم کرد و صدا بالا برد
_ با لباسای کثیفت نشستی رو تخت؟
گمشو برو بیرون بدتر همه جا رو کثیف کردی
لاوین هولزده از جا بلند شد
زیور میفهمید بیچاره اش میکرد
دهان باز کرد اما زن اجازه نداد و با همان صدای نازکش جیغ زد
https://eitaa.com/joinchat/4253156351C2743e5436b
عضویت محدود😍🚫
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام برآسمان مهربان و همیشه صاف وآرام خودمان خداقوت
داغون شدم از سرگذشت زهرا
خدا صبربده به زهرای عزیزو
به خانواده علیرضا و زهرا
خدایا چرا هیچ موقع خوشبختی وخوشحالی کامل به بنده هات نمیدی
حکمتت چیه? الله اعلم😔😔
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
💕تجربه و سیاست های زنانه💕
🌸🍃 از بچگی صبور بودن رو یاد گرفتم... .
🌸🍃
از بچگی صبور بودن رو یاد گرفتم...
.
💕تجربه و سیاست های زنانه💕
🌸🍃 از بچگی صبور بودن رو یاد گرفتم... .
بعد همونطور که بیرون میرفت زمزمه کرد
+خدا از رو زمین ورداره همچین مرد هایی رو... یکی عین شوهر من که از گل نازکتر به من نمیگفت جوون مرگ شد، یکی عین این مردک که صدقه سر ثروتش شده خدای رو زمین این قوم، خدا از این سیفی گدای تازه به دوران رسیده نگذره که جنبه حراج زده به دختراش
با غصه نگاهم رو ازش گرفتم و به سمت اتاقی که ملیح بود رفتم، تو خودش جمع شده بود و اشک کل صورتش رو خیس کرده بود. دستی به صورتش کشیدم و به این فکر کردم که اگر ملیح بدونه هاشم مرده چیکار میکنه...
ملیح که زیر گریه خوابش برد رو کردم به فهیمه و گفتم
+حالا چی میشه؟
فهیم شونه ای بالا انداخت و آهسته گفت
+باید ببینیم خدا چی میخواد...
تاجی خانم و پسرش همراه اقوام درجه یک برای بردن حنیفه اومده بودن، حنیفه ای که شب عروسیش بود اما تا لحظه ی آخر نگاهش به ملیح بود و غصه ی اون رو میخورد
راستش منم دیگه بابت مردن هاشم ناراحت نبودم. به قول فهیم یک کثافت از روی زمین کم شده بود، کثافتی که همچین بلایی سر زن شرعی و قانونی خودش آورده بود
به زور ملیح رو بردیم خونه ی کدخدا، حالش خوب نبود و حتی ضمادی که قابله فرستاده بود دردش رو تسکین نداده بود، اصلا یک جا بند نمیشد و مدام از درد به خودش میپچید و جز ما سه نفر کسی نمیدونست علت بی قراری های ملیح چیه
مجلس زنونه و مردونه سوا بود، دلم عین سیروسرکه میجوشید تا زودتر بابا رو ببینم، میخواستم ببینم حالش چطوره و تونسته با ماجرا کنار بیاد یا نه
ملیح هم یکم تو مراسم موند و بعد دردش رو بهونه کرد و رفت تو یکی از اتاق های بالا دراز کشید.راستش هیچی از مراسم حنیفه نفهمیدم، حواسم جای دیگه ای بود، تو فکر آخر شب بودم، آخر شبی که همه متوجه مرگ هاشم میشدن و باید دلیلی برای مرگش پیدا میکردیم
تازه سفره ی شام رو جمع کرده بودیم و داشتیم سینی ها رو برای شستن به حیاط پشتی میبردیم که یکدفعه انگار زمین و آسمون به لرزه افتاد، جیغی از ترس کشیدم و محکم بازوی زنی که کنارم بود رو گرفتم
زن وحشت زده صلوات فرستاد و گفت
+زلزله بود... خدا به خیر کنه...
قلبم تند تند میزد، صدای هیاهو و جنجال زن و مرد بلند شده بود، تاجی خانم برای آروم کردن جو با صدای بلندی گفت
+طوری نشده، یک زلزله بود به سلامتی رد شد... خداروشکر سبک بود... هول نکنید
اشاره ای به فهیمه کردم و با هم به سمت حوضچه رفتیم تا ظرف های باقیمونده رو بشوریم
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام آسمان جان پرستاره، ممنون ازتون ،بییایدهمگی یه فاتحه برای شادی روح علی رضابخونیم،که چقدرناراحت شدم برای زهراعزیزکه چقدرهمدیگررادوست داشتن خانوماخواهشن بخونیدبراش تادراون دنیاروحش شادبشه😭😭😭
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
سلام آسمان دلنشین بارانی 😅🥰
آخه الان که می نویسم شکرخدا بارانی هستش😍🥰
برای خواهری که همسرش عشق گوشته
خیلی برام جالب و عجیب بود ، اصلا هم نخندیدم
چرا خنده 😳 اینم یک مشکلی مثل همه ی مشکلات هستش
خیلی خیلی ناراحت شدم عزیزم ، درکتون میکنم
حقیقتش فقط قسمت آخر و تو زندگی خودم تجربه کردم. ولی سهم شما رو میخوره ، به نظرم یا خیلی نسبت به خانواده بی توجه هستش یا اینکه بنده خدا اینقدر حرص گوشت خوردن داره ، شاید بدنش نیاز داره
شنیدم آدم وقتی سالم وسلامته هوس چیزی میکنه ، بدنش میطلبه وکمبود ویتامین و... داره.
میتونید از دکتری یا مشاوره ای مشورت بگیرید.
و اگه از لحاظ مالی مشکل ندارید میتونید تامین کنید :
واقعا ۱۰ کیلو گوشت پرچرب و چیلی درست کنید ، اجازه بدید هرچی دلش خواست بخوره
تا توکل به خدا دیگه شاید بدش بیاد و هوس نکنه.
مخصوصا وقتی مریضه ، اینکار وکنید شاید زده بشه.
دلم میخواد راهنمایی کنم ، ولی فقط همین ها به ذهنم اومد.😢
ان شاءالله که به زودی مشکلتون حل بشه.
لطفا خبر بدید چطوری درمانش کردید.
برای شادی روح حضرت ام البنین علیه السلام صلوات 🌸
اللهم صل علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم 🌸
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
سلام آسمان جان وقتتون بخیر
خواستم به مادری که دخترشون کلاس دوم ابتدایی هستند و دوستی ندارند
بگم عزیزم غصه نخورید ان شاءالله که دخترتون توی درس و زندگی موفق باشند و این موضوع باعث کسب تجربه ی مفید بشه براشون .
به نظرم باهاشون صحبت کنید که اینکه تعداد دوستان زباد باعث میشه دخترتون هم از لحاظ اخلاقی و هم درسی به مشکل بر بخوره.
و اینکه حتما چند بازی گروهی کلاسی و مدرسه ای از اینترنت سرچ کنید یا از کسی
سوال کنید بهشون یاد بدید با مهارت انجام بده ، طوری که بچه ها جذب بشن و ازشون بخوان که یادشون بده و یه جورایی التماسش کنند😉😂
و اینکه اگه میتونید به مناسبت های مختلف مثلا میلاد حضرت فاطمه س
یا حتی تولد معلم شون و...
به اندازه کل کلاس یگ شکلات یا لوازم التحریر در حد وسع و توان مالی تون بگیرید و دخترتون ببره کلاس بین بچه ها تقسیم کنه.
و اینکه از لحاظ درسی اگه در درسی قویتر از بغل دستی هاش هستش میتونه
بهشون کمک کنه ، مثلا کار درکلاس فارسی یا تمرین های ریاضی
ان شاءالله که با صبوری و هدایت درست شما مادر مهربون🥰 بهترین و شادترین لحظات و دخترتون تجربه کنند.
منتظرم ان شاءالله خبرهای خوش بفرستید کانال. 😍
سلامتی آقا جان امام زمان صلوات 🌸
اللهم صل علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم 🌸
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100