عاشورا را بدون تردید نه جنگ که یک حماسه باید دانست. حماسه ای که باوجود تمام تلخی ها چیزی جز زیبایی، رشادت، پهلوانی و انسانیت در آن نمی توان دید. قیصر امین پور به عنوان شاعری توانمند و پیشکسوت در عرصه شعر نوجوان، با سرودن منظومه ظهر روز دهم کوشیده است در ثبت این حماسه سهمی هنری داشته باشد. او با توصیف چهره ی کودکی عاشورایی که بعد از شهادت پدر آماده رزم می شود، با ارائه الگویی ملموس و دست یافتنی برای نوجوانان،در پی آن است که با کمک زبان شعر، روحیه حماسی و پهلوان پروری را در کودک و نوجوان امروز تقویت کند. منظومه ظهر روز دهم به شیوه منظومه آرش سیاوش کسرایی روایت شده است و همین نوع روایت، در ذهن مخاطب، در کنار تجلی اسطوره های مذهبی، تداعی کننده اسطوره هایی ملی است و نقش مهمی در هویت سازی نسل نو ایفا می کند. این منظومه شرح دلاوری کودکی است که به دفاع از امام حسین وارد میدان می شود و به رغم تمسخر دشمنان امام و ترحم توهینآمیز به او و مادرش، در رجزخوانی های شجاعانه اش ضرورت دفاع از امام و پایمردی در راه شرافت را یادآور می شود. لحن حماسی این منظومه از عاشورا جلوه ای غرور آفرین عرضه می کند و روحیه قهرمانی و شهادت را در مخاطب بالا می برد. تصویرگری کتاب تلفیقی از سبک پرده های نقالی و مینیاتورهاست که جلوه ملی میهنی را در کتاب به اوج رسانده است. این منظومه برای اولین بار و به طور مستقل در سال 1373 با تصویر گری فیروزه گل محمد و توسط انتشارات سروش منتشر شده است.
در ادامه بخشی از این منظومه شورانگیز را می خوانیم:
کودکی شور خدا در سر
گفت: اینک من
یاوری دیگر
آسمان مات و زمین حیران
چشم ها از یکدگر پرسان
کودک و میدان؟
کار کودک خنده و بازی ست
در دل این کودک اما شوق جانبای ست
از گلوی خسته خورشید
باز در دشت آن صدای آشنا پیچید
گفت:
تو فرزند آن مردی که لختی پیش
خون او در قلب میدان ریخت!
هدیه از سوی شما کافی ست!
کودک ما گفت:
پای من در جستجوی جای پای اوست! را ه را باید به پایان برد.
پچ پچی در آسمان پیچید:
کیست آن مادر که فرزندی چنین دارد؟
این زبان آتشین از کیست؟
او چه سودایی به سر دارد؟
و صدای آشنا پرسید:
آی کودک، مادرت آیا خبر دارد؟
کودک ما گرم پاسخ داد:
مادرم با دست های خود
بر کمر شمشیر پیکار مرا بسته است....
می خروشید و رجز می خواند:
این منم ، نیر شهابی روشن و شب سوز
بر سپاه تیرگی پیروز
سرورم خورشید، خورشید جهان افروز
برق تیغ آبدار من
آتشی در خرمن دشمن....
معصومه مرادی
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی
@sibbook
هدایت شده از کتابخانه سیب نارنجی
4_6023811445047693376.pdf
7.94M
تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دورهٔ مشروطیّت-ادوارد براون-ترجمهٔ محمّد عباسی-جلد اوّل
#کتابخانه_سیب_نارنجی
#تاریخ_ادبیات
https://eitaa.com/sibketab
پیدیاف این کتاب و بسیاری کتاب دیگر را در کتابخانه سیب نارنجی بخوانید
⚘️⚘️⚘️
نشانی ما در ایتا:
https://eitaa.com/sibketab
سلام دوستان
دورههای خوب انجمن ما رو که یادتون نرفته؟
خبر خوب اینکه:
ما دوباره برگشتیم.
همراهمون باشید😍
https://eitaa.com/joinchat/3844669656C2b8186ac99
کودکان امروز، از اینترنت به عنوان یکی از راه های ارتباط با دیگران، کسب دانش، تفریح و حتی مطالعه کتاب استفاده می کنند. با این حال از خطرات این فضا آگاهی ندارند و ممکن ست به همین علت دچار مشکلاتی شوند که از نظر روانی آن ها را تهدید کند و یا سلامتشان را به خطر اندازد. کتاب اینترنت شبیه چاله است، با روایتی جذاب، خوبی ها و بدی های اینترنت را گوشزد می کند و به کودک می آموزد که تحت نظارت والدین از این امکان ارتباطی استفاده کند اما دچار مشکلات این فضا نشود. نقاشی کودکانه و حیوان محور این کتاب، همراه با فضاهای سفید خوانی مناسب، آن را برای مخاطب کودک جذاب می کند. نویسنده این کتاب شونا آینز، مترجم آن احمد تصویری و تصویرگر ایریس آگوچ است. این کتا برای نخستین بار در سال 1396 در نشر مهرسا منتشر شده است.
در ادامه خلاصه کتاب را می خوانیم:
اینترنت چیز باحال و شگفتانگیزی است. اینترنت کمکمان می کند از راه خیلی خیلی دور با دوستان و اعضای خانواده صحبت کنیم. با اینترنت می توانیم از چیزهای جورواجور سردر بیاوریم و آن ها را به دیگران هم نشان بدهیم.برای کار کردن با اینترنت روش های مختلفی وجود دارد؛ از کامپیوتر گرفته تا موبایل و تبلت. اینترنت مثل یک زمین بازی خیلی باحال است و کلی چیز یادمان می دهد. می توانیم حالاحالاها گایش بنشینیم، بدون اینکه یک ذره هم حوصله مان سر برود. با اینترنت می شود حسابی تفریح کرد. درست مثل اینترنت، چاله ها هم حسابی سرمان را گرم می کنند...آب بازی و بپر بپر داخل چاله ها حسابی کیف می دهد؛ اما بعضی وقت ها گرفتارمان می کند. بعضی چاله ها از بیرون کم عمق به نظر می رسند اما در واقع خیلی گودتر از این حرف ها هستند. اینترنت شبیه چاله است؛ جایی پر از چیزهای باحال و به درد بخور؛ اما اینترنت هم ممکن است مانند چاله گاهی گولمان بزند. اینترنت همیشه به سادگی موبایل و تبلت و تلویزیون نیست و گاهی وقت ها جای ناجوری از آب در می آید. اینترنت دردسرهایی دارد که مکن است حواسمان به آن ها نباشد. زباده روی در استفاده از اینترنت ممکن است حسابی دردسر درست کند. زیاده روی زمانی برای کارهای مهممان باقی نمی گذار. کارهایی ماند: وقت گذرانی با آدم های واقعی، بوییدن، چشیدن و لمس کردن چیزهای واقعی، یا ورزش کردن و انجام دادن کارهای مورد علاقه. غرق شدن در اینترنت ممکن است حسابی ما را توی دردسر بیندازد. گاهی با چند کلیلک اشتباه، با تصویرهای ناجوری سرو کار پیدا می کنیم یا با کسانی که اجازه نداریم هم صحبت می شویم. نه گفتن به بازیگوشی های چاله اینترنت کار ساده ای نیست. از پای اینترنت بلند شدن از آن هم سخت تر است. بزرگتر ها کمکمن می کنند تا بیش از اندازه در چاله اینترنت غرق نشویم. سر از جاهای ناجور در نیاوریم و گرفتار آدم های غریبه نشویم.وقتی که دستمان را به دست بزرگ ترها می دهیم، چاله اینترنت جای خیلی خیلی با حالی می شود.
#معصومه_مرادی
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibbook
سوزان می خندد
اثر: جین ویلیز
ترجمه: مهشید مجتهد زاده
تصویرگر: تونی راس
انتشارات: سروش
همهی بچهها و حتی ما بزرگترها در طول زندگی حالتهای مختلفی را تجربه میکنیم.
گاهی خوبیم و گاهی بد، گاهی شادیم و گاهی هم غمگین. این ویژگی در تمام انسانها مشترک است؛ حتی اگر یک انسان استثنایی باشیم.
تا حالا به این نکته دقت کردید که بعضی از افراد با نگاه ضعف و ترحم با افراد توانخواه برخورد میکنند؟
نحوهی مواجههی ما با این قبیل افراد، در ذهن کودکان انواع نگاههای ترحم، دلسوزیهای بیجا و یا حتی تمسخر را خلق میکند.
سوزان قهرمان کتاب معلول است. او کودکی است که مانند همه کودکان کارهای زیادی انجام می دهد. او می خندد، آواز می خواند، به کمک پدر پرواز و یا آب بازی می کند. او همیشه دختر خوبی نیست، گاهی هم بد می شود و همیشه خوشحال نیست و گاهی غمگین می شود. سوزان نرمش هم می کند و گاهی روی دوش پدر سوار می شود. او گاهی مسئله ای را اشتباه و گاهی هم درست حل می کند.
این کتاب به بچهها کمک میکند تا با کودکان دچار نقص عضو رفتاری شبیه به خودشان داشته باشد و در ناخودآگاه ذهنشان به جای تمسخر و ترحم، همدلی کردن با این کودکان را بیاموزد؛ چون آنها را مثل خودش خواهد دید. گاهی برای تربیت کودک، ادبیات یکی از بهترین گزینههاست.
معصومه مرادی
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی
@sibbook
هدایت شده از خانه تخصصی هنر و ادبیات کودک و نوجوان
سلام دوستان همیشه همراه سیب نارنجی
خوشحال میشیم این هفته هم
همراهمون باشید😍
۵ شعر اولی که برای ما فرستاده بشه انشاءالله در این نشست نقد و بررسی خواهد شد.
https://eitaa.com/joinchat/3844669656C2b8186ac99
مجموعه 30 جلدی آموزش سواد مالی به کودک
اثر: جمعی از نویسندگان
و ترجمه: سودابه فرخنده است
این مجموعه توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است و تصاویر آن برگرفت از انیمیشن های کودک است.
در دنیای امروز که پول و مدیریت سرمایه تقریبا بر همه جنبههای زندگی تاثیرگذار است، آموزش سواد مالی به کودکان از سنین پایین، اهمیت بسیار بالایی دارد. شاید جالب باشد که بدانید اکثر عادتهای مالی کودکان، تا سن ۷ سالگی شکل میگیرد! بنابراین باید از هر فرصتی برای آموزش هوش مالی به کودکان نهایت استفاده را ببرید.
درواقع یکی از بزرگترین مسئولیتهای هر پدر و مادر، آموزش مفاهیم سواد مالی به زبان ساده به فرزندانشان است.
مجموعه کتاب آموزش سواد مالی از بهترین کتابها در این زمینه از برترین نویسندگان جهان است که با زبانی ساده و مفاهیمی باورپذیر و کارآمد، به کودک کمک میکند تا راه و رسم صرفهجویی، پسانداز، داد و ستد و ... را بیاموزد. نویسندگان این مجموعه، با زبانی داستانی و روایتی ملموس و باورپذیر از دنیای کودکان، آن ها را با مهارت های مختلف مالی آشنا می کنند و این امکان را برایشان ایجاد می کنند که در مواقع مشابه، بتوانند در خرید وسایل ضروری و غیر ضروری و یا نگهداری از دارایی هایشان به درستی تصمیم بگیرند.
در ادامه داستان چطوری پول اسکیت را جور کنم؟ هشتمین کتاب این مجموعه را می خوانیم
اسکیت من کهنه شده. شکسته. من یک اسکیت جدید می خواهم. به بابا می گویم. بابا می گوید: باید پول داشته باشی. چقدر پول داری؟
شیشه سکه هایم را می آورم و می گویم اینقدر بس است؟
بابا می گوید برای خرید اسکیت باید پول بیشتری جمع کنی
می گویم: کارهای خانه را می کنم و کلی پول در می آورم.
از کارهایی که می توانم با انجامشان پول در بیاورم یک فهرست درست می کنم.
ظرف ها را از توی ماشین ظرف شویی بیرون می آورم که سرجایشان بگذارم ولی ظرف ها خیلی سنگین اند. اتام را تمیز می کنم و مامان یک سکه به من می دهد. شربت لیموناد می فروشم و پول بیشتری در می آورم.
کلی پول توی شیشه ی سکه هایم جمع می کنم.
بابا می گوید: تو یک حساب پس انداز لازم داری.
بابا من را به بانک می برد. بار ئیس بانک ملاقات می کنیم.بابا فرم های بانکی را پر می کند و من هم اسم خودم را می نویسم. آقای رئیس شیشه سکه هایم ا می گیرد و می برد. حسابی حالم گرفته می شود. بابا می گوید : نگران نباش.
سکه هایم را توی یک دستگاه خالی می کنند. من یک دفترچه می گیرم. توی دفترچه نوشته شده که من چقدر پول دارم. می پرسم بابا الان می توانم اسکیت بخرم؟
بابا می گوید: فعلا نه.
باید پول بیشتری جمع کنی. هر روز کارهای خانه را انجام می دهم تا پول بیشتری بگیرم. بالاخره پول کافی برای خرید یک اسکیت جدید جمع می کنم. اما دیگر اسکیت نمی خواهم. حالا دلم یک ربات دایناسور می خواهد. می گویم: بابا خیلی خوش حالم که پولم را پس انداز کردم!
معصومه مرادی
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی
ebook7497[www.takbook.com].pdf
16.97M
مجموعه شعرهای پروین دولتآبادی
#بر_قایق_ابرها
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی