eitaa logo
باشگاه کتاب سیب نارنجی
177 دنبال‌کننده
529 عکس
51 ویدیو
97 فایل
معرفی کتاب‌های کودک و نوجوان و پژوهش‌های مربوط به این رشته. هر روز با تازه‌های کتاب کودک و نوجوان #کتاب #مطالعه #کودک #نوجوان #خردسال ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺«نشانه جزئی که با آن می‌خواهم این وضعیت را بشکافم کتابی است به نام «پاستیل‌های بنفش». شاید بسیاری مانند من نمی‌دانند یا نمی‌دانستند که این کتاب دارد به چاپ دویست‌ام نزدیک می‌شود. دویست چاپ برای یک کتاب و این همه سکوت و بی‌تفاوتی از کجا مایه می‌گیرد؟‌ چون جی. کی. رولینگ نویسنده هری پاتر آن را ننوشته است؟‌ یا این که دریای ادبیات کودکان آن قدر کم‌عمق است که از نگاه برخی صاحبان قلم و اندیشه دیده نمی‌شود؟‌ چرا لرزش‌های این فاصله و این گسل که در زیر پای ما دارد باز می‌شود و نشانه‌ای روشن از وضعیتی آشوبناک است، حس نمی‌کنیم؟ جنس این گسل یا آشوب چیست؟‌» به قلم در کتابک بخوانید: 🔹«پاستیل‌های بنفش»، شکاف در باورها، بی‌نظمی در نظم - بخش نخست https://ketabak.org/sites/default/files/article/pastil-banafsh-1.jpg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* بانوان غزه، با لباس سنتی خانمهای فلسطینی اومدن مراسم عید قربان * هرچی جنایت هم کنید نمیتونید فرهنگ و ریشه های عمیق یه ملت رو تصاحب کنید فلسطین از ان فلسطینی‌ها است.
یه کمیک استریپ جدید ایرانی که مسابقه هم داره😍🌱 🔸️پویش کتابخوانی کتاب مصور «مهراس و ماجراجویی در قصر» از تازه‌ترین آثار منتشرشده در نشر مهرستان، به مناسبت ایام فرخنده عید غدیر و انتصاب امیرالمؤمنین(ع) به مقام ولایت برگزار می‌شود و اهدای جوایز نقدی تا سقف ۳۰۰ میلیون ریال در انتظار برندگان این پویش خواهد بود. 📘این اثر به قلم بنفشه رسولیان و تصویرگری مهدی بیگدلی، برای سنین ۸ تا ۱۲ سال راهی بازار کتاب شده و با روایتی جذاب که بازتابی از وقایع صدر اسلام است، خوانندگان کودک و نوجوان را با خود همراه می‌کند. 🔸️«مهراس و ماجراجویی در قصر» روایت گروهی از نوجوانان به سرکردگی پسری به نام «مهراس» است که مسیر ماجراجویی او و دوستانش در شهر مدینه با جریان کشته شدن خلیفه سوم به دست مردم خشمگین مصر و به خلافت رسیدن حضرت علی(ع) و همچنین بیعت مردم با ایشان پس از ۲۵ سال خانه‌نشینی آن حضرت پیوند می‌خورد. قیمت کتاب: ۱۱۰ تومان سفارش: @admin_patogh
هدایت شده از کتابخانه سیب نارنجی
در این فضا می‌توانید کتاب‌ها و مقاله‌های مختلف ادبی را بخوانید. https://eitaa.com/sibketab
Some Secrets Should Never Be Kept-FA-Telegram @Dynamic_M1nd.pdf
6.7M
برخی رازها باید فاش شود جنین ساندرز برگردان: مریم جعفریان این کتاب از کتاب‌های خوبی است که با تصویرگری جذاب و کودکانه می‌تواند تسهیل‌گر خوبی در ارتباط بین والدین و کودکان در زمینه بیان مسائل جنسی و تابوشکنی عرفی باشد. با کمک این کتاب می‌توانیم‌به کودکانمان اطمینان بدهیم که هر گاه در موقعیت آزار جنسی قرار گرفتند بدون هیچ‌ترسی باید مادر و پدر را در جریان بگذارند و از تهدید‌های شخص متعدی نترسند. @sibbook @sibketab
ناشر : کتابستان نویسنده : محمدرضا هوری سال نشر : 1399
کتاب رمان هادی، روایت‌گر پانزده سال حضور اجباری امام هادی (ع) در شهر سامرا به هنگام خلافت متوکل علی الله است. شخصیت اصلی داستان، منتصر است. او که ولیعهد نیز محسوب می‌شود، از میان برداشتن امام هادی (ع) را افتخار خود می‌داند و با سرگرم شدن به این امر، دشمن واقعی خود را فراموش می‌کند. او همچنین از مخالفان سرسخت علویان نیز به شمار می‌رود. از طرفی در جهت اثبات لیاقت خود برای جانشینی و خلافت، با بزرگان عباسیان در کشمکشی بی ثبات قرار دارد. اما در اوج این اتفاقات و‌ درگیری ها، علاقه و کشش او به کنیز خلیفه، ماجراها را جور دیگری به پیش می‌برد. 📖📖 بخشی از کتاب " رمان هادی: درباره زندگی و زمانه امام هادی علیه السلام " خیمهٔ بزرگِ سیاه‌رنگ خلیفه در کنار دجله، زیر آسمان صاف و آبی سامرا برپا شده بود. پرچم سیاه خلافت با آیات زرکوبش بر فراز خیمه با نسیمی گرم به رقص آمده بود. هوا بسیار گرم بود و آفتاب بر خیمه خلیفه عمود می‌تابید. درون خیمه با حرکات طولانی و مداوم غلامان که پرهای بزرگ طاووس را تکان می‌دادند خنک بود. بافت چادر نیز کمک می‌کرد سرما بیرون نرود و گرما داخل نیاید. آنجا، متوکل بر مخده لم داده و بی‌توجه به تب‌وتاب منتصر، از میوه‌ها و نوشیدنی‌هایی که غلامان برایش آورده بودند می‌خورد. فتح نیز در سمت دیگر، ساکت نشسته بود و پدر و پسر را نگاه می‌کرد. فتح می‌دانست منتصر منتظر است تا هرچه سریع‌تر به‌دنبال شکار بروند و قدرت تیراندازی خود را به پدرش نشان بدهد یا اینکه مسابقهٔ اسب‌سواری ترتیب داده شود و با سرعت بالای اسبش همه را پشت‌سر بگذارد اما خلیفه متوکل خنکای خیمه را بر گرمای تیز نیمهٔ روز ترجیح می‌داد. متوکل خوشهٔ انگور سرخی برداشت و مشغول خوردنش شد. با دهان پر گفت: «وقتی صدای جریان دجله به گوشم می‌رسد انگار که آیه‌های تسکین بر قلبم نازل می‌شود...» «اگر این علویان بگذارند.» متوکل با تکان‌دادن دستش حرف منتصر را تأیید کرد. نفس عمیقی کشید و چون کسی که بار غم دنیا بر دوشش باشد به‌سختی آن را رها کرد و گفت: «حرفت درست است. از روزی که ما به خلافت رسیده‌ایم موی دماغ ما شده‌اند. نه از تهدید هراسی دارند و نه از قحطی و فشار به ستوه می‌آیند.» فتح کمی درنگ کرد و با انگشتان دستانش بازی کرد و سپس گفت: «حقیر نظری دارم!» متوکل نگاهش را از سیاهی خیمه گرفت. در چهرهٔ فتح نگریست و گفت: «بگو فتح! ما تو را به‌خاطرِ همین نظرها کنار خود نشانده‌ایم.» جناب خلیفه باید بیش از پدران فقید خویش در اعتلای نام و شوکت خلافت عباسی قدم بردارند. منتصر گوش‌هایش را تیز کرد. متوکل پرسشگرانه گفت: «یعنی چه؟» در کار عمران و آبادانی و ساختن بناهای مجلل چنان باید کوشید که هر اقدامی در مقابلش به چشم نیاید. قصرهایی که با قصرهای بهشتی برابری کند یا مسجدی خاص به نام خودتان. ناشر :کتابستان نویسنده :محمدرضا هوری سال نشر :۱۳۹۹ @sibbook