eitaa logo
سیره علما و شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کانالهای دیگرما @agha_tanha_nist @javane_hezbollahi ارتباط باما @Atash_be_ekhtiaar تبادل وتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3123773444C713bafe6dd سیره علما و شهداء در سروش👇 sapp.ir/sire_o_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
غَمَش را غیر دل سر منزلے نیست ولے آن هم نصیبِ هر دلے نیست ❤️ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخلاص عجیب یک رزمنده وقتی گزارشگر ازش میپرسه سمتت چیه توی جبهه 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید فتح الله ژیان‌پناه ✍️ تفسیر المیزان ▫️به در خواست خودم مهریه‌ام شد یک تفسیر المیزان به جای آینه شمعدان، تفسیر المیزان را دور تا دور سفره عقد چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگی‌مان می‌داد، می‌ارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان می‌خواست داشته باشد. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم، ولی فتح الله نگذاشت درست کنیم! می‌گفت: حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم، چگونه شب عروسی چنین غذای گران‌قیمتی بدهم؟! برنج‌ها را بسته‌بندی کردیم و به خانواده‌های نیازمند دادیم. وقتی برنج‌ها را می‌دادیم، فتح الله می‌گفت: این هدیه امام خمینی رحمه الله است. 📚 خدا بود و دیگر هیچ نبود، صفحه ۴۰ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید حسن آقاسی زاده ✍️ مبلمان ▫️روزی که جهیزیه عروس خانم را آوردند (پدر و مادر ایشان زحمت کشیده برای ایشان وسایل و لوازم تهیه کرده بودند) برای ایشان مبلمان نیز تهیه کرده بودند. ایشان قبول نکردند و حتی گفته بودند: اگر بیاورید من بر می‌گردانم. بعد خانواده عروس از ما خواسته بودند که ایشان را راضی کنیم. چون آنها زحمت کشیده، پولی داده بودند و مبلمان گرفته بودند. ایشان قبول نکردند و برگرداندند و می‌گفتند نه من گفتم که اولاً من از شما جهیزیه‌ای نمی‌خواهم و اگر خواستید زحمت بکشید، حداقل لوازم اولیه زندگی برای من کافی است و خودتان را به زحمت نیندازید. 📚 کنگره سرداران و شهدای استان‌های خراسان 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید علی نیلچیان ✍️ ازدواج آسان ▫️موقع خرید جهیزیه مادرم می‌خواست سنگ تمام بگذارد. فهرست عریض و طویلی تهیه کرده بود و هر روز چند قلمی به آن اضافه می‌کرد. امروز تخت و سرویس خواب، فردا مبل و میز ناهارخوری و... هر چه کردم نتونستم منصرفش کنم. دست به دامان علی شدم. آمد و خطبه‌ای خواند غرا! به زمین اشاره کرد و گفت: مادرجان مگه قرار نیست یک روزی بریم اون زیر؟ مادرم لبش را گزید: خدا مرگم بده! اول زندگی به او زیر چی کار داری علی آقا؟ علی خندید: اول و آخر نداره مادرجان! آخرش سر از اون زیر در می‌آریم. بذارید روی خاک باشیم. بذارید باهاش انس بگیریم، بذارید همین یکی دو وجب فاصله را هم کم کنیم. مادرم خلع سلاح شد. خیلی چیزها را از لیست خرید حذف کردیم. نه مبل و نه تخت و نه ... 📚 راوی: همسر شهید مهندس علی نیلچیان 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
✅ می‌گویند یک دست صدا ندارد... 🔴 اما صدای یک دست فرماندهان ما را نشنیده‌اند، سودای دفاع و مهر وطن چنان در ذهن و روحشان پرورش یافته بود که با یک دست بارها را به دوش کشیدند. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید مدافع حرم محمد کامران ✍️ عروسی بدون گناه ▫️دوست نداشت جشن عروسی برگزار کنیم. دوست داشت بدون گناه بریم سر خونه زندگیمون. دلایل خودش را هم داشت که از نظر من دلایل بدی نبود هر چند رضایت محمد هم برایم شرط بود. آنقدر ذوق شروع زندگی را داشتیم که به سرعت وسایل‌مان را چیدیم و خیلی زود برای سفر آماده شدیم. چون جشن نگرفتیم، ولخرجی کردیم و سفرمان به مشهد هوایی بود. آن هم دو هفته! حسابی ریخت و پاش کرده و عروسی‌مون بدون گناه انجام شد. 📚 راوی: همسر شهید مدافع حرم محمد کامران 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
✨✨✨ تمام راه رفته را برگرد... لبخندهایت را در خاطرمان جا گذاشتی... حاج_قاسم❤️ 💚شبتون شهدایی💚 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🍁آیت الله بهــجت(ره): طوری ڪنید ڪه وقتی عـمر تمام شد و ملڪ الموت آمد از گذشته خود پشیمان نباشید و گذشته را نخوردید. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید مصطفی ردانی‌پور ✍️ عروسی ▫️آقا مصطفی وقتی می‌خواست برای عروسی‌اش کارت دعوت بنویسه، برای اهل بیت علیهم السلام هم کارت فرستاد. یه کارت دعوت نوشت برای امام رضا علیه السلام، مشهد. یه کارت برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، جمکران. یه کارت هم به نیت دعوت کردن حضرت زهرا سلام الله علیها نوشت و انداخت توی ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها... قبل از عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها اومدند به خوابش و فرمودند: چرا دعوت شما رو رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه اومدیم. شما عزیز ما هستی... 📚 یادگاران ۸ کتاب ردانی‌پور، صفحه ۸۴ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید امان الله غلام حسین‌پور ✍️ یک دوره نوار ▫️برای عروسیمون هر کدوم از اقوام هدیه‌ای آورد. اما توی هدیه‌ها یه بسته زیبا چشم رو خیره می‌کرد. بازش که کردند یک دوره نوار کاست درس اخلاق آیت الله مشکینی بود، هدیه‌ای از طرف داماد به عروس خانم... امان الله این جمله از شهید مظلوم آیت الله بهشتی رو با خط زیبا نوشته و زیر میز گذاشته بود: ما در راه اعتقاداتی که داریم، اهل سازش و تسلیم نیستیم... 📚 راوی: خانم شفیعی، همسر شهید 🆔️👇👇👇 @javane_hezbollahi
◈ ✍ 🌷عــــلامه طباطبایی(ره): جــدی تــرین مســئله در زندگی ما اسـت در حالی ڪه ما بعنوان ڪم اهمـیت ترین موضوع نـــگاه می‌ڪنـــیم! 💯 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
☫ 💌 🌷شهـید ابراهــیم هــادی همیشه آیه‌‌ی «وَ جَعَلْنا» را زمزمه می ڪرد ‌گفتـــم: آقا ابراهیم این آیه برای در مقابـل دشمـنه اینجا ڪه دشمن نیست! 👌نـگاه معنا داری ڪرد و گفت: دشمنی بزرگتر از هم وجـــود داره!؟؟ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
✅ می‌گویند یک دست صدا ندارد... 🔴 اما صدای یک دست فرماندهان ما را نشنیده‌اند، سودای دفاع و مهر وطن چنان در ذهن و روحشان پرورش یافته بود که با یک دست بارها را به دوش کشیدند. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
از حاج احمد متوسلیان سوال شد؟ چرا اســم تیپی ڪه تشڪیل داده اسـت را گــــــــــذاشته؟؟ در جواب گفت: به این دلیل آن‌ ڪه هروقت اسم لشکر ۲۷ برده می‌شود ذڪر را به‌همراه داشته باشـــد. 💌 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
جلساتی که نه میز داشت نه پذیرایی با انواع شیرینی و میوه و نه آدمهای پر مدعا اما بازدهی داشت در حد اعلا..... 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
عصای دست پدر ؛ مرد خانه‌ی مادر چو سرو رفتی و صدپاره استخوان شده‌ای ... 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید یونس زنگی‌آبادی ✍️ یک دور کتب شهید مطهری ▫️پسر خاله‌ام بود، یک روز آمد خانه‌مان، با یک برگه پر از نوشته، پشت و رو! نشست کنار مادرم: خاله می‌شه چند دقیقه ما رو تنها بذارید، می‌خوام شرایطم رو بخونم، ببینم طاهره حاضره با من ازدواج کنه یا نه؟ مادرم که رفت، رو به رویم نشست، شرایطش را یکی یکی گفت، من هم چون از صمیم قلب دوستش داشتم قبول کردم... گفتم: دوست دارم مهریه‌ام فقط یک جلد کلام الله مجید باشه! گفت: یک جلد قرآن و یک دوره کتب شهید مطهری. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
چنان شوق بر بسته گوئی رزمندگان قصد دارد که در از شهادت بر هم بگیرد 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
آیت الله شـــاه آبادی(ره): اگـــــر گـــناه ڪردی ولی هـــنوز صدیقه طاهره در قلبت جـــای داشت ↶↶ بدان آب از نگذشته است. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید محمدحسن فایده ✍️ کت و شلوار شهادت ▫️کت و شلوار دامادی‌اش را خیلی دوست داشت. تمیز و نو در کمد نگه داشته بود. به بچه‌های سپاه می‌گفت: برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیه من برای شماست. کت و شلوار دامادی محمد حسن، وقف بچه‌های سپاه شده بود و دست به دست می‌چرخید. هر کدام از دوستانش که می‌خواستند داماد شوند، برای مراسم دامادی‌شان، همان کت و شلوار را می‌پوشیدند. جالب‌تر آنکه، هر کسی هم آن کت و شلوار را می‌پوشید؛ به شهادت می‌رسید! 📚 راوی: فاطمه فخار همسر شهید محمدحسن فایده 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
‏برای خیلیا مشخص نیست عکس مربوط به وطن شناسنامه‌ای ابومهدی عزیزِ یا سردار گلمون، و این یعنی همه دنیا وطن‌تِ وقتی نیتت رضای‌خدا و نگاهت نوع‌دوستانه، خدمت محور، باشرف و انسانی باشه.. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید داوود عابدی ✍️ من شرمنده تو هستم ▫️وقتی از منطقه جنگی آمد، مثل همیشه سرش را پایین انداخت و گفت من شرمنده تو هستم. من نمی‌توانم همسر خوبی برای تو باشم. می‌گفت: جنگ ما با همه خصوصیات و مشکلاتش در جبهه است و زندگی با همه ویژگی‎هایش در خانه. وقتی داوود به خانه می‌آمد، ما نمی‌فهمیدیم که در صحنه جنگ بوده و با شکست یا پیروزی آمده است. 📚 راوی: همسر سردار شهید 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh