چرا لباس جدید برای من خریدهاید؟!
تا آنجا که یادم میآید پدرم- مرحوم دکتر عباس شیبانی- فقط ۲ دست کت و شلوار داشت. مرحوم مادرم همیشه برای خرید کت و شلوار جدید به پدر اصرار میکرد، اما او زیر بار نمیرفت. درواقع پدرم همیشه تلاش میکرد ساده و در حد خانوادههای متوسط جامعه زندگی کند. دلش میخواست مثل بقیه مردم باشد تا شرایط زندگی آنها یادش نرود. وقتی هم مادرم دور از چشم پدرم، کار خودش را میکرد و برای او لباس جدید سفارش میداد، پدر تا میفهمید، معترض میشد و از مادرم گله میکرد که کت و شلوار من هنوز سالم است، چرا یک دست جدید سفارش میدهید؟!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش
خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
قبل از حساب و کتاب مخارج، خمس آن را کنار میگذاشتند!
پدر و مادرم همعقیده بودند و یادم نمیآید هیچوقت در خانهمان دعوایی از آنها دیده باشم مگر همین بحثهای ساده. مثلاً هر ماه که پدرم-دکتر عباس شیبانی- حقوق میگرفت، قبل از حساب و کتاب خرج و مخارج زندگی، یک پنجم حقوقش را بهعنوان خمس آن ماه کنار میگذاشت! اوایل برای مادرم سخت بود با این شیوه زندگی پدرم کنار بیاید اما خیلی نگذشت که در دفتر حساب و کتاب مادرم اولین هزینه، همین بود. اگر میبینید پدر و مادرم با وجود تمام مسئولیتهای مهمی- مثل یک دوره وزارت،پنج دوره نماینده مجلس، ریاست دانشگاه تهران، سه دوره عضو شورای شهر تهران- که پدرم داشت، به لحاظ مالی بهاطلاح رشد نکردند، به این دلیل بود که خودشان آگاهانه انتخاب کرده بودند ساده زندگی کنند و این دقتها را در زندگی داشته باشند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش.
خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
با این همه مسئولیتهای مهم، حتی خانهای از خود نداشت!
بیاعتنایی پدرم- مرحوم دکتر عباس شیبانی- به مادیات، فقط به دو دست کت و شلوار محدود نمیشد. پدر حتی خانهای هم از خودش نداشت و خانهای که در آن زندگی میکردند، ارثیهای بود که به مادرم رسیده بود که آن هم در سالهای بعد، داستان پیدا کرد. ماجرا از این قرار است که بعد از فوت پدربزرگم، ازآنجاکه این خانه، یادگار انقلاب اسلامی است و باید حفظ شود، وزارت ارشاد آن را از مادرم خرید و تعهد داد تا زمانی که آنها در قید حیات هستند، در این خانه اجارهنشین باشند. مادرم قبل از فوتش گفته بود مبلغی را هم برای اجارهبها به حساب وزارت ارشاد واریز میکند، اما با این حال در دوره بعدی وزارت ارشاد، دو مرتبه برای پدرم حکم تخلیه آمد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش.
خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فردای بعد مرگ همسرش، سرکارش حاضر شد!
وقتی انسیه خانم- همسر همراه و همدل دکتر شیبانی- از دنیا رفت، باز هم هیچ خللی در روند خدمت او ایجاد نشد. دکتر فردای روز تدفین همسرش، مثل همیشه رأس ساعت در محل کارش حاضر شد و اجازه هیچ کار اضافهای مثل نصب بنر و تهیه تاج گل را به همکاران و دوستانش نداد. اینطور بود که دوستانش ناچار به نوشتن تسلیت روی یک کاغذ A4 بسنده کردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش.
خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
در مهمانیها مسئول چای دادنِ به مهمانها میشد!
یکی از اخلاقهای پدر- مرحوم دکتر عباس شیبانی- این بود که هر وقت مهمان به خانهمان میآمد، او مسئول چای ریختن و پذیرایی از آنها بود. مهمانها خجالتزده میشدند که پدرم برای پذیرایی جلویشان خم میشد. اما او دوست داشت با این کار، کمک حال مادرم و خانواده باشد. جالب است بدانید حتی در جلسه خواستگاری من هم، پدرم چای ریخت و از مهمانها پذیرایی کرد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش.
خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مرا با سادهترین جهیزیه به خانه شوهر فرستاد!
با اینکه من تنها فرزند خانواده و عزیزکرده پدرم- مرحوم دکتر عباس شیبانی- بودم، اما در جلسه خواستگاری، شرایط سختی برای خانواده همسرم تعیین نکرد. از آن طرف، برای تهیه جهیزیه من هم، نظرش بر تهیه حداقلها بود؛ مثل تعدادی ظرف و ظروف، یک فرش، یک دست رختخواب و همین وسایل ضروری. مادرم میگفت: این چه حرفیه؟ مگه میشه؟ یعنی خانه نوعروس، گاز، یخچال و این چیزها نمیخواد؟!
با اینکه تمام زحمت تهیه جهیزیه من بر عهده مادر مرحومم بود، اما در نهایت او با همان کیفیتی که سفارش پدر بود، جهیزیه را تهیه کرد؛ ساده و بدون ریخت و پاش اضافه!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش.
خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
به همه اقوام از کوچک و بزرگ سر میزد!
یکی از ویژگیهای اخلاقی پدر- مرحوم دکتر عباس شیبانی- که خیلیها آن را دوست داشتند، تواضع و فروتنی او بود. مثلاً در ایام نوروز پایبند به برخی رفتارها و رسوم نبود؛ دید و بازدیدهایِ نوروزیِ اقوام و آشنایان را از یک نقطه شهر شروع میکرد و در مسیر به خانه تمام اقوام، از کوچک و بزرگ سر میزد؛ مثلاً عموزادههایی که ۴۰ تا ۵۰ سال از او کوچکتر بودند. اصلاً برایش مهم نبود فلانی از او کوچکتر است یا فلانی سال قبل به دیدنش نیامده است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش.
خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
راه دیگری پیدا کنید!
بودجه کم شده بود و اوضاع مالی خوب نبود. در جلسه تصمیم گرفتیم مثل مؤسسات و سازمان های دیگر تعدیل نیرو کنیم. در جلسه طرحمان را گفتیم. مرحوم علامه مصباح به شدت مخالفت کردند و فرمودند:
نمیشود یک شبه زندگی کارکنان را به هم زد. بگردید راه دیگری پیدا کنید.
این شد که جلسات کارشناسی بیشتری گذاشتیم. حذف اضافه کار، معلق کردن طرحهای شروع نشده و کم کردن فعالیت های غیر ضرور. با تدبیر ایشان حتی یک نفر هم بیکار نشد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش
کانال علامه مصباح یزدی در ایتا، تکه روایتهایی از زندگی استاد، نقل خاطره از محسن منطقی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
حرم را فراموش نکنید!
آیت الله العظمی اراکی تمام ظهرها از خانه تا حرم پیاده به نماز میآمدند. آنجا به ضریح میچسبیدند و با حضرت صحبت میکردند. ایشان میفرمودند:
شما طلبه هم که شدید، حرم را از یاد نبرید. اگر روضه میرفتید حالا هم بروید. سواد شما سبب دوری شما از این مباحث نشود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش
شفقنا، آیت الله رضا استادی، ۱۴۰۱/۱۰/۲۴
https://eitaa.com/sirefarzanegan
اگر این ارتباطها نباشد، کسی به جایی نمیرسد!
از کتابهای خوبی که برای حضرت زهرا (س) نوشته شده کتاب آقای احمد رحمانی همدانی است. ایشان منبری فاضلی بودند. چندسالی در همدان و تهران بودند و کتابشان در بین کتابها، جامعتر از بقیه است. ممکن است کسی در بحث اعتبار برخی از نقلها خدشه کند. در هر صورت، کتاب ایشان گل کرد.
مشهد بودم که ایشان همراه فردی وارد مجلس شدند. گوشه حرم ایستادند و مانند یک مداح، روضه خواندند و دم گرفتند. ما به همین علاقهها نیاز داریم. اگر این ارتباط و علاقه نباشد، کسی به جایی نمیرسد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش
شفقنا، آیت الله رضا استادی، ۱۴۰۱/۱۰/۲۴
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بعد از دفاع از حریم و حرمت حضرت زهرا، توفیق تالیف آن کتاب را پیدا کردم!
بعض رفقای طلبه به حقیر گفتند: در تهران به خدمت مرحوم آیت الله احمد رحمانی همدانی رضوان الله علیه رفتیم و از سبب توفیق کتابشان در مورد حضرت صدیقه کبری- سلام الله علیها- پرسیدیم. ایشان فرمودند:
در خیابان راه میرفتم، شنیدم کسی به ساحت مقدس بیبی فاطمه زهراء توهین کردند! تحمل نکردم. نگاهی به اطراف انداختم، چوبی پیدا نمودم و با آن چوب تا توانستم شخص توهین کننده را زدم!
بعد از این قضیه توفیق تالیف کتاب فاطمه زهرا بهجت قلب مصطفی- فاطمه شادمانی دل پیامبر- را پیدا کردم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش
کانال حوزه علمیه قم در ایتا، نقل خاطره از علی محمد حاجی علیانی، ۱۴۰۱/۱۰۲۴
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بعد از تالیف کتاب، خدمت آن بزرگواران، مشرّف شدم!
آیه الله العظمی محمد علی گرامی قمی کتابی با نام " لولا فاطمه " نوشتهاند که مغتنم است.
سالها پیش که افتخار همصحبتی با ایشان را داشتم، ایشان فرمودند: بعد از نوشتن کتاب هم امیرالمومنین (ع) و هم فاطمه زهرا (س) را در خواب دیدم و ... که نشان از تایید کار داشت.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش
کانال حوزه علمیه قم در ایتا، نقل خاطره از سید تاج الدینی، ۱۴۰۱/۱۰/۲۴
https://eitaa.com/sirefarzanegan