سیدِ خوشفکری است!
مهدی طالقانی فرزند آیتالله طالقانی:
🔹️وقتی شورای انقلاب تشکیل جلسه میداد، جای ثابت نداشت. اکثراً در منزل ما در خیابان ایران یا شهید مطهری جلسات شورای انقلاب برگزار میشد. همواره من آقای طالقانی را میرساندم.
🔹️یکبار که مرحوم پدر از جلسه شورای انقلاب برگشت، روبه من کرد و گفت: این سید (آیت الله خامنهای) خیلی خوشفکر است و افکار خوبی دارد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
رجا نیوز، ۱۴۰۲/۱۱/۳
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فردا صبح راه افتادم و به تهران آمدم!
آیت الله محمد جواد علوی بروجردی:
🔹مجلس افطاری توسط یکی از مریدان پدرم و آیت الله خوانساری برگزار شد.
در گفتوگوها، شخصی به نام آقا سید مرتضی ایروانی- از علمای بزرگ تهران- رو به مرحوم آیت الله خوانساری کرد و پرسید: آقا شما با آن شأن در قم، چطور شد که به امر آیت الله بروجردی به تهران آمدید؟
ایشان فرمودند:
من در قم بودم که آیت الله بروجردی من را خواستند و من خدمت ایشان رفتم و رو به من کردند و فرمودند:
حاج آقا یحیی سجادیان- عالم بزرگ تهران که در مسجد سید عزیزالله نماز میخواند- فوت شدهاند و پس از فوتشان بر سر امامت این مسجد درگیری صورت گرفته است! اهل بازار نامههای مکرری نوشته و خواستهاند که کسی را به جای او انتخاب کنم.
مرکز تهران، بازار تهران، و مرکز بازار نیز مسجد سید عزیزالله است و کسی که به آنجا میرود به عنوان رأس در تهران تلقی میشود. کما اینکه حاج آقا یحیی سجادیان هم اینگونه بود. تهران آخوندهای ملایی دارد، کسی باید به تهران و مسجد سید عزیزالله برود و در رأس قرار گیرد که
اولاً اگر بر آنها تفوق و رجحان و برتری ندارد، لااقل کم از آنها نداشته باشد.
دوم اینکه تهران مرکز حکمت و فلسفه است؛ چون بسیاری از بزرگان حوزه در تهران تلمذ میکردند و کسی که تهران میرود باید اهل حکمت باشد والا در کنار بزرگان دوام نمیآورد.
سوم اینکه در تهران دستگاهی به نام مقدسین وجود دارد که اعضای آن عدهای علما و مردم بودند- ختم صلوات داشتند- کسی که تهران میرود باید در تقدس و وجاهت به گونهای باشد که نسبت به آنها احساس کمبود نکند؛ چون برخی آخوندها، روشنفکر و برخی مقدس هستند و مشی افراد با یکدیگر متفاوت است؛ بنابراین مشی او باید متین و محتاطانه باشد. آیت الله خوانساری در این جهات و رعایت احتیاطات شرعی بسیار عجیب بود.
چهارم: از طرفی تهران مرکز حکومت است و کسی که به تهران میرود و در رأس علمای تهران قرار میگیرد با حکومت سر و کار دارد؛ بنابراین باید روابطش را با حکومت تعریف کند نباید مطلبی بگوید و میان علما و حکومت تشنج ایجاد کند و همه چیز را بر هم بزند و از طرفی سلم نباشد و مقابل آنها تسلیم نشود به تعبیری هر چه آنها بگویند گوش دهد. باید روش معقولی با آنها داشته باشد تا شأن خود را در مقابل حکومت حفظ کند.... هر چه فکر کردم این خصوصیات را جز در شما در کسی ندیدم، هم فقیه و هم فیلسوف و هم مقدس و موجه و هم اهل درایت هستید؛ بنابراین از شما تقاضا میکنم به تهران بروید.
آیت الله خوانساری میفرمایند:
من رو به آیت الله بروجردی کردم و پرسیدم که به من امر میفرمایید؟
این جمله مؤدبانه است در حالی که آیت الله خوانساری مجتهد تمام عیاری است و رو به آیت الله بروجردی میکند و میپرسد که آیا به من امر میکنید؟
مرحوم آیت الله بروجردی با همان تأدب و روی اصول فرمودند:
خیر من از شما استدعا میکنم!
ایشان فرمودند:
من فردا صبح راه افتادم و به تهران آمدم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
نشریه خیمه کفتگو با آیت الله محمد جواد علوی بروجردی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
به احترام پدر درس را تعطیل کردند!
حضرت استاد مددی به مناسبت حضور نوهٔ استادشان آیة الله العظمی خوئی- فرزند مرحوم سیّد جمال خوئی- در مجلس درس اصول، این حکایت را از پدر بزرگوارشان نقل کردند که:
شبی که پدر آقای خوئی، مرحوم آسیّد علیاکبر، به درس ایشان آمد [و قضیّهٔ معروفی است]، من در درس آقای خوئی بودم. درس ایشان آن موقع در مقبرهٔ سیّد سعید حبّوبی بود [و بعد به مسجد خضرا منتقل شد]. مرحوم آقای خوئی روی منبر بودند، در این اثنا پدر ایشان آمدند نشستند. آقای خوئی از بالای منبر نگاه کردند، دیدند پدرشان نشستهاند. یکدفعه فرمودند:
لقد شرَّفَ الوالد مجلسَ الدرس، و الدرس معطّلٌ!
و از منبر آمدند پایین.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال چراغ مطالعه، ۱۴۰۲/۱۱/۱
https://eitaa.com/sirefarzanegan
حکایتی از ارادت قلبی آیت الله نجومی نسبت به حضرت امیرالمومنین (ع) از زبان ایشان!
این بنده را هنگامی که به عنایت و لطف خداوندی توفیق زیارت بیت الله الحرام روزی شد، خیلی زیاد در مسجدالحرام برای نگاه و نظاره به کعبه و دیدن منظره روح بخش طواف حجاج، توقف می کردم، همیشه با عشق و التفاتی درونی و کشش غیبی مقابل مستجار می نشستم و بیشتر از هرجای مسجد و کعبه، به این محل مبارک فریفته شده بودم، رفقایم هم میعادگاه مرا می دانستند به کمترین وقت و زحمتی مرا پیدا می کردند. منافاتی هم ندارد که آدمی در هر دو مقام حطیم و مستجار که آن همه روایات در شأن آنها وارد شده، دعاهای مخصوص را بخواند اما در مقابل مستجار به نظاره کعبه شریف بنشیند. من در روایات ندیده ام که مستجار همان محلی است که فاطمه بنت اسد بعد از احساس درد وضع حمل، از آنجا به داخل کعبه رفته باشد، اما به سابقه ذهنی مستجار را همان مولد امیرالمومنین می دانستم و شاید هم جایی دیده باشم ولکن به هنگام تشرف به زیارت کعبه مکرمه، دیدم عربها آنجا را مولد علی می گویند.
مستجار طبق روایات، درب سابق کعبه و در پشت کعبه مقابل در فعلی بوده است. فاطمه بنت اسد هم مطابق با روایات وارده، از پشت کعبه وارد شده است. شاید هم علت نامگذاری مستجار، پناه بردن و استجاره آن بانو به خداوند بوده باشد.....سلیقه ها، ذوق ها و حالها متفاوت است. این ذوق و حال حقیر بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
فیض قلم، مرحوم آیت الله سید مرتضی نجومی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
یک منقبت و فضیلت از امیرالمومنین برای من نقل کردند، من حق او را محترم میشمارم!
آیت الله سید محسن خرازی میفرمودند:
استاد بزرگوار حضرت آیت الله العظمی آقای حاج شیخ محمد علی اراکی همه شبها پس از ادای نماز مغرب و عشا در مدرسه فیضیه، به صحن مطهر حضرت معصومه- علیها السلام- میرفتند و در کنار مرقدی فاتحه میخواندند.
روزی بنده از ایشان سؤال کردم:
این قبر از کیست که شما برای ایشان همیشه فاتحه میخوانید؟ فرمودند:
مرقد حاج سید عبدالمطلب رشتی است، که نه با من خویش بوده نه رفیق، فقط یک منقبت از امیرالمومنین- ع- برای من نقل کرده است، لذا من حق او را محترم میشمارم!
یادنامه آیت الله العظمی اراکی، بخش 24، داستانهای خواندنی از آیت الله العظمی اراکی، رضا استادی، نشر انجمن علمی فرهنگی استان مرکزی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ختم « ناد علی» و توسل به امیرالمومنین(ع)
آیت الله مبشرکاشانی میفرمودند:
مرحوم آیت الله کشمیری از قول استاد معنوی خود «سید أفضل حسین هندی» برای حقیر چنین نقل فرمودند:
به نیت استمداد از وجود مقدس حضرت أمیر المؤمنین صلوات الله علیه ختم نادعلی صغیر به عدد ۱۱۰ مرتبه أربعین بگیرد به مقصد میرسد و نیز فرمود: به تعداد دوازده هزار مرتبه در یک جلسه نیز موثر و مقصد حاصل است.
طریق این ختم را بعضی بزرگان چنین فرمودهاند:
هر کس که حاجت مهمی داشته باشد شب جمعه وضو بسازد و ده مرتبه سورة توحید بخواند و بعد پانزده مرتبه صلوات بفرستد و بعد دوازده مرتبه تسبیحات أربعه را بگوید و بعد با اخلاص تمام هفت مرتبه نادعلی[صغیر] بخواند حاجتش برآورده شود إن شاء الله.
نادِ عَلیاً مَظهَرَ(مُظهِرَ) العَجائِب
تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب
کلُّ هَمٍّ و غمٍّ سَیَنجَلی
بِوِلایَتِکَ یا علیُّ یا علی یا علی»
از آیت الله کشمیری سؤال نمودم که چه توسلی به أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه بهتر است؟ فرمودند:
مرحوم قاضی (رحمة الله علیه) به زیارت ششم أمیر علیه السلام بسیار سفارش میفرمودند (همان زیارت ششم که در مفاتیح الجنان آمده است)
و نیز فرمودند:
توسل به أمیر المؤمنین صلوات الله علیه با این ابیات به تعداد یکصد و ده مرتبه جهت حاجات مادی و معنوی مؤثر و خوب است:
یا أمیرَ المؤمنین یا ذَا النِعَم
یا إمامَ المتّقین یا ذَالکَرَم
إنَّنا جئناکَ فی حاجاتِنا
لا تُخَیِّبنا و قُل فیها نَعَم
و بعد از پایان این مصرع را بگوید:
فَمَن دَقّ بابَ الکَریمِ انفَتَحَ!
و در کتاب جواهر مکنونه، همین توسل و رباعی آمده:
جهت هر مشکلی و هر مطلبی و حاجتی روی دهد و خواهد که قضاء حاجت و انجاح مطلب شود، وضو بسازد و رو به طرف روضه مقدسه مبارکه حضرت أمیرالمؤمنین(ع) کند و این رباعی را یکصد و پانزده مرتبه بخواند که مجرّبست إن شاء الله تعالی و در پایان، دو دفعه این مصرع را بخواند.
و در بعضی از کتب آمده هر روز صبح بعد از نماز مشغول این رباعی شود و هفتاد مرتبه بخواند و بعد از رباعی سه مرتبه بگوید:
یا أبا الغوث أغثنی، أدرکنی أدرکنی أدرکنی!
و در جواهر مکنونه آمده تا سه روز هر روز یکصد و ده مرتبه این توسل و رباعی را بخواند. و در هر مرتبه سه مرتبه بگوید:
یا أبا الغوث أدرکنی یا علیّ أدرکنی!
تا سه روز این ختم خوانده شود مقصود به عمل آید!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سرّدلبران، آیت الله مُبشّر کاشانی و کانال معظم له.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بشارتی به شیعیان امیرالمومنین!
عارف صاحبدل مرحوم حاج شیخ جعفر مجتهدی میفرمودند:
در ایام اقامت در نجف اشرف یک روز که مشغول تلاوت قرآن بودم به این آیه برخورد نمودم که:
(کل نفس بما كسبت رهينة الآ أصحاب اليمين)
به فکر افتادم که اصحاب یمین چه کسانی هستند که در روز قیامت همه در گرو اعمالشان میباشند الا آنها؟
هر چه جستجو کرده و مراجعه نمودم متوجه این مطلب نشدم تا این که خدمت حضرت امیر(ع) رسیدم و به آقا عرض کردم:
مولای من! اصحاب یمین چه کسانی هستند که در گرو عمل شان نمیباشند؟
حضرت فرمودند:
شیخ جعفر شما که اهل حساب و عدد هستید، چطور کلمه یمین را حساب نکردید؟
هنگامی که کلمهِ یمین را به حروف ابجد حساب کردم متوجه شدم که عدد ۱۱۰ حاصل میشود، در آن موقع فهمیدم که کل نفس بما كسبت رهينه الآ شیعیان حضرت علی، یعنی فردای قیامت همه گرفتار حساب و کتاب اعمالشان هستند، مگر شیعیان و پیروان حضرت امیرالمؤمنین(ع) که به عنایت و شفاعت حضرت مولا، حساب و کتابی بر آنها نیست.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
لاله ای از ملکوت- شرح حال و کرامات عارف صاحبدل حاج شیخ جعفر آقای مجتهدی- نشر لاهوت،
https://eitaa.com/sirefarzanegan
📖بخشی از دست نوشته آیت الله العظمی حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی قدس سره
🔹در قدردانی از مقام پدر و مادر
در مناجات با خداوند متعال
🤲خدایا اکنون که از انعام تو صاحب فرزند شدهام، بحقوق بزرگی که پدر و مادر عزیزم بمن دارند، و زحماتی را که در تربیت من متحمّل شدهاند، بیشتر واقف میشوم و میفهمم که در اداء حق آنها بسیار مقصرم.
🤲خدایا تو به آنها در دنیا و آخرت، عوض عطا فرما و رنج و زحمتهای بسیارشان را جبران ساز، و مرا از عقوق والدین، خلاصی و نجات کرامت کن.
🤲خدایا من اقرار دارم که پدر و مادرم آنچه را که توانسته اند در تربیت و احسان به من انجام دادهاند (فارحمهما کما ربّیانی صغیراً)
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
محضرِ آفتاب- نکوداشت مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی- محسن اکبری شاهرودی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
خاطراتی از استاد آیت الله احمد امین شیرازی!
پس از اینکه توفیق نصیب شد و از شیراز برای ادامه تحصیل به قم مشرف شدم، خیلی دوست داشتم اساتید طراز اول قم را از نزدیک ببینم. از جمله این اساتید شیخنا الاستاد مرحوم احمد امین شیرازی بود.
در ضمن مراجعاتی که به کتاب صرف روان ایشان داشتم اشکالاتی به ذهنم آماده بود و این نیز مزید بر علت بود که به محضر ایشان ارائه دهم.
روزی در مدرسه دارالشفاء خدمت ایشان رسیدم و بعد از عرض ادب و احوال پرسی جسارت کرده و برخی از اشکالات خود را بازگو کردم استاد مکثی کردند و فرمودند فردا کتاب را بیاورید و از روی کتاب اشکال را بیان کنید، امتثال امر کرده و فردا مجددا خدمت آن استاد متواضع رسیدم و اشکال خود را مطرح کردم ایشان پذیرفتند و فرمودند در چاپ بعد اصلاح خواهم کرد. پس از آن صحبت از درس خصوصی بلاغت ایشان شد و به حقیر اجازه حضور دادند.
این درس با محوریت کتاب «البلیغ فی المعانی و البیان و البدیع» برگزار میشد و به علت اشتغالات ایشان، کلاس در روزهای پنج شنبه بعد از نماز عصر در مدرس امام ره مدرسه دارالشفاء برگزار میشد.برای من خیلی درس آموز بود که استادی در سن هفتاد و چند سالگی (استاد متولد ۱۳۱۹ بودند در آن سالها یعنی اوایل دهه نود حدود ۷۳ سال داشتند) روزهای پنج شنبه در روز تعطیل و ساعت استراحت به خود زحمت میدهد و تا دارالشفاء میآید و برای چند طلبه (حدود ۷ نفر) درس بلاغت میگوید آن هم از کتابی که حدود ۴۰ سال قبل از آن را تألیف کرده بود (بدون هیچ گونه بهره مادی و دنیایی حتی کرایه تاکسی و... هم خودشان می دادند)
بعد از حدود دوسال درس البلیغ که از سالها قبل شروع شده بود به پایان رسید.
بعد از البلیغ بنده و برخی از دوستان درس به استاد فقید پیشنهاد درس عروض و قافیه دادیم و استاد نیز پذیرفتند .
حضرت استاد این دو علم را از محضر مرحوم استاد ادیب نیشابوری ثانی آموخته بود و تقریرات درس ادیب را داشتند.و از روی آن برای ما املاء میکردند و ما در دفتر یادداشت میکردیم. درس عروض در تاریخ ۱۴ آبان نود و چهار آغاز شد و تا ۱۴ آذر نود و هشت ادامه داشت. به ضمیمه دو سال درس بلاغت حدود هفت سال ظهرهای پنج شنبه ما محضر استاد فقید حاضر میشدیم و علاوه بر درس ادبیات از ایشان درس اخلاق، ادب ، ایمان ، تواضع میآموختیم.داب استاد این بود که در پایان هر جلسه درس یک حدیث اخلاقی میخواندند و آن را شرح میکردند و به تناسب در ضمن آن اشعار فارسی مناسب میخواند. این روش به طلبه میآموخت که ادب فقط ادب درسی نیست و باید ادب نفسی هم باشد.
در ضمن مدت شاگردی محضر ایشان مطالب ناب فراوانی ایراد میکردند که برخی که در خاطر دارم را به طور کوتاه عرض میکنم تذکرة لنفسی و لاخوانی الطلبة:
١.استاد امین همیشه در ابتدای کلاس درس جلسه قبل را میپرسیدند و این باعث میشد شاگردان با آمادگی بیشتری در کلاس حضور داشته باشند. حتی وقتی به بیان حدیث میرسیدند از حدیث هفته قبل سوال میکردند.
۲.نسبت به اهل بیت (ع) علاقه وافری داشتند بارها و بارها دیدیم که اسم حضرات معصومین علیهم السلام که میبرند از شدت علاقه حالت بغضی در گلویشان جمع میشد.
۳.نسبت به حضور منظم در درس خیلی تاکید داشتند یادم هست یه وقت بنده آخر هفتهای که قرین با تعطیلات بود مشهد مشرف شده بودم و در درس استاد غیبت کردم بعد از بازگشت استاد مرا مواخذه کردند که درس واجب است و زیارت مستحب، نباید درس را تعطیل میکردید.
۴.میفرمودند: درس خواندن مثل حلیم پختن است و همان طور که باید هنگام پخت حلیم ، آن را مرتب هم زد تا آماده شود درس را هم مرتب باید هم زد تا خوب پخته شود.
۵.میفرمودند : اگر (در جلسات وعظ و.. ) نصیحت با شعرهای متناسب صورت گیرد خیلی موثر است و برای نمونه این شعر را خواندند:
سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین شکند
قیمت سنگ نیافزاید و زر کم نشود
۶.درباب سختیهای تحصیل علم میفرمودند مرحوم ادیب این بیت معروف را میخواندند:
به هوس راست نیاید به تمنی نشود
کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد
«روحشان شاد ، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو»
اللهم احشره مع اولیائه محمد و آل محمد
و جعله فی اعلی علیین.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال دروس و بحوث، حجت الاسلام احمدی، ۱۴۰۲/۱۱/۶
https://eitaa.com/sirefarzanegan