eitaa logo
🌷 کانال سیره شهدا 🌷
2.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
14 فایل
نگذارید نام شهدا و یاد شهدا فراموش بشود و یا در جامعه‌ی ما کهنه بشود. "حضرت امام خامنه ای" ارتباط با ادمین کانال:🔰 @kharazi_h
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای ، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :« یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 💠 دو شیشه بنزین و و مردی که با همه زیبایی و دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✍️نویسنده: ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯ ‌
🍂🌼🍂🍂🍂🌼🍂🍂🍂🌼🍂 با سلام همراهان عزیز هر شب دو پارت تقدیم حضورتون میشه 🍂🌼🍂🍂🍂🌼🍂🍂🍂🌼🍂
🔴اقامه نماز مدافعان سلامت با لباس رزم خود در بیمارستان فارابی کرمانشاه ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯ ‌
🌷شهید گلمیرزا بختیاری🌷 تاریخ تولد: ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۱۳۶۳ محل شهادت: منطقه میرآخه کاکاوند(از توابع شهرستان نورآباد) مدفن: روستای سراب غضنفر ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯ ‌
🌷 کانال سیره شهدا 🌷
#معرفی_شهدا 🌷شهید گلمیرزا بختیاری🌷 تاریخ تولد: ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۱۳۶۳ محل شهادت: منطقه میرآخه کاکاو
🌷🌷🌷🌷✨🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷✨🌷🌷🌷 🌷🌷🌷✨🌷 🌷🌷🌷✨ 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 در سال ۱۳۳۷ در روستای در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. در همان کودکی پدر مهربان خود را از دست داد و سرپرستی ایشان را برادر بزرگش بر عهده گرفت، شهید بختیاری فردی و انقلابی بود، در اوج گیری انقلاب اسلامی در تهران در راهپیمایی و تظاهرات خیابانی همیشه شرکت می کرد، با شروع جنگ تحمیلی علیه 🇮🇷 با پوشیدن لباس بسیجی عازم های غرب شد و بمدت ۶ ماه با ارتش متجاوز بعث عراق نمود. در سال ۵۹ در کمیته انقلاب اسلامی منطقه شمیران استخدام شد. شهید بختیار پس از منتقل شدن به کمیته نورآباد با سوداگران مرگ و قاچاقچیان مبارزه می نمود، سرانجام در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۳ با زبان روزه در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در منطقه میرآخه کاکاوند مجروح و در حین انتقال به مراکز درمانی، به 🕊 رسیدند. 🌷 🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷🌷✨ 🌷🌷🌷✨🌷 🌷🌷🌷✨🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷✨🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷✨🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷✨🌷🌷🌷 🌷🌷🌷✨🌷 🌷🌷🌷✨ 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷  یکی از مهمترین وی شرکت در دستگیری موسی خیابانی نفر دوم از سران بود. بختیاری در آن دوران به بهانه وارد یکی از منازل امن می شود،  که پس از یک روز و نیم که خیابانی و همسرش  به منزل جهت جلسه وارد می گردد توسط که در کیسه بنایی جاسازی شده بود به سوی خیابانی می کند و موسی خیابانی را از ناحیه دست می کند، وقتی خیابانی مجروح شد با خوردن چند قرص خودکشی کرده و به رسید. 🌷 🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷🌷✨ 🌷🌷🌷✨🌷 🌷🌷🌷✨🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷✨🌷🌷🌷🌷
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀 همراهان عزیز قصد داریم جهت هدیه به روح این شهید گرانقدر و مظلوم روستای سراب غضنفر تو این ماه پربرکت ختم صلوات بگیریم هر کسی تمایل داره تو این ختم شرکت کنه لطفا تعداد صلواتش رو به آی دی زیر ارسال کنه👇 @kharazi_h 🌹با تشکر از همراهی شما خوبان🌹
💚 ای یوسف پرده نشین ازتوخجالت میڪشم حبس گناهان منی از تو خجالت میڪشم😔 هر روز عهدی میڪنم شاید گُنه ڪمتر ڪنم ازنقص عهدم دم به دم ازتوخجالت میڪشم 💚 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯ ‌
💌 معمای زندگی ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯ ‌
27.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 "آقا مجید" 🎙شهید مجید صنعتی به روایت حاج حسین یکتا 👌 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯ ‌
‌✍اگر خبر شهادت من را شنیدید صبور باشید و بر من گریہ نڪنید و بر حسین «ع» و حضرت زینب «س» و اهل بیت و مصیبت هایشان گریہ ڪنید ، بنده جان ناقابلے در راه اسلام داده ام ، امام حسین «ع» نہ تنها جان خود بلڪہ تمام اهل بیتش را فداے دین و جهاد در راه خدا ڪرد 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯ ‌