#خاطرات
#اجتماعی
✅ میز و صندلی ؛ بی میز و صندلی !
دیدم نشسته روی میز فرمانداری و پاهایش را قلاب کرده به هم.
همه ی صندلی ها را طوری روی میز چیده بود که پایه هایشان همه رو به سقف بود.
گفت : «همه ی شما رو این جا جمع کرده ام که این رو بگم. من نمی خوام فرماندار جایی باشم که حتی یک روستاش دست ضدانقلابه. تا وقتی هم که این جا آزاد نشه، پاک سازی نشه، وضع همینه؛ میز و صندلی، بی میز و صندلی. »
📚یادگاران، جلد 14
❤️کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 14
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
animation.gif
136.2K
💠آوینی: آن آستین خالی که باباد اینسو و آنسو میشود نشان مردانگیست، گاهی باد فقط بایدبه افتخار حاج حسین بوزد تانامردهای روزگار رسواشوند.
۱شهریور۱۳۳۶ سالروزولادت شهید #حاج_حسین_خرازی
🆔 @sirehyshohada