....از آرزوهای من
🔶آیت الله العظمی امام خمینی: عتبه بوسی مولا علی بن موسی از آرزوهای من است. کراراً هم از خراسان اظهار لطف کردند آقایان و دعوت کردند. و من اگر فرصتی پیدا بکنم آرزو دارم که بیایم خدمت ایشان و خدمت همه ملت خراسان، لکن شما میدانید که الآن من گرفتاریهایی دارم و در یک اجتماعات بزرگی هم برای من میسور نیست که رفت و آمد کنم، از این جهت، عجالتاً، موقتاً، معذور هستم.
صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۴۵۸
کانال سیره علما @sireolama
....چوب پَر
🔶حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی نیز هر بار که به آستان فرشته پاسبان حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) مشرف میشوند، با چشمانی اشکبار و مشتاق دیدار یار، اذن دخول را قرائت میکنند و به پابوسی حضرت میرسند. در تمام مسیر از ورودی تا روضه منوره با روی باز و لبخند بر لب پاسخگوی ارادت زائرانی است که به ایشان ابراز علاقه میکنند.
.
🔶آیت الله العظمی صافی گلپایگانی اعتقاد دارد، از آداب زیارت آن است که زائر با خضوع کامل قدم به حریم یار بگذارد و خود را در محضر او ببیند؛ به همین خاطر هرگاه اراده میکند به زیارت مضجع شریف حضرت علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) مشرف شود، در بدو ورود به مضجع شریف، عصای خود را تحویل میدهد و با عصا وارد مضجع شریف نمیشود تا مبادا خلاف ادب نسبت به آن حریم ملک پاسبان باشد و اینگونه متواضعانه و با ادب کامل به عتبه بوسی آن حضرت تشرف میجوید.
.
🔶عتبه بوسی و دعا و نماز زیارت که ادا میشود، از همان بالا سر از روضه منوره خارج میشود. یکی از برنامههای آیت الله در تشرف به حرم رضوی، زیارت قبور عالمان مدفون در حرم است.
.
🔶آیت الله العظمی صافی گلپایگانی حفظه الله تعالی، تنها یک مرجع تقلید مردمی نیست، او نزدیک به چهار دهه است که ردای خدمت حضرت رضا(سلام الله علیه) را بر دوش دارد و در نوبت خدمت خادمان کشیک هشتم مشتاقانه «چوب پَر» مرسوم خدام را به دست میگیرد.
.
🔶سپس وارد دفتر خدام شده و دفتر بزرگی را که اسامی خادمان در آن ثبت شده را امضا میکند. پس از امضا و ثبت دفتر، در همان کسوت خادمی حرکت میکند و در ورودی صحن به روضه منوره میایستد و در حالی که ذکری را زمزمه میکند با همان «چوب پَر» خادمی به راهنمایی زائران حضرت میپردازد.
کانال سیره علما @sireolama
🔶شعر زیبای با آل علی هر که در افتاد و رافتاد
.
همگی شنیده اید ولی کمتر کسی میداند که شاعر آن حجت الاسلام سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی ملقب به نسیم شمال است. وی روزنامه ای با همین نام منتشر میکرد.
.
ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد
در خواب مرا سوي خراسان گذر افتاد
.
چشمم به ضريحِ شَهِ والا گهر افتاد
اين شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
اين قبرِ غَريب الغُربا خسرو طوس است
اين قبرِمُغيث الضُّعفا شَمس شُموس است
.
خاكِ درِ او، مرجعِ ارواح و نفوس است
بايد ز رَهِ صدق، بر اين خاك درافتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
اين روضه ي پر نور، به جنّت زده پهلو
مغز مَلَك از عطر نسيمش شده خوشبو
.
بشنيد نسيم سحري رايحه ي او
كز بوي بهشتيش، چنين بي خبر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
حورانِ بهشتي زده اند، در حرمش صف
خِيلِ مَلَك از نور، طَبَق ها همه بر كف
.
شاهان به ادب در حرمش گشته مُشرّف
اينجاست كه تاج از سر هر تاجوَر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
اولاد علي شافع يوم عَرَصاتند
داراي مقامات رَ فيعُ الدَّرَجاتند
.
در روز قيامت همه اسباب نجاتند
اي واي بر آن كس كه به اين دَرّه در افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
کام و دهن از نام علی یافت حَلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طَراوت
.
هر کس که به این سلسله بنمود عَداوت
در روز جزا، جایگهَش در سَقَر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
هر کس که به این سلسله ی پاک جفا کرد
بد کرد، نفهمید، غلط کرد، خطا کرد
.
دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
آخر به دَرَک رفت و به روحش شَرَر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد! .
اولادِ اُمَیّه چو دَرِ کینه گشودند
بر عِترَتِ اطهار بسی ظلم نمودند
.
آخر همگی بِیدَقی از لعن ربودند
دیدیم که از نام و نشانشان، اثر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
حَجّاج که شد منکر هر خارقِ عادات
می کُشت به هر روز، بسی شیعه و سادات
.
امروز به او لعن کنند اهلِ سعادات
آوازه ی ظلمش به همه بحر و بر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
کردند جفاها بنی عبّاسِ ستمگر
مسموم شد از ظلم و جفا موسِیِ جعفر
.
بر قلب غریب الغربا، زَهر زد اَخگر
ظلم بنی عباس، به گیتی سَمَر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
بست آب به قبر شهدا چون مُتوکّل
در اوج فلک روح مَلَک شد متزلزل
.
دریا به فغان، موج زنان نعره زد از دل
در سطح زمین، غُلغُله در خشک و تر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
جِیشِ مُتوکّل، به لبِ شط بِنِشَستَند
بر زایِرِ شاه شهدا، راه ببستند
.
از کین، دل زَوّارِ حسین را بِشِکَستَند
از قافله ی عشق، بسی دست و سر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
یا رب به حَقِ مَنزلتِ شاه شهیدان
امسال نما لطف، به مرد و زنِ تهران
.
ما غرق گناهیم، تویی غافرِ عصیان
این شعر مرا بارِ دگر در نظر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
.
🔶سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی در محرم ۱۲۸۹ق در شهر قزوین پا به عرصه گیتی نهاد. پدرش آقاعبدالله بَرَغانی (م۱۲۸۹ق) امام جمعه وقت قزوین و فرزند شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و مادرش سیّده زهرا خانم نام داشت.
.
🔶اشرفالدین با استناد به مدارکی نویافته، ادّعا میکرد که خاندان برغانی از سادات هستند و اصرار داشت که عالمان این خاندان باید رنگ عمامه خود را تغییر دهند.
.
🔶او در پاسخ به اعتراض برادر بزرگترش میگفت: «من انتساب به امّ خواهم کرد و سلسله نَسَبی خود را از مادر خواهم گرفت که سیّده و اولاد پیامبر است.»
.
🔶مزارش در قبرستان ابن بابویه رضوان الله تعالی علیهم شهر ری تهران قرار دارد.
کانال سیره علما @sireolama
...دعای شخصی
🔶علامه حسن حسن زاده آملی می فرمایند:
رساله ای در امامت نوشتم، چون به پایان رسید، آن را به حضور شریف استاد علامه طباطبایی _ رضوان الله علیه _ ارائه دادم، مدتی در نزد ایشان بودم و لطف فرمودند و یک دوره تمام آن را مطالعه فرمودند.
.
🔶یک جای آن رساله دعای شخصی درباره خود کرده بودم که (بار خدایا مرا به فهم خطاب محمدی_صلی الله علیه و آله_ اعتلا ده)
.
🔶در هنگام رد رساله به اینجانب فرمودند:
.
🔶آقا تا من خودم را شناختم،دعای شخصی در حق خود نکردم بلکه دعایم عام است...
کانال سیره علما @sireolama
...حكايتی دارد
🔸آیت الله مبشر کاشانی: همراه مرحوم آيتاللهالعظمی حاج شيخ ابوالفضل خوانساری با عده ای از طلاب و فضلا بر سر قبر پدر آيتالله خوانساری رفته بوديم فرمود : بهتر است بر سر قبر بنشينيم و فاتحه بخوانيم و اين مطلب حكايتی دارد.
.
🔶و آن اينكه در زمان طاغوت روزی در خدمت آيتالله شمس آبادی به زيارت قبور بالأخص قبر پدرم ( پدر آيتالله حاج شيخ ابوالفضل خوانساری – وی در حاشيه جاده در شهر خوانساری مدفون است) رفتيم بعد از رسيدن به قبر در حال ايستاده مشغول خواندن فاتحه شديم ، ناگاه آيتالله شمس آبادی گفت: «چشم » و نشست.
.
🔶بعد از خواندن فاتحه گفت: مشغول قرائت حمد و سوره توحيد بودم نا آگاه در حال مكاشفه ديدم پدرت ( پدر مرحوم آيتاللهالعظمی حاج شيخ ابوالفضل خوانساری ) آمد ، گرد و غبار بر سر و صورتش نشسته بود گويا از راه دور آمده است و به من (يعنی به آيتالله شمس آبادی) فرمود: بنشين و فاتحه بخوان ، از اينجا معلوم میشود خواندن فاتحه در حال جلوس نوعی احترام به ميت و احترام به قبر ميت میباشد و فضيلت خاصی دارد.
کانال سیره علما @sireolama
...ای شیخ جعفر
🔶از زمانی که محقق در حله حوزه گرمی داشت و شاگردان متعددی در محضرش به کسب فیض اشتغال داشتند، حکیم معروف خواجه نصیرالدین طوسی که به عزم سیاحت به حله که آن روز حوزه شیعه بود وارد شد، به مجلس درس محقق درآمد، محقق خواست به احترام خواجه درس را ترک گوید، ولی خواجه اصرار می ورزند که او درس را ادامه دهد، در اثنا درس رشته سخن به اینجا کشیده شد که برای مردم عراق مستحب است به هنگام نماز گزاردن کمی به جانب دست چپ قبله متمایل شوند و خواجه به سخن او ایراد گرفت و گفت: «مستحب بودن میل به دست چپ(تیاسر) معنی ندارد، چون اگر تمایل و انحراف از قبله باشد، حرام است، معنی ندارد»!
.
🔶محقق در پاسخ گفت: «هیچ کدام نیست، بلکه مقصود از تیاسر و تمایل به دست چپ از خود قبله به طرف قبله است» و با این توجیه خواجه قانع شد سپس محقق در این زمینه کتابی نوشت و برای خواجه فرستاد و مورد تحسین او قرار گرفت.
.
🔶شیخ حسن، فرزند شیخ جعفر کبیر(معروف به کاشف الغطاء) میگوید: یک شب از اتاق مخصوص پدرم ناله و صیحه ای شنیدیم طوری صدای ناله می آمد که گویا کسی بر سر و صورت خود می زند.
.
🔶ولی وقتی داخل رفتیم، آقا را با حالت منقلب مشاهده کردیم و دیدیم که محاسن او از گریه و زاری پر از آب شده و از چشمانش اشک جاری است و مرتب به سر و صورتش می زند، بلافاصله دستش را گرفتیم و گفتیم: علت چیست که شما چنین می کنید؟
.
🔶فرمود: پسرانم، از من خطای بزرگی سر زده است و سپس او شروع کرد تا ماجرا را بگوید و فرمود: در اول شب، یک مسأله فقهی در نظرم بود که علمای بزرگ حکم آن را بیان کرده بودند، من می خواستم دلیل آن را پیدا کنم، هر چه کتب احادیث را مطالعه کردم، مستند و دلیل آن مسأله را پیدا نکردم، عاقبت خسته شدم و در اثر خستگی به خود گفتم: خداوند علما را جزای خیر دهد، حُکمی کردهاند بدون دلیل.
.
🔶آنگاه خوابیدم، در عالم خواب دیدم که پیش صُفّه، فرش است و منبری بلند پایه، در صدر مجلس گذاشته شده و شخص موقّر و فاضلی با صورت زیبا و نورانی بالای منبر قرار گرفته و مشغول تدریس است و تمام جلوی صفه، پر از علمای اَعلام بود که به درس او گوش می دادند.
.
🔶جلو رفتم، کسی را پیدا کردم و از او پرسیدم: این افراد و آن کسی که روی منبر است، کیستند؟
.
🔶گفت: آن کسی که روی منبر تدریس می کند، محقق اول صاحب شرائع الاسلام است و این افراد که در پای منبر قرار گرفته اند، تمام این ها بزرگان شیعه و شاگردان محقق حلی هستند.
.
🔶شیخ جعفر می گوید: من زیاد خرسند شدم و با خود گفتم: من هم از این گروه شیعه هستم، این ها برای من احترام خواهند کرد، وقتی از کفش کن بالا رفتم، اول سلام کردم، آن ها از روی اکراه جواب سلام مرا دادند و در مجلس، جای نشستن به من نشان دادند، من جلو رفتم و از روی خشم رو به محقق کردم و گفتم: مگر من از فقهای شیعه نیستم که این ها با من این گونه رفتار می کنند؟
.
🔶محقق با خشم گفت: ای جعفر! علمای امامیه زحمت های زیادی کشیده اند تا اخبار ائمه اطهار(سلام الله علیهم) را از اطراف شهر ها و از راویان جمع آوری کرده و هر حدیث را در محل خود ذکر کرده اند، علمای امامیه نام و احوالات روایان را گفته اند و نوشته اند و صحیح و موثق و ضعیف بودن خبر ها را ذکر کرده اند تا اینکه امثال شما بدون زحمت و مشقت سند و دلیل احکام را ببینید و حکم صادر کنید،.
.
🔶ولی شما ای شیخ جعفر به قدر چند ساعت روی فرش نشسته و چند کتاب از کتب حاضر را مطالعه کرده ای و بی درنگ گفته ای که علما دلیل و سند احکام را بیان نمی کنند و به آنان نسبت دادی که بدون مستند و دلیل فتوا داده اند، در حالی که همین مرد حاضر که پای منبر نشسته است، در چند جای کتاب خود، حدیث این حکم را نوشته و آن کتاب در بین کتاب های شما موجود است و مؤلف آن کتاب همین شخص است که ملا محسن فیض کاشانی نام دارد.
.
🔶شیخ جعفر می افزاید: در این هنگام، کلام محقق حلی لرزه بر اندامم انداخت، پس از خواب بیدار شدم و از گناه خود پشیمان گشتم.
کانال سیره علما @sireolama