eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
10هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
رجعت امام حسین(ع) رجعت امام حسين (ع)باهفتاد تن ازياران وفادار خودكه كلاه خودهاى زرّين بر سر دارند پس ازظهور امام عصر(عج) السلام علیک یا ابا عبدالله 📡لطفا نشر دهید بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا علمدار حسین اباالفضل ⚫️ هر گُلی زیباست اما یاس چیز دیگری ست در میان سنگ ها الماس چیز دیگری ست ما میان عمر خود خیلی برادر دیده ایم در وفاداری ولی عباس چیز دیگری ست 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_سی_ام ﺍﺷﮑﯽ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﭼﺸﻤﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺭﻭﻡ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 ﻓﻘﻂ ﺁﺭﻭﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎ ﺳﯿﺪ ﺁﺭﻭﻡ ﺳﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﯾﻊ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺭﻭ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺳﺘﯿﻨﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﺯﻫﺮﺍﺍﺍﺍ، ﻣﮕﻪ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﮐﺴﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﺒﺮﻡ ﮐﻦ … - ﺁﻗﺎ ﺳﯿﺪ ﺣﺎﻻ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺎ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ؟ ! - ﺧﺎﻧﻢ ﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﺴﺒﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ . ﻧﻪ ﺛﺒﺘﯽ ﻧﻪ ﺩﯾﻨﯽ ﻭ ﻧﻪ … ﻻﺍﻟﻪ ﺍﻻ ﺍﻟﻠﻪ - ﻗﻠﺒﯽ ﭼﻄﻮﺭ؟ ! ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﺟﺎ ﺯﺩﯾﺪ؟ ! ﻣﻦ ﺭﻭ ﺗﺎ ﻭﺳﻂ ﻣﯿﺪﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﯾﺪ ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺠﻨﮕﻢ؟؟ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﮔﻔﺘﻦ ﻋﺸﻖ ﺩﻭﻡ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻮﺩ؟ ! ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻭﻟﺘﻮﻥ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺩﻭﻣﺘﻮﻥ ﭼﯽ؟ ! ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺪﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼ ﺣﺮﻓﺎﺷﻮﻥ ﻭﺍﯾﻤﯿﺴﺘﺎﺩﻥ؟ ! - ﻣﻦ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﮑﺮﺩﻡ؟؟ - ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺸﺐ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﻧﺪﺍﺩﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟؟ - ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ؟ ! ﭼﻪ ﺩﻓﺎﻋﯽ؟ ! ﻣﮕﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ؟ ! ﻣﻦ ﻓﻠﺠﻢ … ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ … ﮐﺠﺎﯼ ﺣﺮﻓﻬﺎﺵ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ؟ ! - ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺗﻮ ﺩﻓﺘﺮﺗﻮﻥ ﮔﻔﺘﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺩﻭ ﻃﺮﻓﺴﺖ، ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎﺗﻮﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ﻧﻪ ! ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﻃﺮﻓﻪ ﺑﻮﺩﻩ . ﺷﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺭﺍﺟﺐ ﺷﻤﺎ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ؟ ! ﺣﻖ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ، ﭼﻮﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﺪﯾﺪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ، ﻭ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ … ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﺭ ﻣﺰﺍﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺁﺭﻭﻡ ﮔﻔﺖ : ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺧﺎﻧﻢ ( ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﺩ )… ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﻃﺮﻓﻪ ﺑﻮﺩﻩ، ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻮﻩ ﺭﯾﺰﺵ ﮐﻨﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﻮﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﮔﻪ ﺻﺪﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻮﻩ ﺭﯾﺰﺵ ﮐﻨﻪ، ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩ ﻭ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ … ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻭﻣﺪﻡ، ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻗﺎ ﺳﯿﺪ ﻫﯿﭻ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﺬﺷﺖ، ﻓﮑﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻢ ﭼﺠﻮﺭﯾﻪ ﺩﯾﻮﻭﻧﻢ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﻢ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺮ ﻧﻤﯿﻮﻣﺪ، ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﺑﺤﺚ ﺭﻭ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺷﺐ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺻﺒﺢ ﺩﯾﺪﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﺟﯿﻎ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﺎﺩ . ﺳﺮﯾﻊ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺭﺳﻮﻧﺪﻡ ﺑﺎﻻﺳﺮﺵ ﺩﯾﺪﻡ ﺭﻭ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ - ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﻣﺎﻣﺎﻥ؟ ! - ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ … ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ … ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮﻩ ﺍﺳﻤﺶ ﭼﯿﻪ؟؟ - ﮐﺪﻭﻡ ﭘﺴﺮﻩ؟ ! ﭼﯽ ﻣﯿﮕﯿﺪ؟ ! - ﻋﻬﻬﻪ … ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯾﺖ – ﺁﻫﺎ … ﺍﺳﻤﺸﻮﻥ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﻫﺴﺖ - ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺳﻤﺶ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪ … ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﮐﻢ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭﺭﮊﺍﻧﺲ ﺧﺒﺮ ﮐﻨﻪ - ﺣﺎﻻ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﻣﺎﻣﺎﻥ؟ ! - ﺧﻮﺍﺏ ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﻥ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ( ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﻭ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ). ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﺰﺍﺷﺖ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﻗﺪﯾﻤﯿﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ . ﮔﻔﺘﻢ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟ ! ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﻣﻨﻮ ﭘﯿﺶ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﺮﺩﯼ … ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ؟ ! ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻧﻮﻩ ﺍﺵ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻟﯽ ﺑﯿﺮﻭﻧﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﯾﻦ … ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﺑﮕﻮ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﮐﻨﻪ، ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻦ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ، ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﻮ ﺑﺮﻧﻤﯿﺎﺩ … ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﻥ ﺍﯾﻨﺎﺭﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺭﻓﺖ . ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﭼﯿﻪ ﺯﻥ … ﺣﺘﻤﺎ ﻏﺬﺍﯼ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ... : 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯 🌸 🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴یاابالفضل العباس (ع) امشب شب توسّل ما بر دو دست توست در عشق حرف اوّل دفتر دو دست توست ای دست انبیاء و ملائک دخیلتان باب المراد تا خود محشر دو دست توست تاسوعای حسینی تسلیت باد 🆔 @Besoye_zohor 💯
4_5857423419863204066.mp3
7.09M
اویان ای #اویان منی تک قویما علمداریم اویان نوحه ترکی # تاسوعای حسینی تسلیت باد😔🏴 # بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
مربع درونی را چه میزان متحرک میبینید؟ ابتدا پاسخ خود را انتخاب کنید ؛ سپس وارد این لینک شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/587792398Ccd918d4859
🍃🌸لطف کن دست من از دامن خود دور مکن 🌸🍃اینقدر ناز به این عاشق مهجور مکن 🍃🌸میل دارم به رکاب توملازم گردم 🌸🍃اشتهای من دلسوخته را کور مکن 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🏴 🔻شناسنامه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 🔸فرزند امیرالمؤمنین، برادر سیدالشهداء، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است. 🔹مادرش «فاطمه کلابیه» بود که بعدها با کنیه «ام البنین» شهرت یافت. علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمؤمنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت. کنیه اش «ابوالفضل» و «ابوفاضل» بود و از معروفترین لقبهایش، قمربنی هاشم، سقا، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابوالقِربه، عبدصالح، باب الحوایج و ... است. ♦️آن حضرت، قامتی رشید، چهره ای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمربنی هاشم» می گفتند. در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه های اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند. بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️ آیت‌الله بهجت (ره) : 🌷حضرت ابوالفضل (علیه السلام) با آن فداکاریهایش میخواست بفهماند محبت خدا و دوستان خدا چیزدیگری است که تحمل هرگونه دشواری درراه رسیدن به آن، آسان و شیرین است. بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ اختصاصی از ضریح حضرت عباس علیه‌السلام.... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴روضه حضرت عباس علیه السلام 🔘استاد علی اکبر با دیدن این ، با "شناخت" ؛گریه میکنید ✔️برای امام زمانمان عباس باشیم ... بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
این روزها حال امام زمان عج خوب نیست حتما صدقه برای سلامتی اقا فراموش نشه🏴 😔🏴 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
📚در روز تاسوعا چه گذشت؟⁉️ تا روز نهم محرّم، وقوع جنگ و زمان شروع آن، به خوبی روشن نبود. در آن روز، نامه عبیدالله بن زیاد به دست عمر بن سعد فرمانده کل سپاه رسید که «هر چه زودتر كار حسين ابن على‌ را تمام كن. اگر تسليم شد اورا زنده نزد من بفرست تا در بارهاش تصميم بگيرم، ولى‌ اگر از تسليم شدن امتناع مى‌ورزيد، او و اصحاب و يارانش را به قتل برسان و بعد از كشتن بدنش را مثله كن.». عمر بن سعد پیرو این نامه تصمیم گرفت با امام حسین بجنگد؛ چون، می‌دانست او تسلیم نخواهد شد. بعد از ظهر روز پنجشنبه نهم ماه محرّم به سپاهیانش فرمان داد که: «يا خيلالله! اركبي و بالجنة ابشري.». سپاهیان سوار شدند و به سوی خیمه گاه امام حسین علیه‌السلام حرکت کردند. امام در آن زمان در جلو خیمه سر را بر زانو نهاده در خواب بود. زینب خواهرش که ناظر صحنه بود صدای حرکت سپاه را شنیده نزد برادر آمد و عرض کرد: «برادر! مگر صداى‌ حركت سپاه را نمى‌شنويد؟ نزديك شدند!». امام حسین سر از زانو برداشته فرمود: «خواهرم! هم اكنون جدّم رسول خدا را در خواب ديدم، فرمود: ,,به زودى‌ به سوى‌ ما خواهى‌ آمد.». آن گاه به برادرش عباس فرمود: «برادر! سوار شو و به سوى‌ سپاه ابن زياد برو و از آنان بپرس چرا حركت كردهايد و منظور شما چيست؟». حضرت عباس با سرعت خودش را به سپاه رسانید و سؤال کرد که «منظورتان از اين حركت چيست؟». گفتند: «عبيدالله به ما فرمان داده كه كار شما را تمام كنيم. اگر حاضريد تسليم شويد، شما را زنده به سوى‌ او مى‌فرستيم تا درباره شما تصميم بگيرد و اگر تسليم نمى‌شويد ناچاريم با شما بجنگيم.». حضرت عباس مراجعت کرد و سخن سپاهیان را برای برادر نقل کرد. امام فرمود: «نزد آنان برو و اگر توانستى‌ امشب را مهلت بگير تا در اين شب نماز بخوانيم و دعا كنيم و از خداى‌ متعال مغفرت بطلبيم. خدا مى‌داندكه من نماز و قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم.». حضرت ابوالفضل به سوی سپاهیان رفت و پیشنهاد امام را برایشان مطرح ساخت. مورد قبول واقع شد و جنگ را تا روز بعد تأخیر انداختند. 💯پی نوشت بحارالأنوار، ج 44 ، ص 491 بحارالأنوار، ج 44 ، ص 392 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
#آخرالزمان♨️ در قرآن کریم خداوند فرموده است: #شیطان‌گفت: مردم را دستور می دهم تا خلقت را تغییر دهند. (آیه ۱۱۹سوره نساء) #الهم_عجل_الولیک_الفرج🙏 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
ضریح مطهر امام حسین علیه السلام، هم اکنون بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
این روزها که میگوییم: ای اهل حرم میر و #علمدار نیامد علمدارنیامد، علمدارنیامد🏴 گاهی هم باید #دم بگیریم: ای اهل زمین #مهدی_زهرا نیامد نیامد...💔 اللهم عجلــــ لولیڪ الفرجــ بحق زینب🕊 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_سی_و_یکم ﻓﻘﻂ ﺁﺭﻭﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎ ﺳﯿﺪ ﺁﺭﻭﻡ ﺳ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 ﮐﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻣﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺎﻡ ﻏﻠﻂ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺑﻮﺩ . ﻣﺎ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﯾﻢ … ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﯿﺮﻭﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ . - ﻭﻟﻤﻮﻥ ﮐﻦ ﺧﺎﻧﻢ … ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﺗﻮ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﭼﯽ؟ ! ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻪ - ﺗﻮ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺮﺩ؟؟ - ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺗﻮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺁﻗﺎ ﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺪﻥ، ﻧﻪ ﭘﺴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﯿﺪﻥ، ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﮔﻠﯿﻢ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﮑﺸﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ … ﺑﺎﺯﻡ ﺑﮕﻢ؟ ! - ﺗﻮ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﻭ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ . ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻟﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺷﻪ، ﭼﻪ ﺗﻮ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺑﺎﺷﯿﻦ ﭼﻪ ﺗﻮ ﮐﺎﺥ . - ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺎﻧﺘﯿﮏ ﺑﺎﺯﯾﺎ ﻣﺎﻝ ﯾﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻝ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ … ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺴﻂ ﺑﺎﻧﮏ ﻭ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮐﺸﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﺍﻭﻧﻤﻮﻗﻊ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ﺩﻟﺖ ﭘﯿﺶ ﮐﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯿﺸﻪ ! ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺤﺚ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻭ ﻣﻨﻢ ﻫﻢ ﻏﺬﺍﻡ ﮐﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﻢ . ﻭ ﻓﻘﻂ ﻏﺼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ . ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻢ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺭﻭﺣﯿﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﮐﻼ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻬﻢ … ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﺍﺯ ﻣﯿﻨﺎ ﺑﺮﺍﻡ ﯾﻪ ﭘﯽ ﺍﻡ ﺍﻭﻣﺪ . - ﺳﻼﻡ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮﺑﯽ؟ ! - ﺳﻼﻡ ﻣﯿﻨﺎ . ﭼﻪ ﻋﺠﺐ ﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﮐﺮﺩﯼ؟ ! - ﻫﻤﻮﻧﻘﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻣﺎﻫﻢ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ . ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻠﻪ ﺑﺮﻭﻧﻤﻪ - ﺍﺍﺍﺍﺍ .. ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ؟ ! ﺣﺎﻻ ﺁﻗﺎ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﮐﯿﻪ؟ - ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﺶ - ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ؟ ﮐﯿﻪ؟ ! ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﺳﺖ؟؟ - ﺁﺭﻩ - ﮐﺪﻭﻣﺸﻮﻥ؟ ! - ﺁﻗﺎ ﺍﺣﺴﺎﻥ - ﺍﺣﺴﺎﻥ؟ ! - ﺁﺭﻩ … ﭼﯿﻪ ﭼﺮﺍ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﯼ؟ ! - ﺍﺧﻪ ﺍﻭﻥ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻓﻘﻂ … - ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ … ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﮔﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻫﺪﻓﺶ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ … ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺻﺤﺒﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ . ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﻫﻤﮑﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﺭﻭﺩﺭﻭﺍﯾﺴﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯾﺖ ﻭ ﮐﻠﯽ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺑﺪﯼ ! - ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻪ؟ ! - ﺍﻭﻻ ﺁﻗﺎ ﺍﺣﺴﺎﻥ، ﻭ ﺩﻭﻣﺎ ﺁﺭﻩ - ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻥ ﺷﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺸﯽ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ ﺍﺣﺴﺎﻧﻢ ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﻮﻥ . - ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ … ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻢ . ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ، ﻫﻨﻮﺯ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺸﺪﻩ ﯾﻪ ﻭﯾﻼ ﺗﻮ ﺷﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺯﺩﻥ … - ﭼﻪ ﺧﻮﺏ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﻨﺎ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻢ، ﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺍﻻﻥ ﻫﺮﭼﯽ ﺑﮕﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﭼﺸﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ . ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﺕ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ . - ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ … ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﺵ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ . ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺲ ﮐﺎﺭﻫﺎﻡ ﺑﺮﻣﯿﺎﻡ، ﭘﺲ ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﻤﺎ، ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ - ﻣﯿﻨﺎ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﺎﻡ - ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺎﯼ . ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺍﺣﺴﺎﻧﻢ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﻨﺎ ﻣﯽ ﺳﻮﺧﺖ . ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺰﻧﻢ، ﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﻢ ﺍﻻﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺩﺗﻪ ﻭ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩﻡ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺸﻪ . ﺁﺧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻭ ﭘﺎﮐﯿﻪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﻢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺿﻌﯿﻔﻪ، ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻓﻘﻂ ﻭﯾﻼ ﻭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻭ … ﻧﯿﺴﺖ . ﻭ ﺍﺻﻞ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻭﻥ ﺁﺭﺍﻣﺸﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺲ ﺑﺸﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻠﯽ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﯿﺪ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﻭ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺷﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺮﻣﯿﻮﻣﺪ . ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ ﺍﻗﺎ ﺳﯿﺪ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎ ﻭﯾﻠﭽﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ … - ﺳﻼﻡ ﻋﻠﯿﮑﻢ - ﺳﻼﻡ … ﺑﺎﺯﻡ ﺷﻤﺎ؟ ! - ﺍﻭﻣﺪﻡ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﻄﻌﯿﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﻡ - ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ . ﮔﻔﺘﻢ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻦ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ - ﺷﻤﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﺯﺑﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﺗﻮﻥ ﺑﺸﻨﻮﻡ، ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻧﻈﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ - ﺑﺒﯿﻦ ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮ، ﺍﻭﻥ ﺩﻓﻌﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯿﻦ، ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺑﺸﯿﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﭘﻠﯿﺲ ﺧﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ . - ﻻ ﺍﻟﻪ ﺍﻻ ﺍﻟﻠﻪ … ﻓﮏ ﻧﮑﻨﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺟﺮﻡ ﺑﺎﺷﻪ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻮﯼ ﻣﺤﻠﻪ ﺷﻤﺎ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯﯼ ﺟﺮﻡ ﺑﺎﺷﻪ . ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ … ﻭﻟﯽ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺤﺘﺮﻡ، ﺷﻤﺎ ﺣﺮﻓﺎﺗﻮﻧﻮ ﺯﺩﯾﻦ، ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺣﺮﻓﺎﻣﻮ ﺑﺰﻧﻢ - ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻡ ﻓﻘﻂ ﺳﺮﯾﻊ ﺗﺮ ﭼﻮﻥ ﮐﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ - ﺍﻗﺎﯼ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﻮﻣﺪﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺤﻮﻩ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ، ﺻﺤﺒﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺟﺎﺵ ﺗﻮﯼ ﺟﻠﺴﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯾﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﯾﺪ . ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻓﻘﻂ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻟﻢ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ، ﺁﻗﺎﯼ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﺣﻖ ﻣﯿﺪﻡ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻨﺪﻩ ﺩﺧﺘﺮﺗﻮﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭﻟﯽ … ﺁﻗﺎﯼ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻭﻝ ﻣﻦ ﺟﻬﺎﺩ ﻭ ﺷﻬﺎﺩﺗﻪ ﻭ ﻫﻤﻮﻧﺠﻮﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻘﻢ ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ . ﻗﻄﻌﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺁﯾﻨﺪﻡ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﻬﻤﻪ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﻡ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ، ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍشون بدم ... : ✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨ بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯 🌸 🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آبی که قبر مطهر حضرت عباس(ع) را طواف می‌کند. 🔴آب هم شرمنده عباس شد. ✍سالهاست که آبی دور قبر مطهر حضرت عباس(ع) می گردد بدون آنکه به پی ریزی و بنای ساختمان حرم آسیب برساند. 🆔 @Besoye_zohor 💯
ziarat_ashura_karimi.mp3
8.31M
◾️زیارت عاشورا با صدای حاج محمود کریمی بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مراسم عزاداری شب عاشورا در کربلا بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فقط یک امشبی را فرصت گرفتند برای دعا و راز و نیاز به درگاه احدیت فردا ز خون عاشقان این دشت گلگون می شود بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯