#سخن_علما_و_بزرگان 👆
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
✨﷽✨
✅ناراحت نیستند که حضرت غائب است!
✍آیت الله بهجت: هر دقیقه ای که میگذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمیگردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمیدانیم، کوچه را می دانستیم.
حاج محمد على فشندی (ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب - عجل الله تعالی فرجه الشریف. عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند!
💥ای کاش می نشستیم و درباره ی این که حضرت غائب -عليه السلام- چه وقت ظهور می کند، با هم گفت و گو می کردیم، تا حداقل از منتظرين فرج باشیم. اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحير با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟!
📚منبع: در محضر بهجت ج۲
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتقاد به امام زمان(عج) امید آفرین برای مستضعفان در راه مبارزه
📌 #رهبر_انقلاب: ما مبارزه میکنیم چون عاقبت متعلق به ماست
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت 90 سجاده صبر مرضیه که چاره دیگه ای نداشت شروع کرد و از سیر تا پیاز زندگی فاطمه رو برای شیدا تعر
قسمت #91 رمان سجاده صبر
تابلو فرش منظره غروب دیگه تقریبا تموم شده بود، فاطمه رج رج این تابلو رو با عشق بافته بود، به یاد روزهای
خوشی که با سهیل دو تایی مینشستن و از نیم ساعت قبل، تا نیم ساعت بعدش غروب خورشید رو تماشا میکردند.
چقدر توی دوران نامزدی میرفتن توی دشت و دمن و میگشتن واسه خودشون، هر هفته یک جا بودند، همه از
دستشون شاکی شده بودند...
دستی روی تابلوی تموم شده کشید و گفت: آخیش، چقدر دوران خوبی بود ...
نگاهی به علی و ریحانه کرد که توی اتاق کارش یک عالمه اسباب بازی آورده بودند و داشتند بازی میکردند و گفت:
شما دو تا وروجک مگه خودتون اتاق ندارین؟
در همین زمان سهیل وارد اتاق شد و نگاهی به تابلو فرش فاطمه انداخت و همزمان گفت: از همون اول که من بهت
گفتم، باید اینا رو پرت کنیم بیرون خودمون صاحب اتاقشون بشیم
که جیغ و داد علی و ریحانه بلند شد و شروع کردند به اعتراض، فاطمه و سهیل هم میخندیدند. سهیل رو کرد به
فاطمه و گفت: میبینم که تابلوت تموم شده، خسته نباشی
-مرسی، آره تموم شد. خوشگل شده؟
-مگه میشه چیزی از زیر دست شما در بیاد و خوشگل نباشه.
بعد هم اومد و روی صندلی کنار فاطمه نشست و گفت: گفتی مسئول کارگاهتون کیه؟
-آقای خانی، گفته بودم قبال که.
-آره، گفتی برادر شوهر ساجده بوده
-اوهوم
سهیل همچنان که دستی به فرش میکشید بی هوا گفت: قبال خواستگارت بوده؟
فاطمه که خشکش زده بود، نگاهی به چهره بی تفاوت سهیل کرد و گفت: تو از کجا میدونی؟
-چرا نخواستی من بدونم؟
-چون موضوع بی اهمیتی بود، آره خواستگاری کرد و جواب رد شنید.
سهیل روشو کرد به فاطمه و با لبخندی گفت: عاشقت بود؟
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢عده ای میگن قبول داریم که #رهبری آدم سالمیه، اما چون یه جاهایی از حکومت مشکل داره، ما میخوایم #اطاعت نکنیم!
جواب استاد #ازغدی
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
✨﷽✨
✅چگونه گناه نکنیم؟
✍یکی از روشهای چگونگی جلوگیری از ارتکاب گناه، ترک فکر گناه است. بسیاری از گناهان انجام می شوند چون شرایطش قبلا در فکر انجام شده.
هر وقت فکر گناه به ذهنتان آمد، بگویید" استغفرالله ربی و اتوب الیه، لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم" و یک صلوات بفرستید. اگر دیدید اثر نداشت، دو رکعت نماز مستحبی بخوانید و تقدیم کنید به روح مطهر بزرگان و علما و صلحا و صدیقین و شاهدین و ائمه و اهل بیت.
هر بار که یک گناه را ترک می کنید، یک هدیه معنوی می گیرید. قرآن می فرماید: پرهیزکاران چون دچار وسوسه شیطان شوند، همان دم متذکر شده و بصیرت یابند.
💥اصلا توبه زمانی محقق می شود که نسبت به آن گناه احساس شیرینی در دل نکنید. ما دوست نداریم گناه کنیم، اما اراده ترک گناه هم نداریم.
📚استاد رائفی پور
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📌در عصر ظهور احکام دینی چگونه اجرا میشوند؟❓
✳️اولین مرحله رسالت امام موعود، تحریف زدایی از ساختار دین در حوزه معرفت دینی است؛ آموزههای دینی در طول تاریخ آرامآرام به فراموشی سپرده میشوند و یا منحرف میگردند. ازاینرو وظیفه اصلی حضرت، احیای احکام فراموش شده و پاککردن زنگار از چهره مقدس دین اسلام است تا طعم دینداری به ذائقه دینداران شیرین افتد و از ثمره دینداری بهره ببرند.
✳️مرحله بعدی، اجرای صحیح احکام دین است؛ با انجام اعمالی چون:
⚜. اجرای حد بر ربا خواران و غاصبان حقوق و اموال مردم؛
⚜. پیراستن تزیینات و تشریفات از ساختار مساجد؛
⚜. كشیدن خط بطلان بر تفسیرهای غلط و تأویلهای ناصواب از آیات و ارائه تفسیر صحیح؛
⚜. احیای بخشهای متروک مانده از کتاب و سنت پیامبر و سیره امامان.[۱]
با توجه به شیوههای نو و قضاوت درست حضرت، دین و آموزههای آن، متروك نخواهد ماند و همه احکام دین اجرا میشود.
📚الغیبة، نعمانی، ص۲۵۳ و ص۲۳۱
✨﷽✨
✅ناراحت نیستند که حضرت غائب است!
✍آیت الله بهجت: هر دقیقه ای که میگذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمیگردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمیدانیم، کوچه را می دانستیم.
حاج محمد على فشندی (ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب - عجل الله تعالی فرجه الشریف. عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند!
💥ای کاش می نشستیم و درباره ی این که حضرت غائب -عليه السلام- چه وقت ظهور می کند، با هم گفت و گو می کردیم، تا حداقل از منتظرين فرج باشیم. اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحير با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟!
📚منبع: در محضر بهجت ج۲
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✨﷽✨
✅در عصر ظهور احکام دینی چگونه اجرا میشوند؟
✍اولین مرحله رسالت امام موعود، تحریف زدایی از ساختار دین در حوزه معرفت دینی است؛ آموزههای دینی در طول تاریخ آرامآرام به فراموشی سپرده میشوند و یا منحرف میگردند. ازاینرو وظیفه اصلی حضرت، احیای احکام فراموش شده و پاککردن زنگار از چهره مقدس دین اسلام است تا طعم دینداری به ذائقه دینداران شیرین افتد و از ثمره دینداری بهره ببرند.
مرحله بعدی، اجرای صحیح احکام دین است؛ با انجام اعمالی چون: اجرای حد بر ربا خواران و غاصبان حقوق و اموال مردم؛ پیراستن تزیینات و تشریفات از ساختار مساجد؛. كشیدن خط بطلان بر تفسیرهای غلط و تأویلهای ناصواب از آیات و ارائه تفسیر صحیح؛ احیای بخشهای متروک مانده از کتاب و سنت پیامبر و سیره امامان.
💥با توجه به شیوههای نو و قضاوت درست حضرت، دین و آموزههای آن، متروك نخواهد ماند و همه احکام دین اجرا میشود.
📚الغیبة، نعمانی، ص۲۵۳ و ص۲۳۱
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
📖اوصاف یاران منجى در #اناجیل_مسیحیت
✅در اناجیل مسیحیان اوصافى براى #یاران_منجی بشریت ذکر شده که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
💢اطاعت:
در انجیل مرقس آمده است: «به حق به شما مى گویم: هر کس که همانند طفل، ملکوت خدا را نپذیرد در آن داخل نخواهد شد».(1) مثال به طفل اشاره به اطاعت مطلق است.
💢 عمل به احکام:
در انجیل متى آمده است:«این گونه نیست که هر کسى یا رب یا رب بگوید داخل در ملکوت آسمان ها شود، بلکه هر کس به خداست پروردگار عمل کند در آسمان هاست».(2)
💢استضعاف:
در انجیل لوقا آمده است:«خوشا به حال شما اى فقرا، زیرا براى شماست ملکوت خداوند. خوشا به حال شما اى گرسنگان در امروز ، زیرا در آینده سیر خواهید شد. خوشا به حال شما اى گریه کنندگان، زیرا در آینده خندان خواهید شد. این در حالى است که در جاى خود #ملکوت_آسمان به عصر ظهور تطبیق شده است».(3)
📚1- کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل مرقس، ص 157، رقم 15.
2- کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل متى، 7/56/21.
3- کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل لوقا، ص 210، رقم 20
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت #91 رمان سجاده صبر تابلو فرش منظره غروب دیگه تقریبا تموم شده بود، فاطمه رج رج این تابلو رو با
قسمت 92 سجاده صبر🌺
فاطمه که با لبخند سهیل آروم شده بود گفت: مگه هر کسی از کس دیگه ای خواستگاری میکنه لزوما عاشقشه؟
-حاال این یکی خواستگارت عاشقت بود؟
-نمیدونم، ازش نپرسیدم
بعد هم لبخند زد. سهیل ابرویی باال انداخت و گفت: خیلی خوب. نمی خوای به ما شام بدی؟ مردیم به خدا.
-امشب که نوبت من نیست شام درست کنم، یادت رفته؟ پنج شنبست ها
-اوه! این پروژه حواس واسم نذاشته که، االن زنگ میزنم پیتزا بیارن
صدای جیغ آخ جون علی و ریحانه بلند شد که سهیل رو کرد به بچه ها و گفت: شما دو تا پنگوئن گوش واستاده
بودین؟
همه خندیدند ...
فاطمه از رفتار سهیل تعجب کرده بود، نمی دونست سهیل از کجا این موضوع رو فهمیده بود، اما خوشحال بود که
قبال بهش گفته بود محسن فامیل دورشون میشد. اگر نمیگفت ممکن بود سهیل بهش بی اعتماد بشه .... اما واقعا
خودش به سهیل اعتماد داشت که دلش می خواست سهیل بهش اعتماد داشته باشه؟!!! ...
باز هم افکار آزار دهنده، سرش رو محکم تکون داد و با زبونش شروع کرد به در آوردن صدایی شبیه جیغ
سهیل و بچه ها که تعجب کرده بودند، با ترس نگاهش میکردند که سهیل گفت: چرا وحشی میشی؟ پیتزا دوست
نداری ساندویچ میخرم، نگران نباش عزیزم
فاطمه که حسابی سرش گیج رفته بود شروع کرد به جیغ زدن و گفت: آخیــــــــــــــــــــــ ــــــــــشت.
بعدم رو کرد به بقیه و با صدای کلفتی گفت: منم قوی ترین زن دنیــــــــــــــــــــــ ــــــــــــا
سهیل رو کرد به بچه ها و با خنده گفت فرار کنین، این حالش خوب نیست.
همه فرار کردند و فاطمه هم با دمپایی رو فرشیهاش شروع کرد به هدف گیریشون و همشون رو زد...
همه فکر کردند حرف فاطمه یک شوخی بوده و تنها خودش میدونست معنی واقعی حرفش چی بود ...
محسن وقتی تابلوی تکمیل شده فاطمه رو دید لبخند تحسین برانگیزی زد و گفت: واقعا خسته نباشید، کارتون حرف
نداره
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ #حضرت_سلیمان( ع) چطور #اجنه را به بردگی کشید؟!
یهود و جریان خاتم سلیمان نبی علیه السلام
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
💢آثار وعواقب بی توجهی به #نماز
✍رسول خدا (ص) فرمود: ای فاطمه جان! هر کسی از مردان و زنان نمازش را سبک بشمارد،خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می سازد. (شش مورد در دنیا، سه مورد در وقت مرگ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در قیامت)
🔶 اما آن شش بلایی که در دنیا دامنگیرش می شود:
①⇜ خداوند برکت را از عمرش می برد.
②⇜ خداوند برکت را از رزقش می برد.
③⇜ خداوند عز و جل سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند.
④⇜ هر عملی که انجام می دهد پاداش داده نمی شود.
⑤⇜ دعایش به آسمان نمی رود.
⑥⇜ بهره ای از صالحین برای او نیست.
🔶 اما آن سه بلایی که هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد:
①⇜ ذلیل از دنیا می رود.
②⇜ هنگام مرگ در حال گرسنگی خواهد بود.
③⇜ تشنه از دنیا خواهد رفت، اگر چه آب نهرهای دنیا را به او بدهند .
🔶 اما آن سه بلایی که در قبر دامنگیرش می شود:
①⇜ خداوند ملکی در قبر برای او می گمارد تا او را زجر دهد.
②⇜ قبرش برای او تنگ خواهد شد.
③⇜ گرفتار ظلمت و تاریکی قبر خواهد شد.
🔶 اما آن سه بلایی که در روز قیامت گرفتارش خواهد شد:
①⇜ خداوند ملکی را موکل می سازد تا او را با صورت بر زمین بکشد، در حالی که خلایق تماشا می کنند.
②⇜ محاسبه اعمالش به سختی انجام می شود .
③⇜ خدا به نظر لطف به او نمی نگرد و برای اوست عذاب همیشگی.
📚 مسند فاطمه الزهراء، ص٢٣۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اعمال عبادی مردم در زمان #ظهور چگونه خواهد بود؟
آیت الله #استاد_طبسی
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
💢آثار وعواقب بی توجهی به #نماز
✍رسول خدا (ص) فرمود: ای فاطمه جان! هر کسی از مردان و زنان نمازش را سبک بشمارد،خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می سازد. (شش مورد در دنیا، سه مورد در وقت مرگ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در قیامت)
🔶 اما آن شش بلایی که در دنیا دامنگیرش می شود:
①⇜ خداوند برکت را از عمرش می برد.
②⇜ خداوند برکت را از رزقش می برد.
③⇜ خداوند عز و جل سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند.
④⇜ هر عملی که انجام می دهد پاداش داده نمی شود.
⑤⇜ دعایش به آسمان نمی رود.
⑥⇜ بهره ای از صالحین برای او نیست.
🔶 اما آن سه بلایی که هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد:
①⇜ ذلیل از دنیا می رود.
②⇜ هنگام مرگ در حال گرسنگی خواهد بود.
③⇜ تشنه از دنیا خواهد رفت، اگر چه آب نهرهای دنیا را به او بدهند .
🔶 اما آن سه بلایی که در قبر دامنگیرش می شود:
①⇜ خداوند ملکی در قبر برای او می گمارد تا او را زجر دهد.
②⇜ قبرش برای او تنگ خواهد شد.
③⇜ گرفتار ظلمت و تاریکی قبر خواهد شد.
🔶 اما آن سه بلایی که در روز قیامت گرفتارش خواهد شد:
①⇜ خداوند ملکی را موکل می سازد تا او را با صورت بر زمین بکشد، در حالی که خلایق تماشا می کنند.
②⇜ محاسبه اعمالش به سختی انجام می شود .
③⇜ خدا به نظر لطف به او نمی نگرد و برای اوست عذاب همیشگی.
📚 مسند فاطمه الزهراء، ص٢٣۵
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت 92 سجاده صبر🌺 فاطمه که با لبخند سهیل آروم شده بود گفت: مگه هر کسی از کس دیگه ای خواستگاری میکن
قسمت 93 رمان سجاده صبر🌺
فاطمه که از حرفهای دیشب سهیل احساس خطر میکرد سعی کرد خیلی رسمی تر رفتار کنه، برای همین گفت:
ممنون، شما لطف دارید. می تونم برم؟
-بله، البته، دستمزد این تابلو به حسابتون واریز میشه.
-ممنون، با اجازه.
وقتی از اتاق اومد بیرون نفس رضایت مندی زد، در همین حال مش رجبو دید که از دور داره با یک پاکت توی
دستش میاد، بعد از اینکه سالم کرد، مش رجب پاکت رو بهش داد و گفت: این رو امروز پست برای شما آورد
فاطمه با تعجب گفت: برای من؟ اینجا؟!!
بعد هم بدون معطلی پاکت رو باز کرد، با دیدن چند سی دی با خودش گفت: آخه کی اینجا برای من بسته
فرستاده؟!!!
به شدت مشکوک شده بود، فورا به سمت کارگاهش رفت و بدون معطلی کامپیوتر رو روشن کرد، تا باال بیاد سری به
بچه ها زد و کمی توی کارهاشون راهنماییشون کرد و دوباره برگشت سر وقت کامپیوتر و سی دی ها رو گذاشت،
اولش چیزی نمی فهمید، عکس یک سری مدارک بود، با دقت به مدارک نگاه کرد، یک اسم آشنا بود، ... صیغه نامه
سهیل و ... مدرک بعدی، صیغه نامه سهیل و ...، بعدی عکس ناهار خوردن سهیل و ... پارک رفتن سهیل و ... اما کم
کم صورتش سرخ شد، احساس کرد تمام بدنش گر گرفته، فیلم یک مراسم بود، یک مراسم ازدواج فقط با چند تا
مهمون، و یک زن و مرد خوشحال .... فیلم رو جلو زد ... سی دی رو در آورد ... سی دی بعدی رو گذاشت ... باز هم
... جلو زد ... سی دی رو در آورد و آخری رو گذاشت ... باز هم ... سی دی رو در آورد ... کامپیوتر رو خاموش کرد
... فورا سی دی ها رو توی کیفش انداخت و ... سرش رو بین دستانش قرار داد ...
+++
توی خونه ساکت رو به پنجره ایستاده بود ...
چه میشه کرد، مطمئنا سهیل شیدا رو صیغه کرده بود، اتفاقاتی که توی اون فیلم افتاده بود رو قبال هم میتونست تصور
کنه، برای همین دلیلی نداشت با دیدن واقعیتی که ازش خبر داشت اینقدر بهم بریزه ... بسه ... دیگه بسه ... بلند داد
زد: دیگه بسه...
شاید همسایه ها هم صدای فاطمه رو شنیدند، اما اون کسی که باید میشنید ... نه.
وقتی سهیل اومد خونه و صورت خسته فاطمه رو دید، بوسه ای به پیشونیش زد و گفت: معلومه امروز حسابی خسته
شدی
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
4_5785389529749783923.mp3
2M
💢 سپر بلای شیعه
🗣 #استاد_عالی
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
🍃🌹
✅روایتی تکان دهنده و زیبا
🔴شب اول قبر آیتالله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام
بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم:
آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن:
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور وحشتناک!
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد.
بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم.
صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم.
آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم،
اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که:
بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم.
آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد..
📘ناقل آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی(ره)
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ #مصیبتی بنام #اشتغال_زن در جامعه ی اسلامی
⚠️منشی زن با روابط عمومی بالا یعنی چی!!
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مردی که عاشق #امام_زمان شد
⏫داستانی که باید دید و شنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« زندگی بدون امام زمان(عج) »
استاد رائفی پور
✅ در آخر_الزمان_کارها_برعکس_می شود
🍃حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«از نشانه های آخرالزمان و نزدیکی ظهور امام زمان آن است که :
⬅️ اغلب مردم باسواد میشوند ولی عده ی مردم دانا و آگاه کمتر می شود؛
⬅️ فرمانروایان و حاکمان و مامورین بیشتر می شوند ولی افراد امین و مورد اعتماد مردم کمتر می شوند؛
⬅️ باران ها در همه جا افزایش می یابد ولی سبزه ها و گیاهان کمتر می شود.»
📚(تحف العقول صفحه ی 63)
🔰🔰🔰🔰
سیدحسن نصرالله: نابودی اسرائیل قطعی است
دبیرکل حزبالله لبنان:
🔸پیشبینی رهبر انقلاب درباره پایان عمر رژیم صهیونیستی مسئلهی کاملاً جدی است.
🔸شرایط میدانی و واقعی و تمامی دادهها، بررسیها و اطلاعات نشان میدهد که چنین اتفاقی رخ خواهد داد؛ اما شرط تحقق این مهم، آن است که مقاومت به کار خود در منطقه ادامه دهد، تسلیم اسرائیل نشود.
🔸نقاط ضعف اسرائیل بسیار کُشنده است.
🔸من از جمله کسانی هستم که به قدرت نسل حاضر اعتقاد دارند و انشاءالله این نسل وارد فلسطین خواهد شد و در قدس نماز برپا خواهد کرد.
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت 93 رمان سجاده صبر🌺 فاطمه که از حرفهای دیشب سهیل احساس خطر میکرد سعی کرد خیلی رسمی تر رفتار کنه
قسمت 94 سجاده صبر
فاطمه فقط چند جمله گفت و تا آخر شب دیگه حرفی نزد، گفت: من اول به خاطر خدا، بعد به خاطر عشقم به تو،
خیلی دارم صبوری می کنم. امیدوارم اجر صبرم رو ببینم، اول از خدا، بعد از تو ...
اون شب هر چقدر سهیل پاپیچ فاطمه شد تا بفهمه موضوع چیه موفق نشد، فاطمه حرفی نزد، فقط بهش اطمینان داد
فردا که از خواب بیدار شه حالش خوب میشه
شب فاطمه به خیلی چیزها فکر کرد، به لحظه ای که سهیل در مورد محسن ازش پرسیده بود، یا به زمانی که شیدا رو
توی خونش دیده بود، و فیلم ها ... با خودش گفت: چیزی که مطمئنم اینه که من با سهیل فرق دارم، هیچ وقت
دوست نداشتم آدمی مثل اون باشم ... و نخواهم شد ... من فاطمه ام، تا آخر هم فاطمه می مونم ...اما ... امیدوارم خدا
بهم کمک کنه ...
اللهم لک الحمد حمد الشاکرین ...
و صبح همون طور شد که قول داده بود، سرحال و پر انرژی...
توکل به خدا آرامش بخش ترین چیزی بود که فاطمه داشت و خدا خدا میکرد هیچ وقت از دستش نده ...
اما در مقابل شیطنتهای شیدا چقدر میشد صبر کرد؟! این تازه اولش بود ...
در خونه با صدای قیژ قیژ وحشتناکی باز شد و محسن با یک تابلو وارد شد، در رو دوباره تکون داد و دوباره همون
صدا بلند شد، محسن تابلو رو کنار دیوار قرار داد و گفت: این درم مثل من دیگه داره کم کم پیر میشه.
بعد هم به سمت آشپزخونه رفت، کمی روغن گریس آورد و مشغول روغن کاری در شد که خانمی پشت در ظاهر
شد. محسن که روی زمین نشسته بود با تعجب سرش رو باال آورد و با دیدن صورت مادرش لبخندی زد، بلند شد و
گفت: به به، سالم مامان خانم، چه عجب، راه گم کردی؟
-سالم مادر، تو که نمیای به ما سر بزنی، خوبه ما الاقل راه گم میکنیم، نمیخوای بری کنار؟
-بله، بفرمایید تو .. بابا چطوره؟
-از احوال پرسی پسرش خوبه! ... این چیه؟
طلعت خانم دستی به تابلو کشید که محسن گفت: یک تابلو فرشه، آوردم بزنم به دیوار
-تابلویی که قرار بود واسه بچه دار شدن مهران واسش سفارش بدی چی شد؟
-دارن روش کار میکنن.