eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
9.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️نشانه های آخرالزمان و بازگشت جاهلیت 👤استاد 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @besoye_zohir
🌼 او حاضرو ما منتظران پنهانیم هرچندڪه ازغیبت خود مےخوانیم با این همه اے روشنے جاویدان تا فجر فرج منتظرت مے مانیم 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 🆔 @besoye_zohor
✨﷽✨ 🔴 نشانه های حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌹حضرت امام سجاد فرمودند🌹 "قائم ما دارای نشانه هایی از شش پیامبر است : ۱- نشانه ای از نوح ؛ ۲- نشانه ای از ابراهیم ؛ ۳- نشانه ای از عیسی ؛ ۴- نشانه ای از موسی ؛ ۵- نشانه ای از ایّوب ؛ ۶- نشانه ای از محمد . اما نشانه اش از نوح، طول عمر است؛ از ابراهیم، مخفی بودنِ محلّ ولادتش است؛ از موسی، ترس از دشمن و غیبت است که موسی از ترس فرعونیان از مصر به مدین رفت و مدتی مخفی بود؛ از عیسی، اختلاف رایِ مردم درباره اش و اعتزالِ او (تنهایی و خلوت نشینی) از مردم است؛ از ایّوب، پیروزی پس از مشکلات و گرفتاری است؛ و از محمد، قیام به شمشیر است. 📚 کتاب اعلام الوری ، ص ۲۹۰ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏰ @besoye_zohor
💌 آخرین وظایف منتظران 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 🆔 @besoye_zohor
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ وظایف منتظران... این کلیپ را فقط به عشق امام زمان علیه السلام ببینید کلید ظهور فقط در دست شیعیان است و نه هیچکس کاری از دستت برمیاد؟؟؟ 🌸 @besoye_zohor
16.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدیر بانکی که از خونه میلیاردی چشم پوشید و عازم سوریه شد ... 🌷 📎پیشنهاد دانلود 🍃🌹🍃🌹 @besoye_zohor
زده گلدان کوچکم دلم کمی می خواهد نمی آیی...!؟ 🌸أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌸 🆔 @besoye_zohor
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ| طلیعه پیروزی 👈 در این نماهنگ، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با نگاهی گذرا به دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی، مقاطعی ذلت‌بار از حکومت پهلوی را برمی‌شمارند.
هدایت شده از گسترده معراج✔
پسرم علی اقا کلاس اول هستش توی مدرسه،حرف (الف) رو یادگرفتن و قرار شده که علی اقا برای همه بچه ها یک کادو که اول اسمش (الف)داشته باشه ببره من بهش رو پیشنهاد کردم 😔ولی قیمتش خیلی گرون بود رفتم کارگاه تولیدی،بهم انگشترهای رو معرفی کرد و خیلی ارزان برام در اومد تازه همه انگشتر ها بود ☺️برای علی یه هم خریدم چون قیمتاش عالی بود 👇به شما هم پیشنهاد میکنم👇 http://eitaa.com/joinchat/1961558040C9e796ddf33 ✅اگر لازم ندارید فقط از اجناس دیدن کنید😍👆
😍😍اینجا رو ببین😍😍 🎊چه معرکه ای کردن هنرمندای ایرانی ⁦☝️⁩⁦ ✨قدیمی ها راست می گفتند: ⭕هنر نزد ایرانیان است و بس💯 📌دیگه نیازی نیست تا مشهد این همه راه بری تا و و معتبر بخری😉 یه سر تشریف بیارید به ⭕🔶کانال 🔶⭕ تا از مشهد براتون💯رایگان💯بفرسه 👇👇👇http://eitaa.com/joinchat/1961558040C9e796ddf33
19.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 استاد 🔸«اسطوره ارض موعود» 🌐 به همراه زیرنویس 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 🏅 @besoye_zohor
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت #149 رمان سجاده صبر🌸🍃 ساعت 2 بود که سهیل از سر کار برگشت، بوی گل نرگس مستش کرده بود: -دارم خوا
قسمت رمان سجاده صبر🌺🌿 ریحانه و سهیل که با دیدن ماکارونی خوشمزه ای که با تزئین زیبایی روی میز چیده شده بود به وجد اومدن و دستهاشون رو به هم کوبیدن، سهیل فورا به سمت اتاق رفت و مشغول عوض کردن لباسش شد و دائم مسخره بازی در میاورد که نخورین تا من بیام، ریحانه که از خنده غش کرده بود با خنده داد میزد: بابا بیا ... بابا بیا ... فاطمه هم میخندید، اما دلش ... فاطمه در حال شستن ظرفها بود، سهیل هم توی جمع کردنشون کمک میکرد که فاطمه گفت: امروز رفتم جواب آزمایشو گرفتم. -خوب؟ چی شد؟ -همون حدسی که میزدیم درست بود سهیل سکوت کرد، فاطمه دوباره گفت: خدا رو شکر 6 هفتست، هنوز جون نگرفته. میتونیم سقطش کنیم -اوهوم فاطمه نگاه مشکوکی به سهیل که داشت روی میز رو دستمال میکشه کرد و گفت: اوهوم یعنی چی؟ سهیل خندید و گفت: اوهوم یک کلمه خارجیه که تا به حال معادل فارسیش پیدا نشده. فاطمه کلافه و با عصبانیت گفت: الان جای شوخیه؟ از مینا میپرسم، اون احتمالا میدونه کجا باید رفت و چیکار کرد، یک سری آمپول و قرص داره که مصرف کنیم خودش سقط میشه سهیل آروم گفت: حالا نمیخوای در موردش یک کم فکر کنی؟ -در مورد چی؟ -در مورد این که شاید این یک نعمت باشه که خدا فرستاده؟ -همه اتفاقای زندگی رو خدا نمیفرسته، یک سری از اون بداش نتیجه غفلت بنده هاشه، مخصوصا این یکی هاش... سهیل چیزی نگفت و دستمال رو توی ظرف شویی تکوند و گفت: چایی نداریم؟ -زیر کتری رو روشن کن، جوش بود، اما سرد شده ... سهیل در سکوت زیر کتری رو روشن کرد و به سمت تلویزیون رفت که فاطمه گفت: چی شد؟ چرا رفتی؟ داریم حرف میزنیم ها