🚨 #داستان_واقعی✅
#دختری_که_برای_عفتش_جفت_جشمانش_را_با_کارد_ازکاسه_دراورد😳
در کتاب کیفر کردار جلد دوّم خواندم: رابعه عدویه مى گوید:
دوستى داشتم که جوان بسیار زیبا و قشنگ و دلفریبى بود بر اثر جوانى و زیبائى، جوانان و دوستان بزه کارش او را به طرف گناه کشاندند و او کم کم هرزه و بى بند و بار و شیّاد و لات شد.
بیشتر کارش به دنبال خانم رفتن و تور کردن دختران معصوم بود و عجیب فرد هرزه و گناهکارى شده بود که همه از دستش ناراحت بودند.
یک روز که به دیدن او به خانه اش رفتم، یک وقت دیدم او در سجّاده عبادتش ایستاده نماز مى خواند و غرق در زهد و تقوى و ورع و عبادت و نماز و طاعت است، عجب نماز با حال و با خشوع و خضوع و گریان و نالان بود.
از حالش متعجّب و حیران شدم! با خود گفتم آن حال گناه و معصیت و بزه کارى چه بود؟! و این حال عبادت و طاعت و گریه و ناله و زهد و تقوى چیست؟ چطور شده که عتبة بن علام عوض شده؟!
صبر کردم تا نمازش را تمام کرد، بعد گفتم : ابن علام خودتى؟! تو آن کسى نبودى که همه اش در هوى و هوس و زن بازى و عیش و نوش و غرق در معاصى و گناه و خلاف و عشق و شراب بودى چطور شده به طرف خدا آمدى؟ با خدا آشتى کردى؟ و چگونه از گناهان خودت برگشتى ؟!
عتبه گفت: اگر یادت باشد من در اوائل جوانیم خیلى معصیت کار بودم و به خانم ها خیلى علاقه داشتم و در این کار حریص بودم ، همانطور که مى دانى بیش از هزار زن در بصره گرفتار چنگال عشق من بودند و من هم در این کار اسراف زیادى داشتم.
یک روز که از خانه بیرون آمدم ناگهان چشمم به خانمى افتاد که جز چشمهایش چیزى پیدا نبود و حجاب کاملى داشت، شیطان مرا وسوسه کرد و گویا از قلبم آتشى بر افروخته شد، دنبالش رفتم که با او حرف بزنم به من راه نمى داد و هرچه با او صحبت مى کردم اعتنایى به من نمى کرد، نزدیکش رفتم، گفتم: واى بر تو مرا نمى شناسى؟! من عتبه هستم که اکثر زنهاى بصره عاشق و دلباخته من هستند... با تو حرف مى زنم، به من بى اعتنائى میکنى؟! گفت از من چه مى خواهى ؟ گفتم مرا مهمانى کن.
گفت: اى مرد من که در حجاب و پرده کاملم تو چطور مرا دوست دارى و نسبت به من اظهار علاقه مى کنى؟
گفتم: من همان دو چشمهاى قشنگ و زیباى تو را دوست دارم که مرا فریب داده.
گفت: راست گفتى من از آنها غافل بودم. اگر از من دست بر نمى دارى بیا تا حاجت تو را برآورده کنم .
سپس به راه افتاد تا به منزلش رسید من هم دنبال او رفتم. داخل خانه شد من هم داخل شدم وقتى که وارد منزلش شدم دیدم چیزى از قبیل اسباب واثاثیه در منزلش نیست . گفتم : مگر در خانه اسباب و اثاثیه ندارى ؟
گفت: اسباب و اثاثیه این خانه را انتقال داده ایم گفتم کجا؟ گفت مگر قرآن نخوانده اى که خداوند مى فرماید:
تِلْکِ الدّار الا خِرَةُ تَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدُونَ عُلُوّا فِى الاَْرْضِ وَلا فَسادا وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ .(1)
این سراى (دائمى و با عظمت ) آخرت را فقط به افرادى اختصاص (داده و) مى دهیم که در نظر ندارند در زمین برترى جوئى و فساد نمایند و عاقبت نیک و شایسته و خوب براى افراد با تقوا و پرهیزگار خواهد بود.
بله ما هرچه داشتیم براى آخرت جاوید فرستادیم دنیاى باقى ماندنى نیست. اکنون اى مرد بیا و از خدا بترس و از این کار درگذر حذر کن از اینکه بهشت همیشگى را به دنیاى فانى بفروشى و حوران را به زنان .
گفتم: از این پرهیزگارى درگذر و حاجت مرا روا کن.
خیلى مرا نصیحت کرد دید فایده اى ندارد گفت: حال که از این کار نمى گذرى آیا ناگزیرم و ناچارم نیاز تو را برآورم ؟!
گفتم آرى.
دیدم رفت در اُتاق دیگر و مرا به آن حال گذاشت. مشاهده کردم پیرزنى در آن اتاق نشسته است. آن دختر صدا زد برایم آب بیاورید تا وضو بسازم آب آوردند و وضو گرفت و تا نصف شب نماز خواند من همین طول در فکر بودم که این جا کجاست اینها کى هستند و چرا تا حال طول کشید که ناگهان فریاد آن دختر را شنیدم که گفت یک مقدار پنبه و طبقى برایم بیاورید سپس آن پیرزن برایش برد.
بعد از چند دقیقه ناگهان دیدم پیرزن فریادى زد و گفت:
ادامه داستان پست زیر👇👇🍃🌸
اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون وَلاحَوْلَ وَلاقوة اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ العَظیم .
من وحشت زده پریدم دیدم آن دختر جفت چشمهایش را با کارد بیرون آورده و روى پنبه و داخل طبق گذاشت . وقتى آن پیرزن آن طبق را به سوى من آورد دیدم چشمها با پیه آن هنوز در حرکت بود.
پیرزن که ناراحت و رنگ از صورتش پریده بود گفت: آنچه را که عاشق بودى و دوست داشتى بگیر (لا بارک اللّه لک فیها) خدا برایت در آنها مبارک نکند ما را تو حیران کردى خدا ترا حیران کند. طبق را جلوى من گذاشت، من وحشت کرده بودم نمى توانستم حرف بزنم آب دهانم خشک شده بود این چکارى بود که آن دختر انجام داد.
پیرزن با حالت گریه گفت ماده نفر زن بودیم که در خانه اعتکاف کرده بودیم و بیرون نمى رفتیم و خرید خانه را این دختر مى کرد و براى ما چیزى مى آوررد ولى تو ما را حیران و سرگردان و ناراحت و افسرده کردى خوب شد؟! این چشمهائى که تو به آنها علاقه مند شده بودى . بگیر؟!
همینکه سخن پیرزن را شنیدم از فرط ناراحتى بیهوش شدم وقتى که به هوش آمدم آن شب را به فکر فرو رفتم و بر گذشته هایم تأسّف خوردم گفتم : واى به حال من یک عمر دارم گناه مى کنم هیچ ناراحت نبودم ولى این دختر با این کار مرا ادب کرد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه مریض شدم ، رفتار و کردار و کارِ آن دختر عجیب در من اثر کرده بود و این سبب شد که من از کار خودم پشیمان و نادم گردم و توبه نمودم .
یارب به در تو روسیاه آمده ام
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#آگارس دومین #شیطان که حضرت #سلیمان او را به بند کشید .... ❌توضیح داده خواهد شد.... #بهترینهادرکان
#پیشنهادمدیرکانال
#قسمت2👿آگارس👿
✅ دومین شیطان ( جنی ) بود که حضرت #سلیمان آن را غل و زنجیر کشید.
فرماندهی شرق بر عهده ی این شیطان بوده
این شیطان جزء طبقه دوک ( فرماندهان لشکر ) می باشد که معمولا خود را به صورت یک مرد سوار بر تمساح
و یا یک مرد مسن آرام نشان می دهد.
⁉️
#آگارس علاقه زیادی برای #آبروی_انسان های مومن و روحانی دارد.
آگارس #جنی است که مسئول وجود آمدن #زلزله می باشد به عبارت بهتر قادر است زمین را به رقص آورد.
بعضی از کسانی که شیطان را عبادت می کنند معاصر این شیطان را خالق موسیقی می دانند.
⁉️
او با تمام زبان ها آشنایی دارد .این شیطان نام های دیگری نیز برای خود دارد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
بارمیل – آمایمون – تامیل – دارداریل – داریسیل – کارنیفیل و شاه دوزخ شرقی را دارد.
۳۱ ارتش و لشکر از شیاطین تحت فرمان او و در خدمت او هستند .
✨ ادامه در پستهای بعدی ...👿واساگو👿
#بهترینهادرکانال👌
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مجموعه مستند
#برنامه_شیطان🔥
🔹قسمت دوازدهم: اگرو تروریسم
#بخش_اول
#بهترینهادرکانال👇
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
هدایت شده از ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سردار سلیمانی در واکنش به
#تهدید_اخیر_منافقین برای ترور ایشان، با انتشار کلیپی نوشت:
شما آمریکاییها همهی امیدتان به این زن ولگرد (مریم رجوی) است؟
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
آنچه بخاطرش تشریف اوردید😍❤️👇
#ماجرای_مسجد_آدم_کش_در_شهر_ری👇♨️
https://eitaa.com/Besoye_zohor/4444
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼 🌼🌸 🌼 #رمان_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_سوم تا اسممو خوند بدو بدو دویدم س
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼
🌼🌸
🌼
#رمان_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
#قسمت_چهارم
توی مسیر بودیم و منم در حال گوش دادن به آهنگ،ولی همچنان حوصلم سر میرفت.
آخه میدونید من یه آدمی هستم که نمیتونم یه جاساکت باشم و باید حرف بزنم. اینا هم که هیچی دوتا چوب خشک جلو نشسته بودند.
_آقای فرمانده پایگاه
_بله
_خیلی مونده برسیم به اتوبوسها؟
_ان شاء الله شب که برای غذا توقف میکنن بهشون میرسیم.
_اوهوووم باشه.
باهاش صحبت میکردم ولی بر نمی گشت و نگاهم نمیکرد.دوست داشتم گوشیمو بکوبم تو سرش.
تو حال خودم بودم و یکم چشامو بستم دیدم ماشین وایساد.
_چی شد رسیدیم؟!
_نه برای نماز نگه داشتیم.
_خب میزاشتین همون موقع شام خوردن نمازتونو بخونین.
_خواهرم فضیلت اول وقت یه چیز دیگست شما هم بفرمایین.
_کجا بیام؟!
_مگه شما نماز نمیخونین؟!
_روم نمیشد که بگم بلد نیستم.گفتم نه من الان سرم درد میکنه میذارم آخر وقت بخونم که سر خدا هم خلوت تره.
_لا اله الا الله اگه قرص چیزی هم برای سردرد میخواین تو جعبه امداد هست.
_ممنون😊
_پیاده شدم و رفتم نزدیک مسجد یکم راه رفتم.آقا سید و سرباز داشتن وضو میگرفتن ولی وقتی میخواستن داخل مسجد برن دیدن در مسجد بسته بود.
مسجد تو مسیر پرتی توی میانبر به سمت مشهد بود.
مجبورا چفیه هاشونو رو زمین پهن کردن و مشغول نماز خوندن شدن سرباز زودتر نمازشو تموم کرد و رفت سمت ماشین و باد لاستیکها رو چک کرد.
ولی آقا سید از نمازش دست نمیکشید بعد نمازش سجده رفت و تو سجده زار زار گریه میکرد و داشت با خدا حرف میزد.
اولش بی خیال بودم ولی گفتم برم جلو ببینم چی میگه آخه آروم آروم جلو رفتم و اصلا حواسم نبود که رو به روش وایسادم.
گریه هاش قلبمو یه جوری کرده بود راستش نمیتونستم باور کنم اون پسر با اون غرورش داره اینطوری گریه میکنه برام جالب بود همچین چیزی .
تو حال خودم بودم که یهو سرشو از سجده برداشت و باهام چشم تو چشم شد.سریع اشکاشو با آستینش پاک کرد و با صدای گرفته که به زور صافش میکرد گفت:
_بفرمایید خواهرم کاری داشتید با من؟؟
_من؟نه ...نه...فقط اومدم بگم که یکم سریعتر که از اتوبوسها جا نمونیم باز.
_چشم چشم الان میام ببخشید معطل شدید.
سریع بلند شد و جمع و جور کرد خودشو و رفت سمت ماشین.
نمیدونستم الان باید بهش چی بگم.
دوست داشتم بپرسم چرا گریه میکنه ولی بیخیال شدم.فقط آروم توی دلم گفتم خوشبحالش که میتونه گریه کنه...
#ادامه_دارد
نویسنده:
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
🌼
🌼🌸
🌼🌸🌼
🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آنچه بخاطرش تشریف اوردید😍❤️👇
#ماجرای_مسجد_آدم_کش_در_شهر_ری👇♨️
https://eitaa.com/Besoye_zohor/4444
♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️
#ازدواج_زنی_با_پسرش😳😱👇👇
https://eitaa.com/Besoye_zohor/4026
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#داستان_واقعی_طلبه_فقیر_و_عروس_هندی😳👇👇🚫
https://eitaa.com/Besoye_zohor/4024
♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️♨️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«صبحم»
شروع مے شود آقا بہ نامتان
روزے من
همہ جـا «ذڪر نـامتـان»
صبح علے الطلوع
«سَلامٌ عَلے یابن الحسن»
مـن دلخـوشـم بـہ
«جـواب سلامتـان»
السلام علیڪ
یا اباصالح المهدے(عج)
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#واساگو سومین #شیطان تسخیر شده توسط #حضرت_سليمان #بهترینهادرکانال👌 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Beso
#پیشنهادمدیرکانال👌
#قسمت3👿واساگو👿
#واساگو معروف به شاهزاده ای قدرتمند که به هیچ عنوان شکست نمی خورد.
این شیطان جزء طبقه ی شاهزادگان شیاطین می باشد از نظر طبیعت و رفتار مانند آگارس عمل می کند.
این #شیطان در واقع همان شیطان هست که همه او را با موجودات فضایی اشتباه می گیرند.
او ارتشی دارد که به او در کار انسانها کمک می کند تا از #کارهای_مخفی و #کشف_نشده خبر داشته باشد.
⁉️
او تسلط فوق العاده ای در اتفاقاتی که در گذشته رخ داده هست دارد.
#مکان_گنجها را می داند این شیطان در مقابل انسان به صورت چهره ی نیمه ظاهر می شود.
⁉️
آنچه که درباره ی #واساگو جالب هست آن است که این شیطان در #بعد_انسان_کور هست.
چشمانش به رنگ سبز و سفید باشد معمولا با افرادی که او را احضار کنند بازی می کند و دائما تغییر شکل می دهد.
⁉️
کسانی که این شیطان را به خاطر #شهرت و #مشهور _بودن و به #مقام رسیدن؛ ستایش می کنند.
این شیطان کمک می کند در این بعد که به هدفشان برسند.
✨ ادامه در پستهای بعدی...👿سامیجینا👿
#بهترینهادرکانال👌
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
هدایت شده از ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مجموعه مستند
#برنامه_شیطان🔥
🔹قسمت سیزدهم: اگرو تروریسم
#بخش_دوم
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
⁉️ #دجال_کیست؟
1⃣
دجال در لغت:
🍃دَجَل به معناي روکش نمودن يک شئ است که #باطن آن کمارزش باشد ولي روي آن را #زرق و #برق داده يا #طلا_کاری کنند بنابراين وقتي دجال را براي کسي بکار ميبرند يعني آن شخص #منافق، #دروغگوو #فریبنده است[1] البته معاني متعددي که گاه به ده معنا ميرسد براي اين واژه ذکر شده است، که به عنوان نمونه به يکي از آنها اشاره شد.
او چشم راست ندارد ، و چشم ديگرش در پيشاني اوست ، و مانند ستاره صبح مي درخشد، چيزي در چشم اوست که گويي آميخته به خون است. وي در يک قحطي سختي مي آيد .
پيشينة دجال:
تاريخچه دجال به قبل از اسلام برميگردد در کتاب انجيل نام دجال نيز به ميان آمده است از آيات انجيل استفاده ميشود که دجال به معناي دروغگو و گمراه کننده است و چنين استفاده ميشود که داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بين نصاري شايع بوده و در انتظار خروجش بودهاند[2] در اسلام نيز سخن از دجال به ميان آمده است و رواياتي در اين موضوع از فريقين (سني وشيعه) وارد شده است، که روايات اهل سنت در اين باب به مراتب بيشتر از رواياتي است که در منابع شيعه موجود ميباشد و اکثر روايات شيعه نيز در اين موضوع برگرفته شده از منابع حديثي اهل سنت ميباشد.
حتمي بودن خروج او :
حضرت علي (عليه السلام) از پيامبر اکرم (ص) نقل مي کند که فرمود:«پيش از قيامت ده امر حتمي واقع مي شود ، که خروج سفياني و دجال از امور حتميه اي است که اتفاق مي افتد.
روايات اهل سنت در اين باب به مراتب بيشتر از رواياتي است که در منابع شيعه موجود ميباشد و اکثر روايات شيعه نيز در اين موضوع برگرفته شده از منابع حديثي اهل سنت ميباشد.
امیر المؤمنین علی علیه السلام درباره «دجال» فرمود:« او در دریاها فرو می رود و خورشید همراهش حرکت می کند. در مقابلش کوهی دودآلود است و در پشت سرش کوهی سفید که مردم آن را غذا می پندارند.
او در زمان قحطی شدید خروج می کند. بر الاغ سفیدی سوار است که هر گامش یک میل است، زمین زیر پایش از آبشخور تا آبشخور پیچیده میشود و از هیچ آبی نمیگذرد مگر این که تا قیامت فرو می رود.»
منابع: بحارالانوار،52/194
علی علیه السلام در پیشبینی ماجراهای آخرالزمان فرمود:
«دجال چنان فریاد میزند که شرق و غرب جهان از جن و انس و شیاطین صدای او را میشنوند. او چنین فریاد میزند:« دوستان من، به سوی من بیایید! من کسی هستم که آفریدم، هر چیزی را در جای مناسب خود قرار دادم و هدایت نمودم. من پروردگار بزرگ شما هستم.»
سپس فرمود:« او دشمن خداست و دروغ می گوید. او مثل همه آدمها غذا می خورد و راه می رود، در حالی که پروردگار شما اعور (یک چشمی) نیست، غذا نمی خورد، راه نمی رود و هرگز نابود نمیگردد.»
📚عصر ظهور_علامه کورانی
برگرفته از پایگاه ماوراءالطبیعه
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
هدایت شده از بسوے ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکومت_امام_زمان_عج
علی اکبر رائفی پور
📋امام زمان(عج)چگونه #حکومت
مى کند
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ🌸🍃
#بهترینهادرکانال👇
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯