🔴 اسرائیل پس از حمایت ایالات متحده از گفتگوهای هسته ای با ایران، زنگ خطر را به صدا در آورد
🔻آکسیوس/ دولت اسرائیل نگرانی ها درباره اظهارات آنتونی بلینکن ، وزیر امور خارجه آمریکا در روز پنجشنبه ، مبنی بر تمایل ایالات متحده برای آغاز گفتگو با ایران در مورد بازگشت به توافق هسته ای 2015 را ابراز کرده است.
🔸اسرائیل معتقد است بازگشت به توافق هسته ای قدیمی مسیر ایران را به سمت زرادخانه هسته ای هموار می کند و ما همچنان متعهد هستیم که مانع از دستیابی ایران به سلاح هسته ای شویم.
🔸مسئله ایران نقطه اصلی اختلاف بین اسرائیل و دولت بایدن است ، درست مانند مسئله ای که بین نتانیاهو و دولت اوباما وجود داشت.
🔸مقامات اسرائیلی می گویند ایالات متحده، اسرائیل را از قبل در مورد این موضوع مطلع کرده است. یک مقام اسرائیلی گفت: "ما در این مورد از نزدیک با ایالات متحده در ارتباط هستیم."
@madare0120
🔴 مقتدی صدر با انتشار بیانیه ای ضد بعثی، از دولت و پارلمان عراق خواست تا در جهت پاکسازی ساختار حکومت از لوث وجود بعثی ها گام بردارد و هشدار داد که در غیر این صورت، خودش دست به کار خواهد شد.
پ.ن: وی توضیحی در مورد همراهی با بعثی ها در جریان فتنه ی اکتبر 2019 ارئه نکرد.
@madare0120
#فوتبال علیه اشغالگران
🔘 اقدام جالب یک تیم فوتبالی در تونس
🔹 تيم فوتبال "بعث الرقاب" تونس پیراهن باشگاه خود را با الهام از نقشه و چفیهی فلسطین طراحی کرده است.
🔹 مدیر این باشگاه فوتبالی نیز اعلام کرده این اقدام در حمایت از مساله فلسطین و در رد عادیسازی روابط و سازش با اشغالگران از سوی این باشگاه در دستور کار قرار گرفته است.
👤 آنتی صهیون: قابل توجه آقای #رشیدپور و برنامه سازان #سیم_آخر ، میتونید دکور صحنه رو به طرح چفیه های فلسطینی درآرید
@madare0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حدادعادل : فکر رئیس جمهور شدن احمدی نژاد را هم نکنید
👤 آنتی صهیون: البته خود احمدی نژاد هم به خوبی میداند که صلاحیتش تایید نخواهد شد، حال اینکه خود و طرفدارانش از این بازیهای رسانه ای بدنبال چه هدفی هستند، آنهم بزودی مشخص می شود
@madare0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسماً تایید شد
انصارالله به دروازه شهر مأرب رسید .
پس از شکست های پیاپی ائتلاف سعودی و مزدوران منصورهادی در جبهه های نبرد مارب ، نیروهای انصارلله و ارتش یمن به سد مهم مارب رسیدند .
🔹 با به دست گرفتن کنترل سد مارب ، ارتش و نیروهای مردمی یمن به دروازه های شهر مارب رسیدند و با اشراف به جاده مارب ان شاءالله بزودی خود شهر را هم آزاد کرده و به کنترل خود در خواهند آورد...
#یمن
#انصارالله
#وعده_حق
@madare0120
این هم نشست زمین در حیفا و آسیب به ساختمانهای غصبی!
#زندگی_سگی_اسرائیلیها
@madare0120
روزنامه اسرائیلی:
نتانیاهو هیچ علاقهای به مداکره بایدن با ایران و ایجاد آرامش در ایران نیست
نتانیاهو ازخداشه هیچ توافقی انجام نشه
دوست داره همیشه ایرانی باشه که بشه علیه اش حرف بزنه
دوست داره همیشه درمورد یه خطر صحبت کنه و خودش رو مظلوم و تنها جلوه بده
اما همه فشارهای قبلی نتانیاهو نتیجهاش این شد که ایران به سمت بمب هستهای بره😂
بعد از ۱۱ سپتامبر هم امریکا رو به حمله به عراق تشویق کرد ، گفت که نابودی صدام دومینوی نابودی حکومتهای دیگه غرب اسیاست
صدام رو نابود کردند و حالا دلتنگ صدام اند و دوست دارن اون باقی مونده بود😁
نتیجهاش چی شد؟
توازن قدرت در عراق به هم ریخت
ایران قدرت مطلق منطقه شد
شیعه و سنی باهم متحد شدن
محور شیعه از ایران تا بیروت کشیده شده
ایران و حزب الله تا لب مرزهای فلسطین رسیدن
امریکا در باتلاق خونین عراق غرق شد، تریلیونها دلار از دست داد و هزاران نفر را به خاک سپرد!!
@madare0120
🔴 بایدن در نشست امنیتی مونیخ:
🔸ایران باید فعالیت بی ثبات کننده خود را در خاورمیانه متوقف کند
🔸اروپا و ایالات متحده باید برای مقابله با اقدامات بی ثبات کننده ی ایران همکاری کنند
🔸ما به دنبال فعال سازی مجدد سازوکار 1 + 5 برای مذاکره با ایران هستیم
🔸باید از دسترسی سازمان های تروریستی به سلاح های خطرناک جلوگیری شود
@madare0120
✅عظمت طب امام هادی النقی (علیه السلام)
📌درمان زخم متوکل با پشتگل وقتی همه اطباء عاجز شدند...
طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورمش بیشتر می شود.»
متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد.»
طبیب نگاهی به صورت رنگ پریدهی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید.»
ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طور هم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید.
طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.» فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد.»
متوکل با اشارهی سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت:«حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت.» بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمیآید.» طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!»
مادر متوکل با دستمال اشکهایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر میکنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم.»
ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.»
صدای خنده فضای اتاق را پر کرد:
[ـ پشکل؟!
ـ عجب حرفی!
ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق علیه السلام را مسخره میکردند)]
صدای فتح بن خاقان آنها را به خود آورد:
ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت.
و برای تهیهی آن، از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت: «بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجهی کار را ببینیم».
ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما دربارهی او اشتباه بود.»
بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.»
متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آنها گفت: «شما مرخص هستید، می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم». بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟»
ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحهی زیادی در خانهی خود جمع کرده و میخواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد.
ـ برو سعید حاجب را خبر کن.
وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.»
*
تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد:
ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم!
گوشهی عمامهی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار.»
سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت.
*
ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسهها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.»
کیسهی دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟»
مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.»
صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسهها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»...
منابع:
📕کافی، ج ۱، ص ۴۹۹
📗الإرشاد، ج ۲، ص ۳۰۲
📘المناقب، ج ۴، ص ۴۱۵
📒إعلام الوری، ج ۲، ص ۱۱۹
📔کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۷۸
📚بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۹۸
🌐 @jahanepasakorona