eitaa logo
مرزبان آغربی(سیاسی)
84 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
5.1هزار ویدیو
374 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قیام 19 دی 1356 باعث شد رژیم پهلوی بیش از پیش در سراشیبی سقوط قرار بگیرد. اما این قیام مردمی نتایج و پیامدهای دیگری نیز داشت که در زیر به آنها اشاره می‌شود. 1- سرعت بخشیدن به روند انقلاب اسلامی  فرصت تاریخی برای یکسره کردن کار رژیم پهلوی با قیام ۱۹ دی فراهم شد. بطور کلی این قیام به چند دلیل در سرعت بخشیدن به روند انقلاب اسلامی تأثیر شگرف و عظیمی داشت: یکی اینکه سکوت را در هم شکست، دوم اینکه باعث بسیج مردم شد، سوم اینکه جرات و شجاعت مبارزه علنی را دو چندان کرد و چهارم اینکه تسلسل قیام‌ها را ایجاد کرد. همه اینها باعث شد تا اعتراضات و مخالفت‌های عمومی که با رهبری و هدایت لحظه به لحظه امام خمینی(ره) سازماندهی و تجهیز و تشجیع می‌شد، بنیاد رژیم را که شادمان و سرمست فخر و شکوه و شوکت بود، در هم فرو بریزد؛ و این نتیجه ناچیزی نبود. بعد از این قیام موج انقلاب مهار نشدنی شد؛ کاسه لبریز را سرازیر کرد؛ عامل تشدید انقلاب شد؛ منجر به آغاز دور تسلسلی به ظاهر بی پایان از تظاهرات و سرکوب‌هایی شد که شاه را تضعیف و نابود کرد؛ مراسم بعدی جنبه سراسری بخود گرفت؛ چرخ انقلاب اسلامی با سرعت منهدم کننده‌ای به حرکت درآمد و ... از جمله تعبیرهایی است که برخی از نویسندگان دربارهٔ اثرات و نتایج اساسی قیام ۱۹ دی مدعی شده‌اند. 2- جهت دادن به هویت اصلی انقلاب اسلامی قیام ۱۹ دی بر همگان آشکار ساخت که هویت نهضت و قیام، "اسلامی" است. اگر در ۱۵ خرداد ۴۲ رهبر مبارزه و نهضت با استبداد و سلوک غیر اسلامی رژیم به نبرد برمی‌خیزد، اگر در ۱۳ آبان ۴۳ ماهیت ضد آمریکایی و ضد استعماری رژیم هویدا می‌شود و اگر در پاسداشت و تجلیلی از شهادت حاج سیدمصطفی عواطف و عشق مردم به روحانیت و امام آشکار می‌شود، در ۱۹ دی ۵۶ اعتقاد و باورهای اسلامی مردم به منصه ظهور می‌رسد. در این واقعه نشان داده می‌شود که مردم بی احترامی به مقام مرجعیت و رهبری نهضت را برنمی‌تابند لذا پیوند ارزشی و اعتقادی مردم و ولایت ناگسسته باقی می‌ماند. در قیام ۱۹ دی یک اصل مسلم تجلی و بروز پیدا می‌کند و آن تبدیل مخالفت و دشمنی با اسلام و ولایت به شورش و انقلاب است. هرگاه به این حریم تاخته شود، مردم با جان و دل بپا می‌خیزند. بیداری‌ها و هوشیاری‌های مردم در وجود اصلی ولایت نهضت است. وقتی به امام(ره) توهین می‌شود مردم متدین و مذهبی قم به رهبری طلاب و روحانیون انقلابی قیام می‌کنند. انگیزهٔ قیام و هدف مبارزه کاملا روشن است: دفاع از رهبری و مرجعیت‌. لذا می‌توان گفت ماهیت این نهضت از ابتدا اسلامی و دینی بوده است. اما قیام ۱۹ دی هویت این پدیده را بیش از همه آشکار ساخته است و نه تنها در آشکارسازی هویت اصلی انقلاب، مؤثر بوده بلکه در جهت دادن قیام‌ها و اعتراضات بعدی نیز تأثیرات عمیق داشته است. قیام مذکور در جهت دادن به اهداف و ماهیت انقلاب سهم بسزایی داشت. تحلیل نیکی کدی مبین همین دیدگاه است: «مقالهٔ روزنامه اطلاعات در حمله به آیت الله خمینی و متعاقب آن حوادث قم در ژانویه ۱۹۷۸ (دی ۱۳۵۶) را می‌توان نقطهٔ عطفی دانست که در آن بخش اعظم ابتکار عملی در نهضت ایران از دست نیروهای غیر مذهبی، با نامه‌های گشاده، اعتراضیه‌ها، سازمان‌ها و شب‌های شعر سیاسی آن‌ها، خارج و به دست مخالفین مذهبی افتاد. حتی اگر مقامات مسئول ایران شعور این را داشتند که این اتهامات را به آیت‌الله خمینی وارد نسازند، باز هم حرکتی که به رهبری روحانیون آغاز شده بود رهبری نیروهای مخالف شاه را در دست می‌گرفت. مخالفین مذهبی در مقایسه با لیبرال‌های غیر مذهبی گروه بسیار بیشتری از مردم را به دنبال خود می‌کشاندند و در هرگونه اعتراضی و قیام همگانی مطمئنا این خیل عظیم از مردم نقش تعیین کننده‌ای داشت و گوش به حرف رهبرانی که بیش از همه مورد اعتماد آنان بودند- یعنی روحانیت – می‌داد». 3- وحشت رژیم از انقلاب رو به گسترش اسلامی محمدرضا پهلوی از مبارزات و مخالفت‌های برخی از محافل و گروه‌های سیاسی و فرهنگی نه تنها واهمه نداشت بلکه از آن برای اثبات ادعای دروغین فضای باز سیاسی و خودنمایی بین المللی بهره می‌جست. بویژه خواسته‌ها و اعتراضاتی که اغلب شبیه خواسته‌ها و اعتراضات حزب رستاخیز بود. علاوه بر آن مبارزات جدی مجامع و مراکز غیرمذهبی محمد رضا پهلوی را دچار تشویش و هیجان نمی‌کرد زیرا مطمئن بود که این گروه‌ها قادر نخواهند بود عموم مردم را با خود همراه سازند و انقلاب فراگیر و ویرانگری به پا کنند. این در حالی بود که دولت، در خلال سالیان متمادی، تا حدود زیادی در سرکوب مخالفین غیر مذهبی، موفق شده بود و توانست آنان را کنترل و اداره کند. این تنها مخالفین مذهبی بودند که کمتر قابل کنترل و اداره و یا غیر قابل کنترل بودند. وحشت رژیم از همین جا ناشی می‌شد. در واقعه ۱۹ دی که حرمت مرجعیت و شأن والای رهبری مورد هجوم رژیم قرار گرفته بود، حریم امنیتی رژیم مخدوش شد و ابهت محمدرضا پهلوی متزل
زل گردید. مقاله‌ای که روحانیت مخالف رژیم را «ارتجاع سیاه» نامیده و آن را به همکاری پنهان با کمونیسم بین المللی برای محو دستاوردهای انقلاب سفید شاه متهم کرد و امام را به عنوان «قشری‌ترین و مرتجع‌ترین عواملی استعمار» و «مناسب‌ترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران» معرفی کرده بود، زمینه را برای تعمیم انقلاب اسلامی و بسط خواسته ها و اعتراضات مردمی فراهم ساخت. محمدرضا پهلوی از محل پرتاب «موشک تهمت» آسیب دید. موج انفجار و خشم ملت، محمدرضا پهلوی را هراسان و منفعل گرداند. سرکوب خونین قیام ۱۹ دی‌، ناشی از هراسی و وحشت شاه بود. لذا یکی از پیامدها و نتایج درخشان قیام ۱۹ دی، وحشت رژیم از تشدید قیام و بسط نفوذ امام بود. یعنی با قیام ۱۹ دی‌، رژیم دریافت که نیروهای مذهبی به رهبری روحانیت مبارز و آگاه و هدایت‌های بی وقفه امام خمینی (ره) - که در تبعید هم دست از مبارزه برنمی‌داشتند- خطر اصلی و بنیان‌کن است. بدین طریق به مقابله خشن و قهرآمیز با آن روی آورد و همین مشی و سیاست، ارکان رژیم پهلوی را که از مشروعیت و مقبولیت برخوردار نبود، سست و ویران کرد. سیاست و روشی که دروغین و توخالی بودن شعار استراتژیک‌! و مقطعی حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی شاه را برملا ساخت. 4- آشکار شدن دروغین بودن شعارهای حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی رژیم اغلب آگاهان سیاسی، سخنان غلوآمیز و حیرت انگیز کارتر در وصف محمدرضا پهلوی و ایران و اعلان پشتیبانی تسلیحاتی و سیاسی از ایران توسط آمریکا را باعث قوت قلب محمدرضا پهلوی و تجهیز و تشجیع وی برای سرکوب‌های جدید مخالفان رژیم تلقی می کنند؛ کما اینکه نوشتن مقالهٔ ۱۷ دی را ناشی از همین مسأله می‌دانند. همانطوری‌که فقط ۶ روز پس از مراجعت کارتر از ایران به آمریکا، دستور نوشتن مقاله علیه امام خمینی (ره) توسط محمدرضا پهلوی صادر می‌شود و در روزنامه اطلاعات درج می‌گردد. آیا نمی‌توان رابطه‌ای میان اظهارات کارتر و دستور محمدرضا پهلوی برقرار کرد؟ اگر محمدرضا پهلوی مطمئن نبود و از حمایت آمریکا برخوردار نمی‌شد، تن به این کار وحشتناک نمی داد. بدین ترتیب، مقاله توهین آمیز، سازش میان محمدرضاپهلوی و کارتر و ماهیت دروغین انتقادات ظاهری سران آمریکا از جو سیاسی ایران را آشکار ساخت. آنگاه که قیام عمومی مردم شکل گرفت و رژیم را به وحشت انداخت و سرکوب خونین را آغاز کرد، به خوبی نمایان شد که همه آنچه را که محمدرضاپهلوی و کارتر و حامیان غربی محمدرضا بر زبان جاری می‌کردند، برای اغفال مردم صورت گرفت. حمایت‌های بعدی آمریکا از رژیم پهلوی و توطئه‌های فراوان آنان علیه انقلاب اسلامی تا مدت‌ها پس از پیروزی انقلاب و نیز تاکنون همگی مبین این نکته است که نه محمدرضاپهلوی و نه سران جدید آمریکا (دمکرات‌ها) هیچ اعتقادی به آزادی مردم، دمکراسی، حقوق بشر و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش نداشتند. می‌توان گفت قیام ۱۹ دی ماهیت دروغین حقوق بشر امریکا را افشاء کرد و علاوه بر این آشکار کردن ماهیت کذایی رژیم، محصول مستقیم قیام ۱۹ دی ۵۶ قم بود. با چنین آثاری، پیامد بعدی قیام آشکار می شود و آن نفوذ و محبوبیت گسترده امام خمینی(ره) است که به عنوان پیامد پنجم تشریح می شود. 5- بسط نفوذ و محبوبیت امام خمینی نفوذ و اقتدار امام خمینی ناشی از سه منشأء مشروعیت بود: یکی مشروعیت کاریزماتیک با بهره‌های معنوی و عرفانی‌؛ دیگر مشروعیت سنتی به لحاظ کسوت فقه و فقاهت و سوم مشروعیت قانونی که به رابطه رهبر و ولی با مردم برمی‌گردد. هیچ کدام از علما و مراجع تا این حد از اعتبار و مقبولیت برخوردار نبودند. ویژگی اصلی امام این بود که سخت به نظریه «انقلاب» و براندازی رژیم اعتقاد داشتند. گفتمان مبارزهٔ امام به تبعیت همین عقیده مورد استقبال قرار گرفت. پس می‌توان گفت که امام از نفوذ و محبوبیت بالایی برخوردار بود. دلیل اصلی این وضعیت، راهی بود که امام خمینی برگزیدند؛ یعنی راه انقلاب، راه مبارزه و راه تأسیس یک حکومت مبتنی بر ضوابط اسلامی و متکی به آرای ملت در همه زمینه‌ها. مبارزات بی وقفه امام در نجف ، نتیجهٔ خود را در ۱۹ دی گرفت. پس از آن به مدت یکسال و اندی کارزار امام و مردم با رژیم وارد مرحله تازه‌ای شد. نام امام که با شهادت سیدمصطفی در جای جای ایران بر زبان‌ها افتاد و با گوش‌ها آشناتر شده بود، در قیام ۱۹ دی و حوادث پس از آن، لحظه به لحظه سراسر ایران را فراگرفت. نفوذ و محبوبیت و نقش سازنده امام بیشترین سهم را در پیروزی انقلاب اسلامی داشت. یعنی اگر امام نبودند، هرگز قیامی به این گستردگی بوجود نمی‌آمد و یا پیروز نمی شد. مردم که به پشتیبانی از امام و مبارزه انقلابی او پرداختند تا رژیم را ساقط کنند، با «استراتژی سه وجهی رژیم مواجه شدند. اگر هدایت‌ها و نظرات پیامبر گونه امام نبود، رژیم به اهداف خود می‌رسید. چه کسی جز امام می‌توانست به مقابله با استراتژی سه وجهی رژیم بپردازد؟ وجه نخست استراتژی مذکور
این بود که رهبران مخالفان مذهبی و غیرمذهبی را با برخورد فیزیکی مرعوب سازد. وجه دوم اینکه مردم را به شدت سرکوب کند. و وجهه سوم این‌که میان نیروهای سیاسی (مذهبی‌ها ـ غیر مذهبی‌ها و ملیون مذهبی) تفرقه و تنش بوجود آورد. نقش امام در مقابله با استراتژی مذکور بسیار مهم و کارساز بوده است و البته قیام ۱۹ دی این نقش و هدایت را تمهید و تسهیل ساخت. 6- شکست متحجرین و مروجان نظریهٔ جدایی دین از سیاست امام خمینی علاوه بر مبارزهٔ سخت و جانکاه با رژیم پهلوی، به مبارزه با مروجان جدایی دین از سیاست و مقدس‌مآبان درون حوزه نیز می‌پرداختند. از آغاز قیام ۱۵ خرداد ۴۲ این جریان رودرروی امام قرار گرفت و امام از همان تاریخ، مبارزه دوگانه‌ای را با رژیم و این جریان خطرناک آغاز نمودند. مبارزه با رژیم در ۲۲ بهمن ۵۷ پایان پذیرفت و نظام جمهوری اسلامی جایگزین رژیم پهلوی گردید اما مبارزه با جریان تحجر و مقدس‌مآب تا پایان عمر امام ادامه یافت. شدیدترین حمله افشاگرانه امام به این جریان به سوم اسفند سال ۱۳۶۷ باز می‌گردد. که در این روز پیام تاریخی ایشان خطاب به مراجع اسلام و روحانیون سراسر کشور (منشور روحانیت) در مورد استراتژی آینده انقلاب و حکومت اسلامی صادر شد. امام در این پیام بسیار مهم، ضمن افشای ماهیت و ضربه‌های این جریان بر پیکر اسلام، مسلمین و انقلاب اسلامی، تصریح نمودند که «پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس‌مآبی و دین فروشی عوض شده است». و به طلاب هشدار دادند که «لحظه‌ای از فکر این مارهای خوشش خط و خالی کوتاهی نکنند». از قیام ۱۵ خرداد به بعد این جریان در برابر انقلابیون قد علم کرد. نه تنها در برابر رژیم سکوت می‌کرد بلکه بر سر راه مبارزان بویژه امام (ره) سد ایجاد می کرد و با انواع تهمت‌ها و دروغ‌ها به مقابله با انقلابیون می‌پرداخت. قیام ۱۹ دی کاری‌ترین ضربه را بر پیکر این جریان زد. زیرا این جریان در تلاش بود امام، محور امت قرار نگیرد؛ نام امام بر زبان‌ها جاری نشود؛ امام میدان دار نگردد؛ امام مرجع نشود و اینکه اگر امام از ایران دور باشد بهتر است! یکی از مهم‌ترین اثرات و نتایج قیام ۱۹ دی این بود که جریان تحجر و مقدس‌مآبی که مردم را از سیاست پرهیز می‌داد و روحانیان سیاسی و شخصی امام را به انواع تهمت‌ها و دروغ‌ها متهم می‌ساخت، را رسوا کرد. 7- مردمی و فراگیرتر شدن نهضت اسلامی قیام ۱۹ دی خود حاکی از مردمی بودن نهضت بود اما این قیام نهضت را «مردمی‌تر» کرد. ابعاد نهضت را تعمیم بخشید. دامنهٔ نهضت را بسط داد و دایرهٔ انقلاب را وسعت بخشید و حلقه‌های متصله را به هم جوش داد. طلبه با مدرس هم‌دست شد؛ مدرس با علمای برجسته همخوان گردید؛ علمای برجسته با مراجع هم‌آواز شدند؛ همه اینها مردم را به خشم و اعتراض واداشتند و قیام ۱۹ دی رخ داد و این قیام، تهران را با خود همراه کرد؛ شیراز را تکان داد؛ تبریز را به قیام ۲۹ بهمن واداشت ؛ اصفهان را به تحرک جدید کشاند؛ مشهد و اهواز و زنجان و قزوین و کاشان هم با شهیدان ۱۹ دی بیعت کردند و در طول یک سال در سراسر کشور مراسم اربعین، هفتم و سالگرد برگزار شد و این مراسم با محرم و عاشورا و تاسوعا پیوند می‌خورد. 8- آشکار ساختن ماهیت ضد مردمی رژیم پهلوی یکی دیگر از نتایج مثبت و مؤثر قیام ۱۹ دی قم این بود که ماهیت ضدمردمی پنهان رژیم پهلوی در دو سطح داخلی و بین‌المللی آشکار شد. در قیام ۱۵ خرداد ۴۲ رژیم به سرکوب مردم و روحانیت پرداخت و از سوی هیچ یک از کشورهای جهان حتی شوروی سابق که خود را پرچمدار نظام‌های مردمی و انقلابات جهان سومی می‌دانست، سرزنش و شماتت نشد. سال ۵۴ نیز قیام طلاب مبارز را در مدرسه فیضیه سرکوب و بیش از ۳۰۰ طلبهٔ انقلابی را دستگیر و بازداشت کرد و برخی را به زندان و برخی دیگر را به نظام سربازی برد؛ اینجا نیز چنین شد. اما در ۱۹ دی ۵۶ وضعیت کاملاً دگرگون شد. سرکوب مردم و به شهادت رساندن عده‌ای از تظاهرکنندگان در این روز، نه تنها رعب و وحشت را تقویت نکرد بلکه باعث شد تا مردم سایر شهرهای ایران با شهیدان قیام قم پیمان ببندند. در 19 دی  بعد از اینکه اعتراضات مردم و تجلیل آنان از مرجع و مقام معنوی و دینی شیعه توسط رژیم با گلوله پاسخ داده شد ماهیت ضد مردمی رژیم آشکار شد. رویکرد خشن و خون‌بار رژیم، مردم را از رژیم و حامیانش بیزار ساخت.  مجامع بین المللی هم دریافتند که محمدرضا پهلوی پایگاه مردمی ندارد و با سیاست‌های سرکوب و اختناق، مردم را از خود دور ساخت‌. همچنین قیام را به سراسر کشور گسترش داد. قیام ۱۹ دی، بحران مشروعیت برای رژیم به وجود آورد؛ بحرانی که روز به روز شدیدتر شد و در ۲۲ بهمن ۵۷ ارکان رژیم سلطنتی را از میان برد. 9- قطع امید از احزاب و جمعیت‌های سیاسی با قیام مردمی ۱۹ دی ، مشی مسالمت‌جویانه برخی از مخالفان رژیم که در قالب قانونی فعالیت می‌کردند، به‌شدت زیر سؤال رفت. این گروه‌ها سعی داشتند با اعتراض
ات و تجمعات سیاسی و فرهنگی به برخی از خواسته‌های خود برسند. به استناد برخی نوشته‌ها و گفته‌ها، این گروه‌ها اغلب ساخته رژیم و مورد تأیید محمدرضا پهلوی بودند. اعتراضات این‌ها شبیه اعتراضات ظاهری دو جناح داخل حزب رستاخیز نسبت به هم بود. از طرفی رژیم می‌کوشید وانمود کند در ایران فضای باز وجود دارد چرا که این گروه‌ها و جمعیت‌ها به راحتی حرف‌ها و خواسته‌های خود را مطرح می‌سازند. به هر حال این نوع فعالیت‌ها چه در وجه مخالفت‌های جدی و واقعی و چه در وجه شاه پسندانه آن ، با قیام ۱۹ دی و سرکوب خونین آن توسط رژیم، از حیز انتفاع افتاد. هم به دلیل اینکه دیگر نمی‌‌توانستند ادعا کنند آزادی وجود دارد و هم به این خاطر که دیگر این گونه فعالیت‌ها مورد اقبال عموم قرار نمی‌گرفت. چشم مردم به سوی امام دوخته شده بود؛ ذهن مردم در قیام ۱۹ دی فعال شد و به این نتیجه رسیدند که رژیم ، مخالف حقیقی و واقعی خود را بر نمی‌تابد. در نتیجه بساط آنها جمع شد. حرکت انقلابی امام و مردم و روحانیون مبارز قم و تهران و شهرهای دیگر، هیچ نقطه امیدی برای این گروه‌ها باقی نگذاشت. 10- سازماندهی و برنامه‌ریزی‌های نیروهای مذهبی و انقلابی از آثار و نتایج ارزشمند قیام ۱۹ دی‌، فعالیت تازه نیروهای مذهبی برای سازماندهی مخالفت‌ها و برنامه‌ریزی‌های زیرکانه راهپیمایی‌ها و اعتصابات بود. از همان آغاز اعتراضات طلاب نسبت به مقالهٔ ۱۷ دی‌، برخی از فضلای انقلابی که نقش هدایت و راهبری را بر عهده داشتند، برای بسیج مراجع و علمای بزرگ برنامه ریزی کردند. دیدار با مراجع و علما و کسب تکلیف از محضر آنان باعث شد تا همه آنها موضعی هماهنگ و حساب شده اتخاذ نمایند. گویا از آغاز قیام اسلامی تا این روز، چنین هماهنگی‌هایی پدید نیامده بود. همین فضا، نقش مؤثری در هدایت‌ها و برنامه‌ریزی‌های بعدی داشت. انقلابیون مذهبی که مدت‌ها قبل چشم انتظار چنین روزهایی بودند، فرصت‌ها را غنیمت شمردند و پیام خون شهیدان ۱۹ دی را به جای جای ایران رساندند. فضای غم آلود اما امید بخش ۱۹ دی، بغض‌‌های چندین ساله یاران و پیروان امام را در هم شکست و آنها را مجبور ساخت تا راهی برای بیرون رفتن از بحران‌ها بجویند. نقش علمایی که در استان‌های مختلف حضور داشتند، از این روزها به بعد حیاتی‌تر شده بود. در حقیقت، سیاست سرکوب رژیم در ۱۹ دی ۵۶ هم طلاب حوزه را برانگیخت و هم دانشگاه را به تحرک تازه واداشت و هم مردم متدین و علمای مبارز شهرستان‌ها را مسئول ساخت. برکت این قیام این بود که همه را متقاعد ساخت که باید به چاره اندیشی بپردازند. هیچ راهی بهتر از احیاء سنت اسلامی شیعه نبوده است. از شهدای ۱۹ دی ، هفتم و چهلم در سراسر کشور، پاس داشته شد. مراسم چهلم شهدای ۱۹ دی قم در تبریز به قیام مردم منجر شد که توسط رژیم به شدت سرکوب شد. مراسم چهلم شهدای قیام ۲۹ بهمن تبریز در یزد برگزار شد که باز توسط رژیم به شدت سرکوب شد. مراسم چهلم شهدای یزد در سایر شهرها همچنان ادامه یافت تا اینکه به نتیجه‌نهایی‌اش یعنی سقوط رژیم فاسد و مستبد محمدرضا پهلوی رسید. «استراتژی چهلم‌ها» که به بسیج عمومی و اتحاد مسلمانان کشور منجر شد،‌ ریشه در 19 دی داشت.
اشاره‌ی مجدد حضرت آقا به رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار با مردم قم در بخش پایانی سخنانشان به مسئله مهم جهاد تبیین اشاره کردند: ✔️ در رأس نقشه‌های بدخواهان، تبلیغات و به قول خودشان پروپاگاندا است که علاج آن، تبیین صحیح حقایق از زبانهای مختلف و با ابتکار و نوآوری است چرا که راه برطرف کردن وسوسه تبلیغاتیِ اثرگذار بر ذهن جوان و نوجوان باتوم نیست بلکه تبیین و روشنگری است.
- میرزاتقی خان امیرکبیر یکی از چهره‌های برجسته ملی‌خواه و وطن‌دوست در تاریخ معاصر ایران است. اگرچه او در دوران قاجار به صدرات رسید، اما تمام تلاش خود را انجام داد تا ایرانی مستقل و آباد بسازد. امیرکبیر در این راستا بر لزوم توسعه توان علمی و نظامی کشور تاکید کرد و مسیر توسعه کشور را مقابله و ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی بیگانگان دانست. اما این رویکرد وی مورد خوشایند بیگانگان به خصوص انگلیسی‌ها نبود و در نتیجه او را در حمام فین کاشان به قتل رساندند لرد کرزن سیاستمدار مشهور انگلیسی درباره پادشاهان قاجار جمله معروفی دارد و می‌نویسد: «سه تن ازپادشاهان قاجاریه به دستیاری و کمک سه نفر از وزرای خود به سلطنت رسیدند، اگر این‌ها نبودند، ارتقاء آن‌ها به مقام سلطنت امکان نداشت و هرسه بعد از جلوس، خادمین صمیمی خود را به قتل رساندند: فتحعلی‌شاه با حاج ابراهیم کلانتر همان معامله را کرد که محمدشاه با قائم مقام و ناصرالدین شاه با امیرکبیر!» در روزهایی که امیرکبیر در ایران دارالفنون را تاسیس کرد، روزنامه یومیه به وجود آورد و در روزنامه «وقایع اتفاقیه» درباره قیام جوزپه مازینی در ایتالیا بحث می‌کرد و یا از اکتشاف قطب خبر می‌داد، محاسن آب تصفیه شده را برای اهالی شهرها گوشزد می‌کرد و یا مشغول اجرای تاسیس طرح بیمارستان بود یا به سفرای ایران در ممالک خارجی دستور ارسال گزارشات دقیق از پیشرفت‌های علمی و صنعتی کشورهای دور و نزدیک را می‌داد، قطعاً خط بطلان بر تمامی طلسم‌های استعماری روسیه و انگلستان می‌کشید و نقشه تقویت قشون و لشکر نظامی ایران و استرداد اراضی از دست رفته را در ذهن ترسیم می‌کرد، آنچنان که به شاه جوان مملکت توصیه می‌کرد که از بوالهوسی‌ها و شهوترانی‌های خود بپرهیزد و همچنین به جد به او گوشزد می‌کرد که خانواده سلطنتی و درباریان را از آلوده شدن به اعمالی که موجب هتک حیثیت و حرمتشان می‌شد، منع می‌کرد و به کرات به ناصرالدین شاه جوان می‌نوشت که تو جوانی و می‌بایست سلطنت کنی و سلطنت با طفره رفتن و عیاشی و بوالهوسی سازگار نیست. امیرکبیر آنچنان که در شرح حالش نیز آمده است از میان توده مردم برخاسته بود. پدرش آشپزی می‌کرد و خودش اصطلاحاً "خانه شاگرد" در دستگاه عباس میرزا بود. او می‌خواست یک کشور آباد، آزاد و قوی داشته باشد که محور و پایه عظمت قدرت علمی و  یکه‌تاز سیاست خاورمیانه باشد. میرزا تقی خان امیرکبیر زمانی به صدارت ایران رسید که امور لشکری به کلی خراب و سازمان‌دهی داخلی کشور کاملاً از هم گسیخته و بخش اعظم و حساس آن یعنی خزانه دولت در اثر بی‌کفایتی و بذل و بخشش‌های بی حد و حصر حاج میرزا آقاسی، خالی شده بود. از این رو در بدو ورود به اصلاحات کلی و اساسی دست زد. اصلاحات امیرکبیر منتج به نارضایتی فاسدان دربار و نیز ذی‌نفعان آن روزگار شد و دلیل تعجب ایرانی‌ها نیز نبود طمع و زیاده‌خواهی و تمایل به رشوه‌گیری در امیر بود که خود این مطلب نیز در کوتاه زمانی باعث زوال و قتل امیرکبیر شد و او را ناجوانمردانه از صحنه سیاسی کشور حذف نمودند. ** تاکید امیرکبیر بر توسعه و تقویت نظامی ایران یکی از مهمترین و شایسته‌ترین اصلاحات اجرائی امیر در ساز و کار ارتش و امور لشکری کشور بود. میرزا تقی خان امیرکبیر پس از اصلاح امور مالی و دارائی کشور به اصلاحات ارتش کشور پرداخت، زیرا چنین عقیده داشت که ارتش روح کشور است و اگر مملکتی بخواهد نیرومند شود، بی‌شک می‌بایست ارتش نیرومندی داشته باشد و بر همین اساس بیشتر وقت خود را صرف ایجاد ساختار نظامی، ارتش و موسسات لشکری آن روزگار می‌‌کرد و در این مورد از هیچ اتفاقی به راحتی نمی‌گذشت و امور مربوطه را به دقت زیر نظر داشت. اغلب روزها صبح زود به سربازخانه‌ها می‌رفت و اسلحه، مهمات و همچنین وضعیت معاش قوا را بازدید می‌کرد و در بسیاری از مواقع بصورت فردی و جزئی از فرماندهان و بعضاً سربازها در خصوص شرایط خود سوالاتی می‌کرد تا سعی در بهبود آن کند. واتسون مورخ انگلیسی در کتاب قاجاریه خود می‌نویسد: «میرزا تقی خان امیرنظام (امیرکبیر) که در این‌ موقع مصدر امور لشکری و کشوری بود، تمام ترقیات او در سایه هوش سرشار خود و خدمت صادقانه بوده... اگر "بلیزاریوس" یگانه مرد توانای دولت "بیزانتین" توانست در مقابل رومی‌های فاسد مقاومت کرده و بر آن‌ها تفوق پیدا کند، میرزا تقی‌خان امیرنظام نیز توانست در مقابل فساد اخلاق هم‌وطنان خود (در دربار و حکومت) موفقیت حاصل کند. با ظهور امیرکبیر در ایران معلوم شد که هنوز ریشه مردان بزرگ به کلی از ایران کنده نشده است و نژاد ایرانی هنوز هم می‌تواند مردان لایق و توانائی را به وجود آورد. در حقیقت میرزا تقی‌خان بهترین نمونه و شاهد از این قبیل مردان برجسته می‌باشد ...» امیر خود معتقد و مصمم بر این بود که برای تجهیز ارتش ایران به سبک روز اروپا و غرب، محتاج به کارشناسان و متخصصین علوم نظامی و اسلحه‌سازی دا
شته و می‌بایست تعلیم و تربیت نظامی را در دستور کار خود قرار دهد که از این طریق بتواند راه ورود مستشاران نظامی دیگر کشورها را که خطرناک‌ترین جاسوسان دول استعماری بودند را مسدود کند و به خودکفایی داخلی برسد که در این راستا در نهایت سرعت و دقت، مراحل اجرایی ساخت مدرسه دارالفنون را که بخشی از آن مربوط به تعلیمات نظامی بود را به پایان رساند و به همین منظور "مسیو جان داود" را برای کسب علوم و فنون نظامی به اتریش فرستاد تا با خود نیز یک نفر معلم پیاده نظام، یک نفر معلم توپخانه و یک استاد سواره نظام را برای مدت پنج یا شش سال به استخدام درآورده و با خود به ایران بیاورد. اما جالب توجه اینکه کشور انگلستان این کار را خصمانه دانست و سفیر انگلیس در ایران در یکی از گزارشات خود چنین آورده است که: «... اقدام میرزاتقی خان در احداث مدرسه‌ای برای تدریس فنون مختلف نظامی، نمونه مشخصی از سرسختی باثبات برای اوست و شک نیست که نقشه خود را عملی خواهد کرد. همین که شنیدم امیر می‌خواهد برای این مدرسه استادان و معلمین آلمانی استخدام کند با او ملاقات کردم... و اما میرزاتقی خان هیچ اشاره ننمود که ممکن است از انگلستان مربیان نظامی استخدام کند!» او در گزارشی دیگر آورده است: «یک قشون منظم ایران به ضمیمه‌ی قوای افغانی و روسی ممکن است از لحاظ انگلستان، قدرت فوق العاده‌ای ایجاد کند. پایه‌گذاری موازنه منفی در سیاست خارجه در پی اصلاحات صورت گرفته توسط امیرکبیر طرح ایجاد موازنه منفی جهت مخالفت با هرگونه دخالت خارجی در امور داخلی کشور و نیز مقابله با هریک از دول استعماری و ندادن امتیازات ویژه به هیچکدام، نقطه مثبت و گران‌بهایی در روزگار وی می‌باشد که آن را در دستور کار خود قرار داد و تصمیم به انجام آن ز گرفت. این جمله تاریخی از اوست که «خارجی هرچه باشد بیگانه است و قطعاً نمی‌تواند صد در صد مورد اطمینان باشند.» دکترین امیرکبیر در مقوله موازنه منفی، آنچنان برای روسیه تزاری و انگلستان سخت و سنگین حاصل شد که "گرنت واتسن انگلیسی" دبیر سفارت انگلستان در تهران در گزارش خود آورده است: «قبل از زمامداری امیرکبیر در ایران عادت چنین بود که به افکار و خواسته‌های نمایندگان روس و انگلیس در دربار ایران اعتنا و توجه فراوان می‌شد و نمایندگان هریک از دو دولت که بیشتر مورد توجه شاه یا صدر اعظم بودند، بیشتر در امور داخلی کشور دخالت داشتند و این دخالت در امور داخلی، به حدی رواج یافته بود که نمایندگان سیاسی خارجی، افراد و اتباع ایران را تحت حمایت خود قرار می‌دادند.» و اما مهمترین سندی که در این‌باره می‌توان ارائه داد، گزارش رسمی وزیر مختار به وزارت خارجه انگلیس است که در کتاب "مورخان خاورمیانه" آمده است. "جستین شیل" وزیر مختار انگلیس در نامه مورخ 15 دسامبر 1849 به "پالمرستون" وزیر خارجه انگلیس می‌نویسد که : «احساسات امیر علیه روس‌هاست ولی این دلیل نمی‌شده که با ما موافق است. هدف اصلی‌اش این است که از نفوذ روس و انگلیس در ایران بکاهد و وضع آن‌ها در انظار مردم را تنزل بدهد.» او در نامه دیگری می‌نویسد: «وزیر مختار روس نظر دوستانه‌ای نسبت به امیرکبیر ندارد زیرا میرزا تقی خان تسلیم وی نمی‌گردد.» ضدفساد بودن و عدالتخواهی امیرکبیر از دیگر اقدامات امیرکبیر ضد فساد بودن وی و برقراری عدالت میان طبقه دربار و طبقه ضعیف جامعه بود و با فساد بی پایان دربار شاهی و مضافا دربار مهد علیا (مادر ناصرالدین شاه) مقابله کرد. مخبرالسلطنه در کتاب «خاطرات و خطرات» خود می‌نویسد: «دربار مهد علیا پناهگاه متخلفین بود و مخل انتظام امور بوده... و علل دیگر آن که دور از نزاکت می‌باشد.» (اشاره به فساد اخلاقی مهد علیا و بوالهوسی اوست.) به طور مسلم در افتادن امیر با دربار فاسد و به تبع آن دشمنان بیگانه و نیز ذی‌نفعان هرج و مرج و مفسدان داخلی، همگی دال بر تعجیل در قتل وی می‌باشند. آنچنان که بنا بر اطلاعات به دست آمده، در حین انتقال امیر از تهران به مقتل خود به افسری (جلیل خان جلیلوند) که مامور انتقالش بود چنین گفت: «من اشتباه کرده بودم که تصور می‌کردم مملکت وزیر عاقل می‌خواهد، خیر! مملکت پادشاه عاقل می‌خواهد!» امیر در حمام فین به قاتلان خود گفت: «بدانید که این پادشاه نادان مملکت ایران را به باد خواهد داد.» اما در آن وقت دلاک حمام نیشتر خود را بیرون آورده و رگ‌های هر دو بازوی امیر را گشود. امیر در کنار حمام، پشت به درب ورودی نشسته و کف دو دست خود را بر روی زمین گذارده و خون از بازوان خود فوران کرد و پس از آن میرغضب وارد شد و با چکمه خود لگدی به میان دو کتف امیر وارد کرد. سپس دستمال ابریشمی را لوله کرده و به حلق امیر فرو برد و گلوی او را فشرد تا امیر در حمام جان داد. پس از قتل امیر، جنازه او را با احترام با حضور اعیان کاشان به پشت مشهد اردهال کاشان حمل کردند و در جوار قبر حاجی سید محمدتقی دفن کردند و پس از آنکه
عزت الدوله همسر امیر به تهران برگشت از ناصرالدین شاه اجازه گرفت که جنازه شوهرش را به کربلا بفرستد و اجازه صادر و جسد امیرکبیر را بعد از چند ماه پس از قتلش به کربلا فرستادند. و بنا به نقل قولی از مرحوم سید حسین مکی: «در دوسه سفری که به عراق داشتم و به کربلا مشرف شدم. مقبره امیر در اطاق کوچکی در رواق حضرت سیدالشهدا (ع) نزدیک مقبره احمدشاه قرار گرفته است.»
از مدفونين حرم حسينى ميرزا محمدتقى خان فراهانى، مشهور به «اميركبير» ، از رجال خوشنام و مورد احترام تاريخ ايران در دوره قاجار، يكى از ستارگان حرم حسينى است كه در جوار آستان امام حسين (ع) به خاك سپرده شده است. خدمات او در عصر سلطنت ناصرالدين‌شاه بر كسى پوشيده نيست. پيش از صدارت اميركبير اوضاع سياسى، اقتصادى، زياده‌خواهى‌هاى درباريان، ظلم و ستم، دزدى و غارت اموال مردم و رشوه‌خوارى فراگير شده بود. وقتى او به صدارت رسيد، اصلاحاتى را در سطح گسترده به شرح زير انجام داد: ١- اصلاح تشكيلات ادارى كشور؛ ٢- منع خريد و فروش حكومت و ولايات كه در آن روزگار مرسوم بود و در ميان شاهزادگان و سران قبايل دست به دست مى‌شد؛ ٣- احياى حقوق دهقانان و كشاورزان؛ ۴- تغيير اصول مالياتى و ساماندهى به خزانه كشور؛ ۵- جلوگيرى از زياده‌خواهى‌هاى گسترده شاهزادگان، درباريان و وابستگان به آنها. حتى براى شخص شاه حقوق مشخص و محدود قرار داد؛ ۶- افزايش درآمد دولتى و ايجاد موازنه ميان دخل و خرج‌ها و جلوگيرى از حيف و ميل بودجه مملكت؛ ٧- تعطيلى آيين بست‌نشينى كه اغلب به خاطر فرار از قانون انجام مى‌گرفت و اهتمام به حاكميت و قانون؛ ٨- دفاع از حقوق اقليت‌هاى مذهبى و جلوگيرى از اجحاف به آنان؛ ٩- تأسيس اولين بيمارستان دولتى و ايجاد نظام پزشكى و توسعه و تعميم آبله‌كوبى در كشور؛ ١٠- تأسيس مدرسه دارالفنون، ترجمه كتب علمى اروپايى، توسعه چاپخانه و انتشار روزنامه «وقايع اتفاقيه» ؛ ١١- ايجاد كارخانه‌هاى گوناگون صنعتى و پارچه‌بافى؛ ١٢- استخراج معادن و تربيت نيروى انسانى معدن‌شناسى؛ ١٣- احيا و توسعه كشاورزى و ايجاد چندين سد آب‌رسانى به تهران و شهرهاى ديگر؛ ١۴- حمايت از بازرگانان داخلى و خارجى و ايجاد رقابت و اهتمام به صادرات و جلوگيرى از واردات اجناس غيرضرورى؛ ١۵- نظم و انسجام به نيروهاى نظامى و تأسيس كارخانه‌هاى اسلحه‌سازى و توپ‌ريزى؛ ١۶- مبارزه با رشوه‌خوارى، دزدى، تملق‌گويى، شراب‌خوارى، عربده‌كشى و خرافه‌گرايى؛ ١٧- بازسازى و توسعه صنعت شيلات خزر كه در آن زمان در انحصار اتباع روسيه بود؛ ١٨- ايجاد اداره پست و تلگراف جديد (چاپارخانه قديم) و. . . 
ارتباط امير با روحانيون برخى كه نه شناخت درستى از شخصيت اميركبير دارند و نه حوزه و روحانيت را درست درك كرده‌اند و برخى ديگر نيز از روى بغض و دشمنى، سعى دارند تا وى را ضدروحانيت و حوزه معرفى كنند. از اين رو بدون اين كه اسناد و مداركى ارائه كنند، نوشتند كه اميركبير معتقد به تفكيك ديانت از سياست بود و تلاش مى‌كرد تا از نفوذ و قدرت روحانيت در حكومت بكاهد؛ در حالى كه شواهد و قرائن تاريخى خلاف اين ادعا را نشان مى‌دهد. يكى از فقهاى سرشناس دوره قاجار مرحوم آيت‌الله شيخ عبدالحسين تهرانى، معروف به «شيخ العراقين» ارتباط صميمى و تنگاتنگى با اميركبير داشت و مورد احترام و وثوق او بود؛ چنان‌كه وى بعدها وصىّ اميركبير شد. اين فقيه بزرگ پس از اتمام تحصيلاتش در عتبات عاليات به تهران بازگشت. اميركبير كه از مقام علمى او آگاهى داشت، براى تجليل و تكريم ايشان به منزل محقر شيخ‌العراقين وارد شد و با اين عالم گران‌قدر ديدار كرد. و همواره در بزرگداشت مقام شيخ كوشيد و روز به روز روابط اين دو قوى‌تر گرديد تا اين كه شيخ مورد وثوق و اعتماد امير و طرف مشاوره وى در گره‌گشايى از مشكلات اجتماعى و كشورى شد. اميركبير هيچ مشكلى با بدنۀ حوزه و روحانيت نداشت. او فقط در چند مورد با كسانى برخورد كرد كه در واقع لباس روحانيت را وسيله امرار معاش و كسب قرار داده بودند؛ مثل امام جمعه تهران و بعضى شيخ‌الاسلام‌ها كه سمت‌هاى دولتى داشتند و در واقع با دربار قاجار مراوده داشتند. در يك مورد فردى به نام «شيخ عبدالرحيم بروجردى» كه مسئوليت قضاوت را بر عهده داشت، در نزاعى كه يك طرف آن، نوكر مخصوص امير بود و محكوم هم شده بود، وى حكم را به خاطر امير صادر و اجرا نمى‌كرد و به امير پيغام داد كه حاضر است در اين مورد با وى كنار بيايد؛ اما امير از اين كار او برآشفت و از وى متنفر شد و او را از قضاوت عزل كرد و به جاى وى، فقيه بزرگ شيخ عبدالحسين تهرانى را منصوب نمود. او به طور كلى امر قضاوت را به علماى اسلام و فقهاى بزرگ واگذار كرد و به توصيه‌هاى علما احترام مى‌گذاشت و عمل مى‌كرد. در برخى گزارش‌ها آمده است كه روزى شخصى خدمت امير آمد و عليه كسى مدعى شد كه هزارتومان از وى طلب دارد و سندى نيز ارائه كرد. اميركبير طرف مقابل را ملزم به پرداخت آن مبلغ نمود. پس از چندى شخص محكوم به خانه يكى از علما پناه برد و از نادرستى اين حكم شكايت برد. آن عالم در نامه‌اى خطاب به اميركبير نوشت كه اين تنخواه به ناحق از اين شخص گرفته شده است. امير در جواب گفت: حكم همان است؛ اما چون آقا مرقوم داشته‌اند، هزار تومان از جيب خودم مى‌دهم. مبارزه با تملق و چاپلوسى و بدعت بست‌نشينى يكى از ويژگى‌هاى اميركبير كه از تربيت اسلامى او نشأت مى‌گرفت، داشتن روحيه مبارزه با تملق و چاپلوسى است. روزى ميرزا حبيب‌الله شيرازى، متخلص به «قاآنى» ، شاعر معروف عصر قاجارى، كه به زبان فرانسوى نيز مسلط بود و به «حِسان العجم» شهرت داشت، قصيده‌اى بلند با ۵٣ بيت در مدح اميركبير سرود و در يك بيت آن اين‌گونه به توبيخ حاج ميرزاآقاسى پرداخت: «به جاى ظالمى شقى، نشسته عادلى تقى، كه مؤمنان متقى كنند افتخارها» . وقتى امير اين قصيده را شنيد، برآشفت و گفت: تو كه تا ديروز در مدح او مى‌گفتى، امروز كه او عزل شده، ظالمش مى‌خوانى و مرا مدح مى‌كنى؟ ! پس فردا كه من نيز بركنار شوم، به توبيخ و سرزنش من هم خواهى پرداخت. بعد دستور داد حقوق او را قطع كردند. قاآنى پيشتر، حاج ميرزا آقاسى را «قلب گيتى» ، «انسان كامل» و «خواجه دوعالم» خوانده بود. چند روز گذشت و بعضى‌ها وساطت كردند و امير او را بخشيد، اما به شرطى كه كتابى را در مورد كشاورزى از زبان فرانسه به فارسى ترجمه كند. جالب است كه وقتى اميركبير مورد غضب شاه قرار گرفت و بركنار شد، قاآنى شعر ديگرى سرود و او را «خصم خانگى» و «اهرمن‌خو» و «بدگوهر» ناميد. يكى ديگر از كارهاى مهم امير، جمع كردن بساط بست‌نشينى بود كه البته اين حركت اصلاحى، موجب نارضايتى اندكى از آخوندهاى دربارى گشت. از سال‌هاى بسيار دور برخى از امام‌زاده‌ها و اماكن مذهبى، خانه مجتهدان بزرگ، مسجد شاه تهران، حتى اصطبل‌هاى شاهى و در اين اواخر برخى از سفارتخانه‌هاى خارجى در تهران پناهگاه ستمديدگان و مظلومانى به شمار مى‌آمد كه براى گريز از بى‌قانونى و بى‌عدالتى به اين مكان‌ها پناه مى‌بردند تا حق و حقوق خود را از ظالمان بستانند و از ظلم و جور آنها در امان باشند؛ اما به تدريج همين آيين بست‌نشينى، وسيله‌اى براى بعضى بى‌عدالتى‌ها و سوءاستفاده‌ها شده بود؛ چنان‌كه افراد فاسد و ظالم براى فرار از قانون و رهايى از اجراى عدالت و تطهير جنايات خود، بست مى‌نشستند و اين هرگز با اهداف و آرمان‌هاى امير سازگارى نداشت. البته او اين اقدام تاريخى را با هماهنگى برخى روحانيون پرنفوذ انجام داد تا بتواند در مقابل مخالفت برخى ديگر مقاومت نمايد. وقتى مقدمات كار آماده شد، سال