4_5898004860741094413.mp3
7.8M
قرائت دعای هفتم سجادیه با صدایی زیبا و شنیدنی
نکات ناب و روضه های شنیدنی از حضرت رقیه سلام الله علیها را در بیان استاد جستجو کنید ما که لذت بردیم امیدوارم برای شما هم چنین باشد 👇👇
@sedaliro
هدایت شده از مسجد امام هادی علیه السلام
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱
#هر_روز_یک_مسألهٔ_شرعی
🔍 حکم تاخیر #نماز_آیات برای #زلزله و نظر فقهاء
👈 #امام_خمینی #نوری_همدانی #صافی_گلپایگانی #فاضل_لنکرانی :
موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
👈 #خوئى :
موقعى که زلزله و رعد و برق و مانند اينها اتفاق مىافتد انسان بايد فورا نماز آيات را بخواند به نحوى که در نظر مردم تأخير محسوب نشود و اگر تأخير کرد معصيت کرده و بنابر احتياط وقت خواندن نيت ادا و قضا نکند.
👈 #رهبری : اگر علم به وقوع زلزله پيدا نکند تا اينکه زمان متصل به وقت وقوع آن بگذرد، خواندن نماز آيات واجب نيست، اگرچه احتياط آن است که بجا آورد.
👈 #سيستانى :
به هنگام زلزله باید فوراً نماز آیات را بخواند به نحوی که در نظر مردم تأخیر محسوب نشود، و اگر تأخیر کرد احتیاط مستحب آن است که بعداً بدون نیت ادا و قضا بخواند.
👈 #مکارم_شیرازی :
هنگامیکه زلزله يا صاعقه و مانند آن اتّفاق میافتد بايد بلافاصله نماز آيات را بخواند و اگر نخواند معصيت كرده و احتياط مستحب آن است كه تا آخر عمر هر وقت توانست به نیت مافی الذمه بخواند .
👈 #وحید_خراسانی :
موقعى كه زلزله و رعد و برق و مانند اينها اتّفاق مى افتد ـ چنانچه گذشت ـ بايد نماز آيات بخواند ، و بايد به اندازه اى كه عرفاً تأخير گفته مى شود نماز را عقب نيندازد ، و در صورت تأخير نماز را به جا آورد و بنابر احتياط واجب نيّت ادا و قضا نكند.
👈 #شبیری_زنجانی :
موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق میافتد، مکلف باید فوراً نماز آیات را بخواند، به نحوی که در نظر مردم تأخیر محسوب نشود و اگر بدون عذر تأخیر کرد، معصیت کرده و باید هر چه زودتر بخواند و بنا بر احتیاط در وقت خواندن، نیت ادا و قضا نکند.
🦋مسجد امام هادی علیهالسلام🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدر مادرهایتان را بدانید...
استاد فاطمینیا
هدایت شده از امام جمعه شهرغرق آباد-مرکزی
من كه از داغ حسين غرق ملال و مَحَنَم
من مسلمان شده ی دست امام حسنم
من گدای کرم گُل پسر ِ فاطمه ام
حسنی ام بنویسید به روی کفنم
◼️هفتم صفر شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم🌱
#درسهایی_از_اصول_دین و زندگی
📍پنج ویژگی که اگر نبودند همه انسانها بندگان صالحی می بودند ؛
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند :
لَو لاخَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ كُلُّهُم صالِحينَ
اگر این👇پنج خصلت نبودند، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند :
👈 أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ
قانع بودن به نادانی
👌قناعت و ساده زیستی موجب اصلاح است اما قناعت به جهل و راضی بودن به آن موجب افساد است .
👈 الحِرصُ عَلَى الدُّنيا،
زیاده خواهی درباره دنیا
👌 حرص نسبت به آخرت و امور معنوی موجب اصلاح است ولی حرص در امور مادی و دنیا موجب افساد است .
👈 الشُّحُّ بِالفَضلِ،
بخل ورزیدن نسبت به کسب فضایل
👌 بخل ورزیدن نسبت به از دست دادن فضایل موجب اصلاح است و بخل ورزیدن نسبت کسب فضایل موجب افساد است .
👈 الرِّياءُ فِى العَمَلِ
برای غیر خدا عمل کردن
👌 نشان دادن عمل اگر به نیت تبلیغ آن عمل باشد موجب اصلاح است و اگر به نیت تبلیغ فاعل آن عمل باشد موجب افساد است .
👈 العجابُ بِالرَّىِ؛
خود رایی
👌به رای خود بالیدن و یکدندگی در رای و بگوید حرف حرف من است
📚 غررالحكم، ج۲، ص۴۵۱، ح ۳۲۶۰
🕌
@masjedemamhadialaihesalam
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
10.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ دلم رو لرزوند
بسیار صفا کردم
برای من حالا حالا ها کهنه و قدیمی نمیشه
از بس شعرش جذاب و حساب شده سروده شده
تقدیم با احترام🌷🌷
👇👇👇👇👇
*چهار حکایت کوتاه اما تأثیر گذار:*
*حکایت اول:*
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
*حکایت دوم:*
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی می دهد فرق دارد؟
*حکایت سوم:*
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
*حکایت چهارم:*
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد...