🎐#مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم | #قهرمان_سلیمانی
🏷مکتب حاج قاسم ؛خستگی ناپذیری
▫️شهید سلیمانی پرتلاش و خستگی ناپذیر بود
سن شهید سلیمانی حدود شصت سال بود اما دیدید در کوه و دشت و بیابان و همه جا چطور مثل جوانها حرکت .میکرد واقعاً مظهر تلاش بود؛ کار خستگی ناپذیر؛ خستگی .ناپذیر گاهی اوقات که مثلاً به یک کشوری میرفت برمیگشت و برای ما گزارش میفرستاد من وقتی میخواندم این گزارش ،را حیرت میکردم از حجم کار عظیمی که در این مثلاً چند روز اتفاق افتاده .
▫️رهبر انقلاب اسلامی ١٣٩٩/٧/١٩ و ۱۴۰۰/۱۰/۱۱
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
امام باقر علیه السلام
سه خصلت است که باعث می شود انسان بد عاقبت شود:
1️⃣ ظلم به دیگران،
2️⃣ بریدن از خویشاوندان
3️⃣ و قسم دروغ که جنگ با خداست.
بحار/ج 75/ص 174
برخی خصلتها، باعث میشود که انسان بد ذات شود و شخصیت انسان را تغییر می دهد. این امور، قابلیت هدایت را در او از بین می برد. مراقب خصلتهای خود باشیم
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
📹 ببینید | «شهید عزیز»
🔻شهید حاج قاسم سلیمانی: نحوه شهادت شهید حججی، یک نمونه کوچکی بود از آن همه مصیبت بسیار عظیم و بزرگی که در کربلا اتفاق افتاد.
🔹به مناسبت ۱۸ مرداد، سالروز شهادت محسن حججی
جانفدا
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
#حاج_قاسم | #جان_فدا
🏷ای موذن، بعد اتمامِ اذانت جـانِ من
اندکی هم با همان سوز و نوا از آن بگو
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
#حاج_قاسم
🏷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
▫️ما آماده هستیم و میتوانیم در همه سطوح از ملتمان عزتمندانه و قدرتمندانه دفاع کنیم.
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم
🏷ماجرای جالب تصادف خودروی سردار سلیمانی
▫️راننده حاجی بیان میکرد در مسیر فرودگاه امام خمینی(ره) بودیم. پرایدی منحرف شد و با ما تصادف کرد. پراید صد درصد مقصر بود. بعد از برخورد از سمند پیاده شدم و از حاجی خواستم اجازه دهد که به پلیس زنگ بزنیم اما حاجی به شدت با من برخورد کرد و با جذبه گفت مقصر تو هستی!
▫️راننده میگوید: پراید مقصر است، اما سردار اصرار میکند که مقصر توئی و باید خسارت راننده پراید را پرداخت کنیم. راننده پراید که خودش هم متحیر شده بود، خوشحال از این اتفاق و مهربانی، خسارت را گرفت و رفت. به حاج قاسم گفتم چرا گفتی من مقصرم؟ مقصر راننده پراید بود و شما دارید به من ظلم میکنید!
▫️شهید سلیمانی جواب داد: «عزیز من! ما الان کجا میرویم؟ به سوریه میرویم. به دل آتش. اما این راننده پراید نانآور خانواده است و با همین ماشین رزق خانوادهاش را تأمین میکند.» ما مبلغ خسارت را به او پرداخت کردیم و او را خوشحال کردیم و برای ما خیر است و صدقه راه است. تازه اگرما در سوریه کشته شویم معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. باید گذشت کنیم و به خاطر عملمان خداوند به ما عنایتی کند.
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
🔷 ماجرای ۲۲ مرداد ۵۷ و عملیات شهید محمد بروجردی در رستوران خوانسالار تهران و محل تجمع آمریکاییها چه بود؟
🔸راوی: حدوداً یکربع، کنار جوی خیابان غربی هتل لاله اشک میریختم. با توجه به آن صحنه بسیار زشتی که میدیدم. دختران جوان ما در بغل مردان ۷۰-۶۰ ساله آمریکایی، چنان در یک شرایط نامناسبی قرار گرفته بودم که تصمیم گرفتم خودم با یک جیپ پر از مواد منفجره، اصلاً یک عملیات انتحاری در اینجا انجام بدهم و آمدم با شهید بروجردی این قضیه را در میان گذاشتم. او با یک آرامش خاصی گفت: اینجا را بگذارید بعد، ما یک جای بهتری پیدا کردیم، نیاز هست که شما یک بررسی بکنید.
🔸این بود که با هم آمدیم خوانسالار و ایشان آن را به من نشان داد. خوانسالار رستوران محل تجمع آمریکاییها بود. تقریباً بالاتر از میدان آرژانتین. ما خوانسالار را با شهید احمدی شناسایی کردیم و آنجا رفتوآمدهای زیادی داشتیم، طوری هم برخورد داشتیم که تمام نقاط شک و تردید را پوشانده بودیم. خیلی راحت میرفتیم، میآمدیم. با آن انعامهایی که به گارسونهای آنجا میدادیم، بخصوص به دربانها میدادیم، تقریباً آن احساس شکی که در آنها وجود داشت را از بین برده بودیم.
🔸تا شب انفجار چندینبار ما آن ساک انفجار را بردیم، با لباسهای مختلف با کراوات، بدون کراوات، لباسهای اسپرت، حتی با لباسهای ورزشی آنجا میرفتیم، منتها بدون اینکه داخلش مواد منفجره باشد. تا آن شبی که رفتیم برای انفجار. آن شب یک دگرگونیای در چهره شهید احمدی دیدم. یعنی شبهای قبل هم میرفتیم، اما این دگرگونی را در چهره شهید احمدی ندیدیم. اصلاً ایشان چهرهاش طور دیگری شده بود و احساس میکردیم آن موقع میخواهیم عملیات انجام بدهیم.
🔸ما زمان انفجار را تقریباً روی ۹۰ ثانیه گذاشته بودیم، یعنی یک دقیقه و نیم. ۹۰ ثانیه زمان انفجار را تنظیم کردیم در دو چاشنی، که اگر هر کدام عمل نکرد، آن یکی عمل کند. ضامن آتشزن آن را، هر دو را با هم کشیدم. من یک دقیقه قبل از اینکه آتشزنی انفجار را بکشم، به شهید احمدی گفتم: از رستوران بیرون برود.
🔸بعد از اینکه کارم را انجام دادم، درست ساک در دستم بود، آمدم راهپلههای خوانسالار، دیدم شهید احمدی دارد برمیگردد. گفتم چه شد؟ گفت: کیف جا مانده. من دست انداختم شانه ایشان را گرفتم. گفتم برمیگردیم کیف را میبریم. گویا دربان به ایشان اشاره کرده بود که کیفتان جا مانده.
🔸نمیدانم چهطوری این را توضیح بدهم، ایشان اصلاً باید شهید میشد، چون با آن فشاری که من شانه ایشان را گرفتم و ایشان یک مرتبه خودش را کند. حتی صدایش هم کردم: «عباس برگرد» حالا ساک را میبردیم. کیف را میبردیم و ایشان مستقیماً رفت به سمت انفجار. درست لحظهای که من از ضلع خیابان رد میشدم، انفجار رخ داد و دیگر برای من مسجل بود، میدانستم احمدی شهید شده.
🔸اصلاً حالت دگرگونی به من دست داد و شرایط بسیار بدی را آن موقع داشتم. تا میدان آرژانتین آمدم. صدای آژیر آمبولانسها میآمد، باز با توجه به همه مسائل به محل حادثه و انفجار برگشتم، بلکه بتوانم شهید احمدی را ببینم. متأسفانه یک ۸-۷ دقیقهای را هم آنجا بودم که خیلی هم شلوغ شده بود، بعد پلیس و ساواکیها آمدند.
🔸با آن قدرت انفجاری که به وجود آورده بودیم محل کاملاً ویران شده بود. جنازههای آمریکاییها را میآوردند و زخمیها را میآوردند، ماشینهای مخصوص آمریکاییها آمده بود برای حمل جنازههایشان و دیگر پلیس آمد. یک مقداری مشکوک شدم به قضیه، آمدم به سمت شهید بروجردی و سر قراری که داشتیم. وقتی که من ایشان را دیدم، نتوانستم خودم را نگه دارم. بغض و حالتی به من دست داد که با صدای بلند گریه میکردم. ایشان میپرسید: عباس کو؟ من نمیدانستم به ایشان چه بگویم.
🔸به هر جهت ایشان آن شب، تنها امید بود برای من، گفت خب این مسئله شاید برای تو هم پیش آمد. گفتم کاش برای من پیش میآمد، برای ایشان اصلاً این قضیه پیش نمیآمد. بعد متوجه شدیم که شهید احمدی یک دست و یک پایش را در آن انفجار از دست داد و شهید شد.
🔸ما بعد از انفجار خوانسالار، به دو زبان انگلیسی و فارسی اعلامیههای بسیار زیادی را با آن نیروهایی که داشتیم در سراسر کشور پخش کردیم و عجیب اینجا بود که بعضی از نیروهای خودمان نمیدانستند این انفجار را گروه خودمان انجام داده و بدون اینکه با اسم گروه آشنا بشوند با ما همکاری میکردند.
🔸این قضیه بازتاب بسیار گسترده جهانی داشت. به خصوص برای آمریکا این انفجار اصلاً وحشتناک بود. آنها بسیاری از افرادشان را بعد از این انفجار، از ایران بیرون کشیده بودند. بخشی از امریکاییهایی که در ایران مانده بودند، بیشترشان به عنوان مستشار بودند.
♦️منبع: «سایت تاریخ ایرانی، ۱۲ فروردین ۱۳۹۰، کد خبر: ۵۹۴»
40.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♻️ میشود مثل آقای مجتبی رمضانی از پشت تریبون هیأت انتقاد کرد ولی با دشمن همراهی نکرد.
💢 #معرفی_کتاب | حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه
🔷 کتاب «حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه»، اثر مرحوم آیت الله سیدمهدی خلخالی است، که موضوع محوری آن «ابعاد ولایت معصومین و نحوه انتقال آن به فقهای جامعالشرایط» است.
🔷 حضرت آیت الله خامنهای (مدظلهالعالی) درباره این کتاب فرمودند: «نوشتهای متین در باب حکومت اسلامی مانند دیگر نوشتجات فقهی و اصولی از یادگارهای برجسته ایشان است.» 1398/10/02.
🔷 مطالعه این کتاب به همه افرادی که علاقه دارند با مسئله حکومت اسلامی و ولایت فقیه به صورت روان و استدلالی آشنا شوند، توصیه میشود.
📎 #ولایت_فقیه
📎 #خانواده_حسینی
🔴ماجرای جالب تصادف خودروی سردار سلیمانی
🔹راننده حاجی بیان میکرد در مسیر فرودگاه امام خمینی(ره) بودیم. پرایدی منحرف شد و با ما تصادف کرد. پراید صد درصد مقصر بود. بعد از برخورد از سمند پیاده شدم و از حاجی خواستم اجازه دهد که به پلیس زنگ بزنیم اما حاجی به شدت با من برخورد کرد و با جذبه گفت مقصر تو هستی!
🔹راننده میگوید: پراید مقصر است، اما سردار اصرار میکند که مقصر توئی و باید خسارت راننده پراید را پرداخت کنیم. راننده پراید که خودش هم متحیر شده بود، خوشحال از این اتفاق و مهربانی، خسارت را گرفت و رفت. به حاج قاسم گفتم چرا گفتی من مقصرم؟ مقصر راننده پراید بود و شما دارید به من ظلم میکنید!
🔹شهید سلیمانی جواب داد: «عزیز من! ما الان کجا میرویم؟ به سوریه میرویم. به دل آتش. اما این راننده پراید نانآور خانواده است و با همین ماشین رزق خانوادهاش را تأمین میکند.» ما مبلغ خسارت را به او پرداخت کردیم و او را خوشحال کردیم و برای ما خیر است و صدقه راه است. تازه اگرما در سوریه کشته شویم معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. باید گذشت کنیم و به خاطر عملمان خداوند به ما عنایتی کند.