•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
حیف است، حیف دست تو و دستهای من
باید قبول کرد که رفتی ...خدای من
رفتم که پشت خاطرههایم کفن شوم
تا سایه ای چه دور بماند به جای من
بعد از تو آه حال غزل هیچ خوب نیست
بعد از تو آه، آه نماند برای من
یادش بهخیر! پشت مرا ناگهان شکست
آن دوستی که خواست بمیرد برای من
حالا شب عروسی تان مست میکنم
تا بُهت تان بگیرد از خندههای من
آقا! مبارک است، چه داماد خوشگلی!
خانم! مبارک است، به طعنه؟ نه وای من
این خانه از همیشه خراب است تا هنوز
این سرنوشت بود نوشتند پای من؟
سیگار را دوباره سر و ته، دوباره...اَه
تلخش رسید تا طعم چشمهای من
از کوچههای کاشان تا پشت باغ فین
یک مرد دفن شد کمکم انتهای من
#مهدی_فرجی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
✍️ #آشنایی_با_شعرا (۱)
#داود_واعظی فرزند #عبدالمبین_واعظی، مرداد۱۳۵۴ درهیدج بهدنیا آمدم.
بعداز تحصیلات ابتدایی،وقتی درهنرستان و دررشتهٔ اتومکانیک درس میخواندم به شعر علاقهمند شدم.چون همزمان درتعزیهخوانی و مداحی فعالیت داشتم خواندن متون ترکی را یادگرفته بودم همین امرسبب شدبتوانم اشعاری به زبان ترکی بنویسم.
تااینکه باانجمن شعروادب هیدج که مسئولش استاد #رهگذر_هیدجی بود آشنا شده وفعالیتم راشروع کردم.۶سال نیز دبیر انجمن بودم.
سال ۱۳۹۱ کتاب مشترک #شعرای_هیدجی باعنوان #شکوفههای_خیال چاپ شدکه بنده هم 8قطعه شعر دراین کتاب دارم.
سعادت نصیبم شد تادر چهارکتاب مشترک استانی وکشوری مشارکت کنم و اشعارم درآنها چاپ شود ازجمله:
#غزلِ_غزلّر:حاوی ۴۵۰ قطعه شعراز ۴۵۰ شاعراستان زنجان،
#به_تو_میاندیشم:حاوی اشعار درقالب دوبیتی،
#آوای_چکاوک: که شعرایی ازشهرهای مختلف کشور درآن شعردارند.
#حماسه_قاسم_سلیمانی: اشعاری ازشاعران زنجانی ازجمله #حاج_ولیالله_کلامی درآن منتشر شده است.
درنهایت سال ۱۴۰۱،توفیق یارشد تاکتاب #ترک_های_خیس را به چاپ برسانم که اولین کتاب مستقل بنده است.
تاکنون بیش از ۱۰۰۰۰بیت شعر به ترکی و فارسی سرودهام.
چندبار درجشنواره غدیر استان لوح تقدیر دریافت کرده و یکبار درشب شعر استانی شعرم جزو ۱۵ شعر برگزیدهشد.
ضِمن فعالیتهای فرهنگی درمسابقات اذان دبیرستانی، چندبار درمنطقه اول شدم. سال ۱۳۸۴ مقام اول #تعزیهخوانی در نقش حرّ ریاحی را کسب کردم.
مرشدباشگاه #زورخانه_پوریای_ولی_هیدج هستم.
#داودواعظی #مصباح_هیدجی
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
از وصلت باران و بغض و ابرِ پاره
زاییده ذهنم، شعر نوپایی دوباره
شعری پر از آرایهی زیبای تشبیه
شعری پر از، چشمک زدنهای ستاره
شعری که شاعر با وضوی خون نوشته
خون رنگ، مثل لالههای پرشراره
بغضی که از چشم غزل سر باز کرده
چشمی که غم را میکند در من نظاره
پنهان شده دلتنگیم در واژههایم
پوشیده شعرم، جامهای پر استعاره
#مهتاب_بهشتی
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
#ضربالمثل_ترکی (۱۹۷)
#ضربالمثل:
خِرسدن بیر توک غنیمتدی.
ترجمه:
از خِرس یک تار مو هم غنیمت است.
توضیح:
وقتی از فردی که انتظارش را نداری خیری از او برسد امکان گرفتن چیزی فراهم شود ضمن غنیمت دانستن فرصت بهدست آمده، از این اصطلاح استفاده میکنند.
شاید بتوان آن را با 《 صوفی ابنالوقت باشد》 در مقام کاربرد کمی تطبیق داد با ابن تفاوت که ضربالمثل ترکی 《 خرسدن بیر توک غنیمتدی》 در زمان انتفاع از دیگری است و مصرع فارسی گفته شده تقریبا" در هر وضعیتی برای استفاده از فرصت بهدست آمده کاربرد دارد.
#بیدل_دهلوی گفته است؛
با فساد جوهر ذاتی چه پردازد صلاح
آدمیت کو اگر از خرس مویی کم کنم
#عارف_یارقلی_هیدجی
#شعرای_هیدج
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
بداهه،
در صدای تو نشسته نغمهی چنگو سهتار
توی دستانت نشسته یک بغل باغ انار
چشمهایت رنگ قهوه رنگ باران رنگ ماه
میکنی با شعرهایت حال و روزم را بهار
میزنم مِی پشتِ می تب میرسد از شعرها
نبض من تند است چون دیوانهای بیاختیار
می چشَم در پای تو احساس در احساس را
مینویسم پیش عشقت بیقرارم بیقرار
چشمهایم خیس و نبضم تند و قلبم تندتر
میشوم انگار کمکم بر تو و عشقت دچار
مهربانم دوستت دارم تعارف نیست این
من ثریا میشوم انگار پیش شهریار
میچکد باران چشمم میچکد ابر دلم
چشم من درپای عشقش اشکهایت را ببار
#زینب_حسامی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
#مناجات
بداهه،
الهی🤲
تو را قسم به زلالیِّ چشمهی کوثر
به قطره قطرهی اشک یتیم بی مادر
قسم به مهر و صفا و شکوه میخانه
به نغمههای طربزای نالهی حیدر
ببخش جرم مرا، اگر گنه کارم
بهلطفومرحمتت دِه تو فرصتیدیگر
#داود_واعظی #مصباح_هیدجی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
#حکایت
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد! چندان که ملاطفت کردند آرام نمیگرفت و عیش ملک ازو منغص بود چاره ندانستند.
حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم گفت غایت لطف و کرم باشد .
بفرمود تا غلام به دریا انداختند باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند بدو دست در سکان کشتی آویخت چون بر آمد گفتا ز اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمیدانست همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق مناست آنکهبهنزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
فرقست میان آن که یارش در بر
تا آن که دو چشم انتظارش بر در
#سعدی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
یاقوت لب و پسته دهن صبح بخیر
شیرین قلم و شور سخن صبح بخیر
ازعشوهی تو بهشتعاشق شدهاست
آهوی قشنگ هر چمن صبح بخیر
#زینب_حسامی
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
در پسِ آینهها لحظهی رستن زیباست
دردل شمع همین خاطره بستن زیباست
دل من بستهی عشق است رها میگوید
همچوپروانه دلازخانه گسستن زیباست
#نعیمه_مرسلی #رها_هیدجی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
#ضربالمثل_ترکی (۱۹۸)
#ضربالمثل:
اِشّکی کورپودن گئچدی.
ترجمه:
خَرش از پل گذشت.
توضیح:
وقتی فردی که با دیگری قرار داشته یا بر حسَب عرف یا قانون در مقابل کار دیگران باید کاری کند یا وجهی بدهد یا بههر نحو موظف است جبران کند تا حقّی ادا شود امّا همینکه کار خودش انجام میشود و از وابستگیای که به دیگران داشته رها میشود زیر قول و قرار خود رده و کار دیگران برایش فاقد اهمیّت میشود و انجام نمیدهد از این ضربالمثل در موردش استفاده میکنند.
در زبان فارسی نیز ابن ضربالمثل به همبن شکل و مفهوم 《 خرش از پل گذشت》در مورد افرادی است که کارشان تمام شده است استفاده میشود. #نظامی این مفهوم را در شعرش جای داده و سروده:
به هر مهرهای حقهبازی کنم
به واماند خود چارهسازی کنم
چو رهوار گیلیم ازینپلگذشت
به گیلان ندارم سرِ بازگشت
#عارف_یارقلی_هیدجی
#شعرای_هیدج
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
✍️ #آشنایی_با_شعرا (۲)
نامم زینب است و فامیلیام حسامی، شاید قلمم وامدار معنای گلوگاه اسمم باشد.
زادهٔ آذرم،متولدحالو هوای انقلاب، حسابداریِ تحصیلاتم رادر فوقِ لیسانس،با شعرعوض کردهام.
ازخیال هرروز شراب مینوشم اقاقی دم میکنم بایاسها حرف میزنم پاییزرا شاعرانه غزل میخوانم هوای عشق در سرم بیقرار میشودو دلم چکامه میریزدو چای تلخ میبلعد بههوای ستارهها شعر را هجی میکنم هجا بههجا نقش میبندم برتسلسل واژهها ابریق رادر انارو سیب درحلول شراب در رگارگ حیات، تماشارا ازدریا آموختهام و حضوررا از آینه،به روی بادها سوار میشوم گیسوان بیدرا میرقصم درهوای قونیه عاشق میشوم و سالهای ستاره را میشمرم درپیش چشمهای مهتاب.
عضو شورای سیاستگذاری انجمن شعربسیج هنرمندان خراسان رضوی -دبیر انجمن ادبی #آهوی_دل -رتبهٔدوم جشنوارهٔ کشوریِ شعر مهدوی -برگزیده جشنواره شعردفاع مقدس خراسان رضوی -دبیر برگذاری سوگوارهٔ فاطمی -برگزیدهٔ جشنوارهٔ شهدای عشایر خراسان رضوی -داور جشنوارهٔ شعر دفاع مقدس -برگزیدهٔ جشنواره غدیرخراسان رضوی و...
۵نگارینه دارم ازخودکه فرزندان معنوی منند به نامهای:
#حالوهوای_شاعری_من_وخیم_بود،
#کبریت_را_بکش_به_تن_الکلی_من،
#ازلب_سرخابیات_عناب_میریزد_فقط،
#هی_ببین_با_تواَم_کجا_رفتی،
و کتاب #آرایههای_ماه که آیینی است و آینهٔ روزهای عشق.
ششمین کتاب دردست کتابت است بهنام #دو_استکان_انار_لب،
مشهدالرضا زعفران دم میکنم و یاقوت سوهان مینوشم ازشراب عقیقی چشم درکنار دوستانم مشق میکنم مشقِ عشقرا.
#زینب_حسامی
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24