#داستانک
در شهر خوی مردی به نام امین علیم، در زمان اوایل حکومت قاجار زندگی میکرد. او فرد بسیار دیندار و عالمی بود که از خدمت در دستگاه حکومتی و فرمانداری شهری اجتناب میکرد.
روزی از سوی خانِ وقتِ خوی میرزا قلی، تهدید به مرگ در صورت عدم همکاری میشود.
و از ترس، به روستایی در شمال خوی، فرار کرده و در آن ساکن میشود.
پس از یکسال به خان شهر خوی خبر میرسد، امین علیم در فلان روستا در حال زندگی دیده شده است. او گروهی از چماقداران خان را برای پیدا کردن امین علیم به آن روستا روانه میکند و توصیه میکند طوری او را پیدا کنید که اصلا متوسل به خشونت نشوند.
ماموران خان، به روستا وارد شده و مردم روستا را ابتدا تطمیع و سپس تهدید میکنند که امین علیم را تحویل دهند. اما مردم از این امر اظهار بیاطلاعی کردند.
ماموران ناامید به دربار خان بر میگردند.
امین علیم دوستی داشت صمیمی و زرنگ. شاه از او کمک میگیرد و دوست او نقشهای به شاه میدهد و میگوید امین علیم را نه با پول و مقام بلکه باید با علم تله گذاشت و به دامش انداخت.
دو ماه بعد 100 گوسفند را خان به روستا میبرد و به مردم روستا میگوید: به هر خانه یک گوسفند علامتگذاری کرده میدهیم و وزن میکنیم. دو ماه بعد برای گرفتن این گوسفندان مراجعه میکنیم که نباید یک کیلو کم و یا یک کیلو وزن زیاد کرده باشند. و اگر کسی نتواند شرط خان را رعایت کند یک گوسفند جریمه خواهد شد.
یک ماه بعد ماموران خان برای وزن گوسفندان به روستا میآیند و از تمام گوسفندان داده شده فقط یک گوسفند وزنش ثابت مانده بود. دستور دادند صاحب آن خانه که گوسفند در آن بود را احضار و خانهاش تفتیش شد و امین علیم از آن خانه بیرون آمد.
از امین علیم پرسیدند: چه کردی وزن این گوسفند ثابت ماند؟
گفت: هر روز گفتم گوسفند را سیر علف بخوران و شب بچه گرگی در آغل او انداختم و گوسفند در شب هرچه خورده بود از ترسش آب کرد. و چنین شد وزنش ثابت ماند.
امین علیم را نزد خان آورده و به زور نایب خان کردند.
امین علیم گفت: این نقشه را در عبادت خدا یافتم و عمل کردم.
اینکه انسان هم باید در خوف و امید زندگی کند و اگر کسی روزها تلاش کرده و شبها در نماز از خود حساب کشد و ترس بریزد، در این دنیا در یک قرار زندگی میکند، نه چاق میشود و نه ضعیف و مردنی، نه ناامید است و نه زیاد امیدوار، نه در رفاه محض زندگی میکند و نه در بدبختی.
@sobhbekheyrshabbekheyr
برای کسانی که بشما
حسادت می کنند
آن گونه دعا کنید
پروردگارا کسیکه تاب دیدن
خوشبختی مرا ندارد
چنان خوشبختش کن که
خوشبختی مرا از یاد ببرد
شبتون آرام و به دور از دلتنگی
#شب_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز هم مرغ دلم بر سر کوی حسین
میزند چهچه با یاد بین الحرمین
بازهم مرغ دلم پر شده سوی حسین
گشته دل در دام یکسر موی حسین
#شب_جمعه🌙
#24_روز تا #اربعین🏴
#سعید_رستمی🎙
#کلیپ| #ریلز | #استوری📲
@sobhbekheyrshabbekheyr
🌸الهی در این شب
✨زیبای مرداد ماه
🌸دعــا مـیـکــنـم ...
✨زیر این سقف بلند
🌸روی دامـان زمـیـن
✨هر کجا "خسته شدی"
🌸یا که "پر غصه شدی"
✨دسـتـی از غـیـب
🌸"بـه دادت بـرسـد"
✨و چه زیباست که آن
🌸"دست خدا" باشد و بس...
🌸شـــبــــتـــون آرام و خــــوش
✨در پـــنـــاه خـــالــق هــســتــی
#شـب_بـخـیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
هر شب قبل از خواب بخوانیم :
🔅آیه آخر سوره کهف 👇
💠 قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا وَلایُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَدا 💠
امیرالمؤمنین علیه السلام روایت فرمودند: «هیچ بنده ای نیست که آیه (قل انّما انا بشر مثلکم... را تا آخر سوره کهف ) بخواند جز اینکه برای او نوری کشیده شود از خوابگاهش تا خانه کعبه و چنانچه خود از اهل حرم است برای او نوریست تا بیت المقدس.
📘درمان با قرآن، ص 53 به نقل از ثواب الاعمال، ص97
از امام صادق علیه السلام روایت شده: «هربنده خدایی آخرین آیه سوره کهف را قرائت نماید در هر ساعتی که بخواهد از خواب بیدار می شود.»
📘الکافی، ج2، ص462
#شبتون_بهشتی
@sobhbekheyrshabbekheyr