863.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهى در سکوت شب ذهنمان را آرام کن
و مـا را در پنـاه خـودت بـه دور از
هیاهوی ایـن جهان بـدار....
الهی شبمان را با یادت بخیر کن
شبتون پـر از مهر خــ🌸ــدا
#شب_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
داستان واقعی 📜
آن ۲۰ لیره 💰
قسمت 1⃣1⃣
... همه میدانستند از شدت تنگنا
راهی عسکریه شده بود و حالا
کسی از آمدنش خبر نداشت ⚡️⚡️
سر روی زانوانش گذاشت و در دل
نالید:
یا صاحب الزمان عج، میدانی که
بی پناهم 💧💧💔
بدون پشتوانه و یاورم.اگر زن و
بچه ام ازبیماری و گرسنگی بمیرند،
چه خاکی به سرم بریزم 🥀🥀
اصلا مردی که نتواند به خانواده اش
یک وعده غذای سیر بدهد، به
چه دردی میخورد⁉️😔😔
خودش را سرزنش میکرد و از آن
همه ناتوانی اش به ستوه آمده بود
که ناگهان صدای پایی شنید که
نزدیک میشد ... 🌱🌿
خودش را جمع و جور و اشکش را
به سرعت پاک کرد 💓💓
صدای پا پشت در قطع شد و سایه ای
از روزن در،مانع ورود نور به دکان
شد ✨✨
نفسش را در سینه حبس کرد و
به خودش لعنت فرستاد که چرا در
را کاملا از تو نبسته است ☄☄
لحظه ای نگذشت که دستی به
در خورد و در باز شد
نور به صورتش تابید 🌟💫
زنی را با چادر عربی و نقاب زده در
آستانهی در دید
نیم خیز شد،این زن هر که بود،
نمیتوانست طلبکار باشد ☝️☝️
اما یک آن به ذهنش رسید ممکن
است زن یکی از طلبکارانش باشد
و جلوتر از شوهرش آمده تا
او را غافلگیر کند 💢💢
داشت با خودش کلنجار میرفت که
زن دستش را جلو آورد و گفت:
کاغذی از پسرم رسیده،آن را برایم
میخوانی⁉️⁉️
یک لحظه آرام گرفت، اما نفهمید این
زن چرا اینهمه دکان باز را رها کرده
و به سراغ این دکان خالی
آمده ... 🛎🛎
💜اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💜
#داستان_واقعی
✅ ادامه دارد ...
کپی برای همه آزاد
داستان واقعی 📜
آن ۲۰ لیره 💰
قسمت 2⃣1⃣
... بلند شد،خاک لباسش را تکاند و
گفت: چشم
زن دکان خالی را که دید،گفت:
جوان تو که آه در بساط نداری،چرا
بیکاری ⁉️⁉️
محمد شرمنده گفت؛
با وضع جنگ و کسادی بازار ،کسی
چیزی نمیخرید تا هرچه داشتم تمام
شد 😔💔
زن با نگاهی به اطراف گفت:
ولی چرخ بافندگی خوبی داری☝️
حتما ابریشم های خوبی با آن میبافی👌
محمد آهی کشید و گفت:
روزگاری که دکانم رونق داشت،
بهترین لباسهای ابریشمی بغداد را
میبافتم ☝️☝️
اما الان یک نخ ابریشم هم ندارم
زن به طرف در برگشت و گفت:
من ۲۰ لیره به تو بعنوان قرض الحسنه
میدهم ... 🌱🌿
برو ابریشم تهیه کن و بیا دکانت را
رونق بده و هر وقت پولم را
خواستم،ده روز جلوتر به تو خبر
میدهم ☝️☝️
دهان محمد از تعجب باز ماند
۲۰ لیره⁉️⁉️😲
نتوانست حرفی بزند
زن توجهی به تعجب و شگفتی اش
نکرد و گفت:
کاغذم را هم بده،باشد یک فرصت
دیگر 💥💥
محمد که همانطور بهت زده او را نگاه
میکرد،گفت:
شما مرا از کجا میشناسید⁉️⁉️
چطور به من ۲۰ لیره میدهید⁉️⁉️😳
زن گفت: تو کارت به این کارها نباشد
تو برای سرمایهی کار،پول میخواهی 💰💰
من هم به تو پول میدهم ...
من باید حرف از شناخت و اعتماد
بزنم،آنوقت تو ... 💢💢
محمد دستپاچه گفت:
نه من ... من از بس که خوشحال
شدم ....
نمیدانید چقدر .... 🌱🌿
❤️🔥اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم❤️🔥
#داستان_واقعی
✅ ادامه دارد ...
کپی برای همه آزاد
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا
مهربان معبودم
در این شب زیبا
آرامش واقعی را
به ناب ترین عاشقانت
که در این دنیای پُر تلاطم
فقط دل در گِرو عشق🩵
تو بستند ، عنایت بفرما...🤲
🌙شبتون بخیر، در پناه حق
@sobhbekheyrshabbekheyr
15.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از اینکه یک روز دیگر
از بامداد تا شامگاه همراه ما بودید سپاسگزاریم 🙏🌱✨🍂
پروردگارا ،"شبمان" 🌙
را به شایستگی
به بامداد برسان
تا در بندگی تو بکوشیم،
و سحرگاه به امید
"مناجات و نیایش"
به درگاه تو برخیزیم..🍃🍂
شبتون🌙
پر از عطر خدا....🌸🍃
به امید طلوعی دیگر، تا فردا خدانگهدار 🌷🌱✨🍂
#شب_بخیر
#شب_خوش
@sobhbekheyrshabbekheyr
2.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر شب قبل از خواب بخوانیم :
🔅آیه آخر سوره کهف 👇
💠 قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا وَلایُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَدا 💠
امیرالمؤمنین علیه السلام روایت فرمودند: «هیچ بنده ای نیست که آیه (قل انّما انا بشر مثلکم... را تا آخر سوره کهف ) بخواند جز اینکه برای او نوری کشیده شود از خوابگاهش تا خانه کعبه و چنانچه خود از اهل حرم است برای او نوریست تا بیت المقدس.
📘درمان با قرآن، ص 53 به نقل از ثواب الاعمال، ص97
از امام صادق علیه السلام روایت شده: «هربنده خدایی آخرین آیه سوره کهف را قرائت نماید در هر ساعتی که بخواهد از خواب بیدار می شود.»
📘الکافی، ج2، ص462
#شبتون_بهشتی
#شب_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr