2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❄️امشب
☃برایتان دعا میکنم
❄️خدای بزرگ نصیبتان کند
☃هر آنچه از خوبی ها
❄️آرزو دارید
☃لحظه هاتون آروم
❄️شبتون بخیر
☃خوابتون شیرین
❄️آسمون دلتون ستاره بارون
#شب_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
هدایت شده از 🇮🇷صبح بخیر شب بخیر
سلام
من میگم هر چیزی میتونه دلیل حال خوبت باشه... ❤️
یه صبحانه عالی، یا نه یه موزیک شاد، یا یه جمله قشنگ، یا اصلا یه راز و نیاز عاشقانه با معبود الهی.... ❤️
پس به هر دلیلی هم که باشه، ما اینجاییم،
تا تو حالت خوب باشه😊
برای اینکه کل روز انرژیت بالا باشه و شاد باشی.
همین الان بزن رو پیوستن، تا گممون نکنی... ❤️ 😉
با ما همراه شو:
https://eitaa.com/joinchat/310313361Cdb4153503c
🔹یکی از ﺣﺎکمان ﮐﺮﻣﺎﻥ وقتی به حکومت رسید، یکی از بزرگان شهر را دستگیر ﻭ بههمراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.
🔸بعد از مدتی ﻓﺮﺯﻧﺪش ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.
🔹زندانی به وزیر حاکم ﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ حاکم ﺑﮕﻮ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ میدهم و بهجای آن فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد.
🔸حاکم وقتی پیشنهاد مرد را شنید ﮔﻔﺖ:
من که حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم، نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭشم.
🔹ﻓﺮﺯﻧﺪ آن شخص ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ جلوی چشم پدر جان داد.
🔸اتفاقا سال بعد ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ حاکم ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.
🔹حاکم ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ ﻭﻟﯽ سودی نبخشید ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ جلوی چشمان پدر جان داد.
🔸ﺭﻭﺯﯼ حاکم، وزیرش ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ:
ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ، ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻋﺎی ﺧﺎﻧﻮﺍﺩهﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و گرسنهای ﮐﻪ ﺁنها ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ.
🔹وزیر ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ، حاکم ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭﺷﺪ.
▫️نشو در حساب جهان سختگیر
▫️که هر سختگیری بود سختمیر
▫️تو با خلق آسان بگیر نیکبخت
▫️که فردا نگیرد خدا بر تو سخت
#پندانه
@sobhbekheyrshabbekheyr
🔅 #پندانه
✍ برگ عیشی به گور خویش فرست
دگران نفرستند تو پیش بفرست
🔹مرد فقیری به شهری وارد شد. هنوز خورشید طلوع نکرده بود و دروازه شهر باز نشده بود.
🔸پشت در نشست و منتظر شد. ساعتی بعد در را باز کردند. تا خواست وارد شهر شود، جمعی او را گرفتند و دستبسته به کاخ پادشاهی بردند.
🔹هر چه التماس کرد که مگر من چه کار کردم؟ جوابی نشنید.
🔸در کاخ دید که او را بر تخت سلطنت نشاندند و همه به تعظیم و اکرام او برخاستند و پوزش طلبیدند.
🔹چون علت ماجرا را پرسید! گفتند:
هر سال در چنین روزی، ما پادشاه خویش را اینگونه انتخاب میکنیم.»
🔸پادشاه کنونی که مرد فقیر بود با خود اندیشید که داستان پادشاهان پیش را باید جست که چه شدند و کجا رفتند؟
🔹طرح رفاقت با مردی ریخت و آن مرد در عالم محبت به او گفت:
در روزهای آخر سال، پادشاه را با کشتی به جزیرهای دوردست میبرند که آنجا نه آبادانیست و نه ساکنی دارد و آنجا رهایش میکنند. بعد همگی بر میگردند و شاهی دیگر را انتخاب میکنند.
🔸محل جزیره را جویا شد و از فردای آن روز داستان زندگیاش دگرگون شد.
🔹به کمک آن مرد، بهصورت پنهانی غلامان و کنیزانی خرید و پول و وسیله در اختیارشان نهاد تا به جزیره روند و آنجا را آباد کنند. کاخها و باغها ساخت.
🔸هرچه مردم نگریستند دیدند که بر خلاف شاهان پیشین او را به دنیا و تاجوتخت کاری نیست.
🔹چون سال تمام شد روزی وزیران به او گفتند:
امروز رسمی است که باید برای صید به دریا برویم.
🔸مرد داستان را فهمید، آماده شد و با شوق به کشتی نشست، او را به دریا بردند و در آن جزیره رها کردند و بازگشتند.
🔹غلامان در آن جزیره او را یافتند و با عزت به سلطنتی دیگر بردند.
💢 امروز که فرصت ساختن دنیای دیگر و آخرتمان را داریم، تلاش کنیم و فردای زندگی خود را بهشتی بسازیم.
@sobhbekheyrshabbekheyr
♥️ شبتون سرشارازعشق♥️
سلامودرود✋🍃🌼
💐یه یهویے هایے هست
ڪه خیلے قشنگن
مثل یهویے خندیدن
یهویے سرشار از ذوق شدن
یهویے خبرخوب شنیدن
زندگیتون پر از
این یهویے هاے قشنگ🌹🌹
تقدیم به قلب مهربون شما 💐❣
@sobhbekheyrshabbekheyr
1.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤍 ای خدای مهربان
❄️در این شب زیبا
🤍 عطا کن بر تک تک عزیزانم
🌸 سلامتی و عافیت..
🤍 عشق و محبت و دلخوشی..
🌸 آسایش و آرامش و
🤍 عاقبت به خیری...
🌸به امید طلوعی دیگر
🤍شبتون بخیر
🌸در پنـاه خدای مهربون
#شب_بخیر