eitaa logo
صبح بخیر شب بخیر
14.2هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
89 فایل
سلام صبح بخیر صبح بخیر ،روز بخیر ،ظهر بخیر ،عصر بخیر ، شب بخیر استیکر مناسبتی مذهبی کانالی برای خانواده کپی حلال با ذکر صلوات (دلخواه )برای تعجیل در ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان عج به غیر از کانال هم نام 💚💚💚 ارسال نظرات و تبلیغات @HOSEYN9496
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷در شادی ها علت باشیم، 🍃🌼نه شریک... 🌷و در غم ها شریک باشیم 🍃 🌼نه علت... 🌷تقدیم به عزیزانی که همواره شادی آفرین بوده اند🙏 @sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رشد و بالندگی حضرت فاطمه (س)
دوران كودكي فاطمه زهرا(ع) همزمان با يكي از پرشكوه‏ترين دوره‏‌هاي تاريخ اديان، تاريخ انبياء و كل تاريخ بشريت است. چرا كه وقتي آن نور چشم پيامبر و سرور بانوان عالم چشم به جهان گشود، زماني بود كه دوران رسالت پدر بزرگوارش تازه آغاز گشته بود و مي‏رفت تا جهان را فرو پوشاند و زمان و مكان را درنوردد و تا صبح قيامت پرتو افشاني كند و درست به همين دليل همزمان بودن دوران كودكي فاطمه(ع) با چنان برهه‏ٔ عظيمي از تاريخ است كه مي‏بينيم سنين كودكي آن ميوهٔ دل پيامبر، با دردها و رنج‏ها و مرارت‏هاي بسيار نيز توأم است. زيرا وي در خانواده‏‌اي به دنيا آمده بود كه آقاي خانه از سوي خداوند متعال به آقايي و سروري تمام جهان بشريت برگزيده و مبعوث شده بود و همين امر موجب گشته بود كه آقاي آن خانه و سرور عالميان مورد حقد و حسد و خشم و كينه‏ٔ گروهي از نابكارترين و سياه‏ دل‏ترين مشركين و كفار زمان قرار گيرد.
آري وقتي رسول خدا مورد خشم و كينه‏‌ي دشمنان قرار داشت، وقتي كه دشمنان، تمامي پيروان و ياران و دوستان او را نيز از آزار و ايذاء در امان نمي‏گذاشتند، پيداست كه خانواده‏ٔ آن بزرگوار نيز از آن همه رنج و عذاب مصونيت نداشت و در اين ميان شايد بتوان گفت كه طفل خردسال پيامبر، به دليل همان طفوليت و حساسيت روحي، سنگيني، بار عذاب و ايذاء مشركين و كفار را بيش از ديگران بر شانه‏ هاي لطيف و شكننده‏ خود احساس مي‏كرد. با اين همه، آشكار است كه فاطمه(ع) از همان آغاز طفوليت همزمان با رشد و شكوفايي آئين عالمگير اسلام، ناظر آن همه تلاش‏ها و كوشش‏هاي پرثمر پدر گرامي و فداكارش و شاهد همراهي‏ها و ايثارگري هاي مادر رنجديده و وفادارش بوده است. آن طفل خردسال، با چشم خود مي‏ديد و با احساس لطيف كودكانه‏ اش در مي‏ يافت كه پدر و مادر بزرگوارش چگونه با آن همه مشكلات عظيم روبرو مي‏گردند و با چه اتكاء و اتكال بي‏مانندي به عنايات الهي در برابر مصائب ايستادگي مي‏كنند، و با چه روحيه‏ٔ پرتوان و قلب سرشار از اميد و شوق و نشاطي حل معضلات و گرفتاريهاي مسلمانان زجر ديده، با جديت و تلاش گام برمي‏دارند در هر گام به شاهد موفقيت نزديكتر مي‏شوند.
در آن دوران، هم پيامبر گرامي و خانواده‏ٔ ارجمندش و هم تمامي مسلمين و يارانش، از هر طرف مورد تهاجم دشمنان مشرك قرار داشتند. مشركين به انواع گوناگون، مسلمانان را آزار مي‏دادند، شكنجه مي‏كردند، زير ضربه‏ هاي تازيانه مي‏گرفتند زخم مي‏زدند، از خانه و كاشانه خود مي‏راندند، در محاصره‏ٔ اقتصادي قرار مي‏دادند و در مجموع جان و مال مسلمانان از سوي دشمنان در امان نبود. و فاطمه(ع) نيز در اوج آن تلخي‏ ها و مشكلات، با وجود خردسالي، تمام آن حوادث رنج‏ آميز و مرارتهاي طاقت‏ سوز را مي‏ديد و لمس مي‏كرد. آواي دردناك و ناله‏ هاي سينه‏ سوز مسلمين مستضعف را كه روي صخره‏ هاي سوزان عربستان به اين سوي و آن سوي كشيده مي‏شدند، با گوش جان مي‏شنيد. ولي دريغا كه نمي‏توانست پدر بزرگوار خود و ياران اسلام را ياري دهد و از آنهمه رنج و تلخي رهايي بخشد. از اين رو، رام و خاموش، تماشاگر تمام آن صحنه‏ هاي دردناك بود و از درد و بي‏ تابي به خود مي‏پيچيد. او آن همه ناراحتي‏ها و شدت فشارها را بر دوش جان پدر احساس مي‏كرد، و روح حساس و ظريفش متأثر و متألم مي‏شد، حال آن كه مجال و توان فرياد كشيدن هم نداشت.
همه‏ٔ دردها را به درون سينه مي‏ريخت و بغض هاي گلوگيرش را فرو مي‏خورد و دم برنمي‏آورد. فقط گاهي شبها كه از صداي ناله و ضجه كودكان گرسنه و آواي دردآلود بيچارگان و مستضعفان بيدار مي‏ماند، چشم به ستاره‏‌هاي آسمان شفاف عربستان مي‏دوخت و در عالم كودكي اشك مي‏ريخت. او در آن سنين طفوليت و شكنندگي، رنج همه‏ٔ مسلمين و محرومين را مي‏ديد، و بالاتر از همه رنج پدر بزرگوارش را كه به تنهايي بيش از همه در رنج بود و غير از دردهاي خود، بار غم ديگران را نيز بر دل مي‏گرفت و بر دوش مي‏كشيد. پدر عاليقدرش را مي‏ديد كه چگونه يكي از نابكاران حيوان صفت قريش، مشت‏ هاي خود را پر از خاك و خاكروبه و زباله و آلودگي كرده و بر سر و صورت نوراني او مي‏پاشيد و چهره‏ٔ زيبا و قامت رعنايش را آلوده مي‏ساخت و آنگاه آن دختر خردسال و نازك‏دل و مهربان، پدر را در آغوش مي‏كشيد و در حالي كه اشك در چشم و بغض در گلو داشت، با دستهاي كوچك و ظريفش آن آلودگي‏‌ها را شستشو مي‏داد و سر و صورت پدر را پاك مي‏كرد. آري اين صحنه‏ ها را مي‏ديد و از شدت تأثر اشك در چشمانش حلقه مي‏زد و به ياد مادر تازه درگذشته‏ اش مي‏افتاد و دلش آتش مي‏گرفت، اما با اينهمه سعي داشت پدر، اين حالت را نبيند و رنج و دردش افزون‏تر نشود.
ولي پدر، كه همه چيز برايش روشن و آشكار بود، رنج دختر كوچك را مي‏ديد و با آن لحن آسماني و صداي زيبا و پر طنين كه فرشتگان آسمان براي شنيدنش صف مي‏ بستند، دختر خردسال و مهربان را دلداري مي‏داد و مي‏گفت: دخترم! گريه نكن و غمگين مباش خداوند يار و ياور تو است و سرانجام فتح و پيروزي عطا خواهد كرد. بلي، دوران كودكي فاطمه(ع) بدين گونه مي‏گذشت. آن صدمه‏ ها و لطمه‏ هاي روحي، دختر خردسال را به تحمل رنج و درد عادت مي‏داد و توان و مقاومتش را مي‏ افزود و چون فولاد آبديده‏ اش مي‏كرد. و از سوي او مي‏ پرورانيد، باعث مي‏شد كه نيروي صبر و استقامت و پايداري‏ اش هر چه بيشتر تحكيم يابد. و از آن جا كه دوران كودكي او همزمان با بحران مشكلات تبليغي پدر بزرگوارش رسول‏ الله(ص) بود، اما در جريان اين بزرگتر شدن، چه رنج‏هاي عظيمي را مي‏ديد و تحمل مي‏كرد، فقط خدا مي‏داند و بس...
در آن زمان پيامبر اسلام، از طرف قريش، هر روز با مشكلات جديدي روبرو مي‏شد. هر روز با مسائل حاد اقتصادي و فكري تهديد مي‏گشت و مشركين بر سر راه او، و در ارتباط با دعوت عظيم تاريخ‏ ساز و جهان شمول وي، موانع و مخاطرات تازه‏ اي ايجاد مي‏كردند. فاطمه(ع) هنوز كودكي بيش نبود كه گاهي مي‏ديد دشمنان قسم خورده‏ٔ اسلام در تعقيب جدي پدرش هستند و قصد جان عزيزش را دارند. گاهي مي‏ديد كه در ابراز كينه و دشمني، دنائت و پستي را به جايي مي‏رساندند كه وقتي پيامبر مشغول تلاوت قرآن و سجده بر درگاه الهي بود، شكمباره و أمعا و احشاي گوسفندي را بر اندام و لباس تميز او مي‏‌افكندند، و آنگاه او اشك مي‏ريخت و با دستان كوچكش آنها را از لباس پدر پاك مي‏كرد. سپس در حالي كه قلب پر عطوفتش مالامال از درد و اندوه بود، خود را خسته و كوفته به خانه مي‏رسانيد و در گوشه‏ اي خلوت، اشك بر دامن مي‏ افشانيد تا كسي او را گريان نبيند. روز ديگري مشاهده مي‏كرد كه خانواده‏اش و ياران پدرش، از خانه و كاشانه‏ٔ خود رانده مي‏شوند و با اتكاي به خداوند و به خاطر هدف متعالي خود همه رنجها را به جان مي‏خرند و دم نمي‏زنند. آري او مي‏ديد كه مسلمين رنجديده، سه سال و اندي در آن دره‏‌ي محدود و در آن تنگناي اقتصادي و اجتماعي اقامت مي‏كنند بي‏ آنكه كمترين سستي و فتوري در اصول اعتقاد و ايمان پايدارشان ايجاد شود...