🌸🍃🌸🍃
#داستانک_های_حقیقی
قصه_سیزدهم
_زمین
✍همانطور که گفته شد آدم و حوا(علیهما السلام)در محل کنونی شهر مکه هبوط کردند.دنیای ناشناخته ای که بر آن قدم نهاده بودند،خشن تر و غریب تر از آن بود که بتوانند به تنهایی در آن دوام بیاورند.
🔹خداوند جبرئیل را به سوی آنان روانه کرد.او خبرهای خوشی آورده بود.آمده بود تا بگوید خداوند آنان را فراموش نکرده و او را فرستاده تا راه و رسم زندگی در دنیای جدید را به ایشان نشان دهد.
✔️ ابتدا خيمه ای از بهشت نازل شد تا سر پناهشان باشد.پس از آن به ایشان خیاطی و زراعت آموخت تا خود را از گزند گرما و گرسنگی حفظ کنند.1
✔️سپس بنّائی آموختند.به آدم دستور داده شد تا با همراهی جبرئیل و سایر ملائکه خانه کعبه را بسازد و حجرالاسود نازل شد تا یادآور ميثاق آنان باشد با خداوند و چهارده معصوم.همان عهدی که با خدا بستند که به مقام معصومین حسادت نکنند،اما آن را شکستند و رانده شدند.2
🔸خلاصه آنکه هر آنچه برای یک زندگي مادی و معنوی،اعم از علوم و فنون مختلف مانند کتابت،طب،نجوم،آهنگری و کتاب آسماني،دین و شریعت،علوم غریبه، مناسک و...مورد نیاز بود به ایشان تعلیم داده شد.در برخي روایات به همه صنایع اشاره شده.3
📚منابع:
1)مجلسي،بحار األنوار،ج11،ص 206
2)بحارألنوار،ج11،ص208؛راوندی،قصص الانبياء،ج1،ص194
3)مجلسي،حيات القلوب،ص75.يزدى حايرى،الزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب،ج1,ص217
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
@sobhbekheyrshabbekheyr
〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیگه پول به مکانیک نده خودت تنظیمش کن
👨🔧 #مکانیک_شو
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
@sobhbekheyrshabbekheyr
〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫الهی در این
🍂شب سرد پاییزی
💫زندگی دوستانم را سبز
🍁تنور دلشان را گرم
💫فانوس دلشان را روشن
🍂لحظه هایشان را بدون غم
💫و چرخ روزگار را
🍁به ڪامشان بچرخان
💫شبتون سرشار از مهر الهی
#شب_بخیر
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
@sobhbekheyrshabbekheyr
〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 اینجوری نیت کن تا یک چهارم عمرت در ثواب باشی.
🎙حجتالاسلام عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دشمن رادست کم نگیر
🟡حتی اگر سرش زیرپای توباشد
بسم الله الرحمن الرحیم
تنها فرمانده رسمی نظامی در سفر رهبری به سوریه که پیرمرد سوری پوتینهای او را بوسید که بود؟
نیمهی شهریور سال ۱۳۶۳ حضرت آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت کشورمان، به دعوت «حافظ اسد» رئیسجمهور سوریه، راهی «دمشق» شدند.
در همین رابطه امیر سرتیپ ناصر آراسته روایت میکند:
[در آن زمان] حضرت آقا ریاستجمهوری را به عهده داشتند ، من [به همراه] شهید صیاد در محضرشان برای بازدید از سوریه، لبنان و الجزایر رفتیم.
[تنها] نظامیای که همراه ایشان بود شهید صیاد بود که فرمانده نیروی [زمینی ارتش] بود.
من هم در خدمت شهید صیاد بودم. رفتیم در بعلبک، در آنجا سپاه ما یک اردوگاه آموزشی داشت. شهید صیاد هم پیشبینی کرده بود که نمازمان را در همهجا اول وقت بخوانیم.
آن سرتیپی که از ارتش سوریه رئیس اسکورت ما بود پیشبینی کرده بود که نمازمان را در منزل یک پیرمرد شیعی که پنج شهید در مبارزه با اسرائیل داده است بخوانیم. رفتیم و همه اهالی، چه شیعه چه سنی در حیاط منزل ایشان آمده بودند.نمازمان را که خواندیم صبحانه را هم که خوردیم زمانی که میخواستیم از خانه آن پیرمرد بیرون بیاییم (مترجمی هم به نام آقای سپهر همراه ما بود) آن [پیرمرد] پوتین شهید صیاد که پر از خاک بود (چون ما شب تا صبح در راه بودیم) را برداشت و با دستش پاک کرد و بعد پوتین شهید صیاد را این پیرمردی که پنج نفر از خاندانش شهید شده بودند بوسید و جلوی پای شهید صیاد گذاشت که بعد شهید صیاد به زور دست ایشان را بوسید و گفت چرا با من این کار را کردی؟
ایشان گفت:
من هر شهیدی که دادم، دوست داشتم که نزد امام بیایم. نتوانستم و نشد. حالا بروید به امام بگویید که من پوتین سربازش را بوسیدم.
این مسئله روی خود شهید صیاد هم خیلی اثر گذاشت که وقتی هم ما برگشتیم، شهید صیاد آن شب تا صبح عبادت و گریه میکرد که من از او پرسیدم: چرا این کار را میکنی؟
به من گفت:
من تا امروز تصورم بر این بود که به عنوان یک سرباز جمهوری اسلامی، هرچه مدیونم در کشورم مدیونم؛ امروز فهمیدم هر مظلومی در هرجای دنیا در حال جنگیدن است من به او مدیونم. من که نمیتوانم دَینم را برای آنها ادا کنم. من فقط در کشور خودم مسئولم؛ لذا از خدا استغفار میکردم که خدایا ببخش، من وُسعم برای خدمت کردن کم است.
منبع:
خاطرات امیر سرتیپ ناصر آراسته،هیأت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی.