eitaa logo
صبح تازه دم ( عاطفه جوشقانیان)
475 دنبال‌کننده
159 عکس
22 ویدیو
0 فایل
ای صبح زودم! رفتی و من خواب ماندم.. عاطفه جوشقانیان @joshaghanyan مجموعه شعر: _صبح تازه‌دم، انتشارات شهرستان ادب گردآوری: _زیر یک سقف _قسم به عشق، به نام تمام مادرها
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دیمزن
یکی از دوستانم را عید نوروز دیدم. تازه فهمیده بود باردار است. گفتم اسمش رو می خوای چی بذاری؟ گفت: نمی دونم. پسر باشه حسین. بعد از شهادت شهید رئیسی پیام داد که اگر پسر باشه اسمش رو می ذارم ابراهیم. بعد از شهادت سردار زاهدی پرسید: چرا بهش می گی حاج علی؟ مگه اسمش محمدرضا نیست؟ گفتم حالا چه فرقی می کنه؟ گفت نه می خوام بذارم جزو گزینه هام. بعد از شهادت فواد شکر می خواست اسم بچه اش را فواد بگذارد. فردایش که هنیه شهید شد گفت اسماعیل چه طوره؟ وقتی همه فرماندهان تیپ رضوان شهید شدند عکس ابراهیم عقیل را برایم فرستاد. نوشت. بچه م پسره. عقیل هم بد نیست. سید حسن که شهید شد تصمیم گرفت اسم پسرش را نصرالله بگذارد. امروز لابد دارد توی ذهنش یحیی را تست می کند. پسرش ماه دیگر به دنیا می آید. فکر کنم اسمش را بگذارد مقاومت! ی_در_راهند. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
آهنگ رزمی، زخمه‌ی پیکاری امروز در معرکه آرامش بسیاری امروز یا کربلا می‌آفرینی در فلسطین یا کربلایی می‌شوی، مختاری امروز در جیب هایت عطر و تسبیح و فشنگ است باید جنون هم با خودت برداری امروز پیشانی‌ات فردا خبرساز است مومن! باید که بر سجاده سر بگذاری امروز تو زنده‌ای و مرد نامیرای جنگی یحیی! تو حالا بیشتر سنواری امروز* طوفان شور انگیز روز هفت اکتبر! صبحی و با خورشید هم‌دیواری امروز ## پروانه‌ها جمعند دورت، حاج قاسم! آغوش وا کن باز مهمان داری امروز *سنوار به معنی مرد جنگی‌ست. https://eitaa.com/sobhetazedam
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌷 و دشمنان تو امروز، سرشکسته‌ترند قسم به لخته‌ی خونِ سرِ شکسته‌ی تو... @mehdi_jahandar
هدایت شده از وحید یامین پور
🔆 چیزی در مورد یحیی سنوار که مرا رها نمیکند... که مرا در درون به یک ورشکستگی کامل کشانده است. این روزها پس از آن تصاویر تاریخ ساز از شهادت قهرمانانه‌اش به یک چیز فکر میکنم؛ او می‌توانست فقط با باز کردن چفیه از سر و صورتش، زنده بماند. فقط کافی بود کمی چفیه را پایین بیاورد. همانقدر که دوربین‌های ترسو چهره او را ببینند و هوش مصنوعی روی میز افسران ارشد اطلاعاتی جیغ بکشند که "نزنید... نزنید... او یحیی سنوار است... اورا زنده می‌خواهیم." یحیی می‌دانست زنده‌ی او چه اندازه برای اسرائیل ارزشمند است. او را می‌بردند و در بهترین بیمارستان تل‌آویو زیر نظر متخصصان، درمان می‌کردند. او می‌توانست بزرگترین شکار تاریخ تشکیل رژیم صهیونیستی باشد. آنقدر مهم که نتانیاهو اعلام کند جنگ را بُرده و غزه را به زانو درآورده و حالا گروگان‌ها و ده‌ها امتیاز دیگر را در ازای یحیی معامله می‌کند. یحیی همه اینها را می‌دانست ولی چفیه را تا زیر چشم‌هایش بالا کشید. من به آن لحظه‌ی لاهوتی می‌اندیشم که یک انسان چگونه می‌تواند مرگ را به خود دعوت کند. یحیی حتی اگر بدون چفیه دستگیر میشد باز هم در قهرمانی او شعرها می‌سرودند. او نه در تونل‌های زیر زمینی که در نقطه‌ی صفر تماس در جنگ رو در رو تا آخر مبارزه کرده بود و با یک دست قطع شده و ده‌ها جراحت دیگر به اسارت رفته بود. اما یحیی چفیه را تا زیر چشمها بالا کشید و فقط با چشم‌هایی شبیه همه‌ی چشم‌های به خون نشسته فلسطینی به شیطان معلق در سنگرش زل زد. تا او را نشناسند. تا با او همان کنند که با هر مبارز ناشناس دیگری... ➕️ @yaminpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هو النور یا کربلا می‌آفرینی در فلسطین یا کربلایی می‌شوی، مختاری امشب عصر شعر یحیی موسسه فرهنگی سرچشمه ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۳ تهران @sobhetazedam
دو تا رفیق که پیروز داستان همند دو تا رفیق که همواره قهرمان همند دو تا رفیق که پرواز یاد هم دادند دو تا رفیق که قد قامت اذان همند... @sobhetazedam
مگر نیروی ایمان را ندیدید؟ مگر بازوی طوفان را ندیدید؟ صبوریم و به فکر انتقامیم هنوز آن روی ایران را ندیدید @Sobhetazedam
هوالنور الحمدلله جریانی که توسط بانوان مجاهد راه افتاده، توسط بانوان شاعر مجاهد، ادامه دار شده. در همین راستا، دوست عزیز دیگری هم محبت داشتند و شعری زیبا سروده اند👇 تقدیر بوده زینت پیراهنت باشم تا همنشین روزهای روشنت باشم بانو !خدا می خواست در این برهه از تاریخ یک سینه ریز دلربا در گردنت باشم سمت درستی ایستادی واکن از گردن وقتش رسیده خار چشم دشمنت باشم وا کن مرا از گردنت تا در مسیری سرخ من هم فدای اقتدار میهنت باشم باید بیاندازی مرا مانند یحیا ، تا چون تکه چوبی بر سر اهریمنت باشم با کودکان غزه هر شب ، اشک می ریزی روزی می آید شاهد خندینت باشم می آید آن صبح دل‌انگیزی که سرمست از عطر خوش چای هل و آویشنت باشم بانو ! تو چون سردار مریم زنده می مانی باید مدال افتخار گردنت باشم شاعر گرامی: مرضیه براتی کانال شاعر: https://eitaa.com/marziyeBarati1 @sobhetazedam
اگر فردا روزی آن‌ها که ما را باهم دیده‌اند پرسیدند او که ‌بود؟ خیلی دقیق از من نگو مختصر بگو: «باقی عمر من است او...»! @shokoohsher 🪴 @sobhetazedam
بر همه مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب الله سرافراز بایستند. مقام معظم رهبری(حفظه الله) از گردنم وا می‌کنم رنگین کمان را شاید مرمت کرد زخم آسمان را ماه و ستاره _این طلای گوشواره_ وا می‌کنم از گوش‌هایم کهکشان را در چشم مادر سکه سکه برق شادی‌ست آورده همراه خودش ذوقی عیان را زنجیر عقد خواهرم زیباست، دریاست از گردنش برداشت باری بی‌کران را ما پشت سنگرها جلوداریم هربار تاریخ را دیدی؟ بخوان رزم زنان را لالایی گهواره‌ها شعری حماسی‌ست هر شب تکان دادیم تقدیر جهان را شاید همین، یک روز دستم را بگیرد وا می‌کنم از دست‌ خود، شوقی گران را @sobhetazedam
هدایت شده از فراخوان شعر
﷽ «گعده‌ی امین» واکاوی زوایای مغفول ادیب انقلاب به‌همراه پخش بخش‌هایی از مستند «غیررسمی۶» با حضور؛ استاد محمدعلی مجاهدی(حفظه‌الله) احمد علوی محسن کاویانی مجتبی خرسندی عاطفه جوشقانیان زمان؛ دوشنبه ۲۱آبان، از ساعت ۹:۳۰ صبح محل برگزاری؛ خیابان شهید لواسانی(ساحلی) کتابخانه عمومی آیت‌الله خامنه‌ای تالار غدیر نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور استان قم کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
هدایت شده از فراخوان شعر
«... من حرکت جدید شعر و دوره‌ی جدید شعر را در ایران، یک حرکت کاملاً رو به‌رشد و رو به‌کمال مشاهده می‌کنم. یعنی الان شعر کشور ما، چه ازلحاظ کمیّت شاعرها، چه ازلحاظ پیشرفت شعر؛ یعنی آن چیزهایی که در شعر اصالت دارد مثل؛ 🔹زبان قوی 🔹تخیّل قوی 🔹نگاه روشن به‌مرزهای دور 🔹و دقّت و ریزبینی در امور جاری زندگی این چیزهایی که لازم است در شعر وجود داشته باشد تا شعر، شعر باشد، حرکتِ رو‌ به‌ رشد و رو به‌ کمالی دارد. پس هم زبان هست، هم مضمون‌ومحتوا. بنابراین خوش‌حالیم از این‌که الحمدلله حرکت شعری وجود دارد.» از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با شاعران، نیمه رمضان ۱۳۸۹ کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
تعدادی از دوستان لطف داشتند و راجع به نحوه تهیه مجموعه شعر صبح تازه‌دم پرسیدند. از طریق لینک های زیر قابل تهیه است: ۱: https://www.iranketab.ir/book/115452-sobh-e-taze-dam ایران کتاب ۲: https://bookroom.ir/book/106600/ پاتوق کتاب ۳: https://adabbook.com/%D8%B5%D8%A8%D8%AD-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D9%85 ادب بوک ۴: https://ketabkhon.com/book/222199/%D8%B5%D8%A8%D8%AD-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D9%85 کتابخون ۵: پیج اینستگرام بافه بوک به آدرس زیر @bafebook @sobhetazedam
دعوت به آیین افتتاحیه مدرسه استاد محمد علی مجاهدی(پروانه) با سلام و احترام فرهیخته گرامی بدین وسیله از جنابعالی دعوت به عمل می آید تا با حضور خویش زینت افزای این محفل معنوی باشید. زمان: صبح سه شنبه، مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۲۲ ساعت ۹:۴۵ 🔻نشانی مکان قم ، بلوار شهید دل آذر، حوالی چهار راه پلیس، جنب کوی دل آذر( ۹ ) خیابان شیخ احمد قمی، نبش کوچه ( ۶ ) ............... کانون شاعران آیینی استان قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعرخوانی سرکار خانم جوشقانیان در برنامه پلاک ۱۶ با موضوع: اهدای طلا و جواهرات زنان جهادگر به جبهه ی مقاومت 🔸برنامه ی مشترک ناحیه امام رضا علیه السلام و بسیج هنرمندان استان قم 🔹خبرگزاری بسیج استان قم🔹 👇تنها مرجع رسمی اخبار بسیج و سپاه استان قم👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/865206465Cafebe35a6f 🔺 🔻
هدایت شده از ایران همدل
📣 | استقبال شاعران از موج همدلی مردم ایران با فلسطین و لبنان از گردنم وا می‌کنم رنگین کمان را شاید مرمت کرد زخم آسمان را ماه و ستاره _این طلای گوشواره_ وا می‌کنم از گوش‌هایم کهکشان را در چشم مادر سکه سکه برق شادی‌ست آورده همراه خودش ذوقی عیان را سرویس عقد خواهرم زیباست، دریاست از گردنش برداشت باری بی‌کران را ما پشت سنگرها جلوداریم هربار تاریخ را دیدی؟ بخوان رزم زنان را لالایی گهواره‌ها شعری حماسی‌ست هر شب تکان دادیم اینگونه جهان را شاید همین، یک روز دستم را بگیرد وا می‌کنم از دست‌ خود، شوقی گران را ✍️ شاعر: عاطفه جوشقانیان 🔹جهت کمک نقدی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از طریق زیر می توانید اقدام کنید؛ شماره کارت:
6037998200000007
شماره شبا:
Ir320210000001000160000526
کد دستوری: * پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR 📢 راوی همدلی باش 👇 @iranehamdel_contact
بسم الله النور خودمانیم‌ها ماهایی که اندوخته‌ای نداریم، آرامش‌مان هم بیشتر است‌. مدت‌ها بود فکر می‌کردم آن‌ها که زر و سیمی برای روز مبادا دارند، چطور ذخیره می‌کنند که نه از ارزشش بیفتد، نه سرمایه‌داران به نفع خودشان بالا پایینش کنند، نه هراس سرقتش را داشته باشند و..؟ چندی پیش با رفیقم صحبت می‌کردم، گفت یکروزه رفتم سفر و برگشتم، دار و ندارم را بردند. نه تنها طلاهای خودم بلکه سرمایه خواهران و آشنایانمان هم که در گاوصندوق ما امانت بود، همه به سرقت رفت. به‌نظر من اگر زندگی این است، این سرمایه‌ها باید پیش خدا نگه‌داشته شود تا روز مبادا از ذخایر الهی برایمان برسد. از من حیث لایحتسب. پ.ن ۱: اینها هم فدای حزب الله... پ.ن ۲: از گردنم وا می‌کنم رنگین کمان را شاید مرمت کرد زخم آسمان را پ.ن ۳: بخشی از پول‌ها و طلاهایی که از خانواده خودم جمع کردم برای کمک به حزب الله لبنان پ.ن ۴: محسن من، تمام عیدی‌ها و پول‌های سالش را تبدیل به پلاک طلا کرده بود، به درخواست خودش آن را بخشید. پ.ن ۵: کوچکترین عضو اهدا کننده ما، ۶ ساله است. پ.ن ۶: راستی یک کلک هم یادتان بدهم. پدرم مبلغی از من می‌خواست. به او گفتم که با اجازه‌اش نصف آن را برای همیشه ذخیره قیامتش کردم و به حزب الله بخشیدم. بابا خندید.. پ.ن ۷: حاشیه‌هایم بیش از متن شد :) @sobhetazedam
هدایت شده از شعر هیأت
علیهاالسلام 🔹گریۀ بی‌اختیار🔹 کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1980@ShereHeyat
هدایت شده از الی الحبیب
🏷آقای مدّاح، آقای منبری، آقای هیئتی! خواندن روضه‌ی در و دیوار در این ایّام، واجب است؛ امّا کافی نیست... باید بگویی چه شد که دشمن جرأت کرد، چنین جسارتی به دختر پیامبر(ص) روا دارد؟! باید بگویی که حضرت زهرا(س)، چهل شب به همراه امیرالمؤمنین(ع) و حسنین(ع)، در خانه‌ی مهاجرین و انصار رفت و از آن‌ها خواست که حق را بگویند! تا به آنچه در روز غدیر دیده بودند عمل کنند؛ تا سکوت‌شان را بشکنند و با بی‌طرفی، دشمن را یاری نکنند... امّا چه شد؟! جز چهار پنج نفر، بقیه پای کار نیامدند و در لانه‌هایشان خزیدند... پس جرأت نانجیب‌ها، از بی‌جرأتی خواص بود، از بی‌جرأتی کسانی بود که غدیر را دیدند، اما سکوت کردند! این چنین شد که زور لگد دشمن قوت گرفت و دخت نبی را اینچنین بین در و دیوار... بگذریم! آری گریه کن پای این روضه‌ها، امّا بدان که در این بزم، جایی برای «بی‌طرفی» نیست... ✍دانیال بصیر دانشجوی دکتری فِرَق تشیع 🆔 @elalhabib_ir