بیایید برای هموطنان گرفتار در سیل و سیل زدگان در سراسر کشور دست دعا برداریم.
@sobhnebesht
برای تحقق شعار رونق تولید در ایران اسلامی چه نقشی میتوانیم ایفا کنیم و چه وظیفهای داریم؟؟؟
شما چه فکر میکنید و چه تصمیمی دارید؟؟؟
لطفا دیدگاه و نظرات خود را با ترکیب #رونق_تولید و #بهار_به_طعم_خدا در فضای مجازی با سایرین به اشتراک بگذارید و با حضور در کانال اخبار معاونت فرهنگی حوزههای علمیه خواهران به نشانی http://eitaa.com/farhangi_whc برای ما ارسال کنید.
🌷🌷
💠🔸💠 اعجاز خلقت
مولای ما نمونۀ دیگر نداشتهست
اعجاز خلقت است و برابر نداشتهست
وقت طواف دور حرم فکر میکنم
این خانه بیدلیل ترک برنداشتهست
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینهای برای پیمبر نداشتهست
سوگند میخورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشتهست
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشتهست
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژۀ بهتر نداشتهست
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشتهست
✍ سیدحمیدرضابرقعی
🍃🌸 @sobhnebesht 🌸🍃
4_5940321056089703246.mp3
10.35M
▪️▪️▪️ آجرک الله یا علی ابن موسی الرضا (ع) فی مصیبت ابیک المظلوم، باب الحوائج، موسی بن جعفر علیه السلام.
#حاج_محمود_کریمی
@sobhnnebesht
هدایت شده از طلاب الکریمه
⚫️ "امام کاظم ( علیه السلام) و سازماندهی مبارزان مسلمان" در بیان #امام_خامنه_ای
🏴 اللهم صلِّ علی محمّد و آل محمّد
@tollabolkarimeh 🌷
1_57824947.mp3
4.1M
▪️ ۲۸ رجب سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه و آغاز انقلاب حسینی است.
زمزمهای شیرین از #مهدی_رسولی
@sobhnebesht
🔸🔹🔸شهید آینده یا خودِحجتِ خدا پندار؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
با یک حال درب و داغانی رفتم در اینستاگرامم استوری بگذارم. میخواستم از بیخوابی شکایت کنم و حتی بگویم کاش یک نفر بود بیاید با هم حرف بزنیم! مثل قدیم تر ها که تا اذان صبح با دوستانم از هر دری می گفتیم و در واتس اپ برای یکدیگر قلب تپنده روانه می کردیم.
اما تا پایم را گذاشتم در اینستاگرام و کمی پست های خانه را بالا پایین کردم، چشمم خورد به عکس های آقای چ. و کپشنی که یکی از فالویینگ هایم نوشته بود:
«چمران بودن سخت است و حالا سخت تر هم شده.... ما یا دانشجوی خوبی هستیم برای استاد یا بنده ی خوبی هستیم برای خدا یا دوست خوبی هستیم برای بقیه یا رزمنده ی خوبی در جنگ یا کارمندی خوب در اداره یا شهروند خوبی برای جامعه یا مادر خوبی در خانواده یا فقط یک فرزند خوب برای پدر و مادر... یا هزار و یک نقش خوب دیگر برای موقعیت های مختلف!
ما یاد نگرفته ایم که همزمان هم بنده ی خوبی باشیم و هم دانشجوی خوبی، هم شعر بخوانیم و هم کتاب های علمی و درسی... هم مهربان باشیم هم لطیف، هم پر از جذبه و مملو از خشم در برابر دشمن.
ما یاد نگرفته ایم هم جوری نماز بخوانیم که از این دنیا کنده شویم و هم جوری درس بخوانیم که متوجه صداهای اطراف نشویم. ما یا اینقدر عبادت کرده ایم که پی علم نرفته ایم یا آنقدر پی علم رفته ایم که از هر آنچه عبادت است جا مانده ایم. 20 بودن نمره ها واقعا مهم نیست اما وقتی چمران نمره ی 22 می گیرد مهم است... کدام چمران؟ چمرانی که در میدان جنگ و جهاد در راه خدا می درخشد. در عبادت و بندگی می درخشد... در زندگی، در مقام همسر، در مقام فرمانده، در مقام سرباز... حالا همان چمران در میدان علم هم می در خشد. خدا کند کمی چمران وار زندگیمان را پیش ببریم. دلم کمی دهلاویه خواست که بروم مدد بگیرم از چمران...»
به یاد شهید چمران افتادم و کتاب مرد رویاها... شهیدی که شاید ظاهرا می شناسمش و خاطراتی از او حفظ کرده ام اما از دور با او آشنا هستم.
به لطف خدا چند وقتی است با شهدا گره خورده ام. زیاد درباره شان می خوانم. خصوصا شهدای مدافع حرم. حالا مدافعان حرم هم هستند. کسانی شبیه حمیدرضا اسداللهی که حقیقتا چمران زمانه شان شدند! یا مثلا تقی ارغوانی، هادی باغبانی و محسن خزایی که جای آوینی ها را پر کردند. یا حسین همدانی ها که پا جای پا همرزمان دیرینه ی خود مثل صیاد شیرازی ها گذاشتند و این پازل عظیم را خالی نکردند!
من چرا جا بمانم؟
من هم یکی هستم شبیه تمام شهدا، شبیه تمام آدم های خوب دنیا. شبیه تمام عبادالله الصالحین!
یک نفر که حالا بال پروازی هم در اختیار دارد و دیگر هیچ بهانه ای برای درجا زدن ندارد! یک نفر پر از سودای رسیدن.
دوستی در جواب التماس دعایم گفت:«من پیش امام رضا(ع) سفارشتو می کنم اما اگه دستاتو بستی و هدیه ها رو نمیگیری، کم کاری من نیست!»
تصمیم گرفته ام دست بسته پیش نروم. چرا من با این همه ادعا، با گنجینه هایی به نام معارف شیعی، با عظمت هایی مثل فرهنگ جبهه و دفاع مقدس و مدافعان حرم، نتوانم پر انرژی باشم؟ کسی باشم که منبع خیر است؟
حرف ها بسیار است برای نوشتن و شاید از همه محتاج تر برای خواندن و دوره کردن خودم باشم!
به قول استاد پناهیان ما نباید قهرمان زندگیمان را تنها بگذاریم تا از راه به در شود. باید مدام مسیرهای پیش آمده اش را دوره کنیم و او را به سعادت نزدیک کنیم... اینها را نقل به مضمون می گویم! چون همیشه پیش تر از آنکه این سخن از استاد پناهیان را بخوانم فکر میکردم زندگی من، یک کتاب است و من قهرمان آن هستم! باید جوری زندگی کنم که این داستان پر نشیب و فراز، خواندنی باشد...
چه خوش که انتهایش نقش اول شهید شود. شبیه زندگینامه های شهدا، شبیه کتابهای نیمه ی پنهان ماه و مدافعان حرم روایت فتح... شبیه این همه بیوگرافی که در فضای مجازی ریخته و اول هرکدامشان نام یک شهید نقش بسته...
شبیه شهدای کربلا... شبیه...
می خواهم به داد قهرمان زندگی ام برسم...
بسم الله...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
✍ به قلم: #مطهره_سادات_نقوی
nebeshte.kowsarblog.ir/شهید-آینده-یا-خودحجت-خدا-پندار
@sobhnebesht
#المراقبه
خیلی خوب است آدم عاشق کسی باشد و برای دیدنش و شنیدن صدایش لحظه شماری کند، رنگ مورد علاقه او را بپوشد، تیپ مورد علاقه او را بزند،
در صورتی که این کس، همسر و بچه وخانواده اش نباشد، بلکه امام زمانش باشد، این محبت است که چاره ساز است، اکسیر اعظم است!
وگرنه محبت هایی که ریشه الهی ندارد، اسارت و حقارت است!
✍ به قلم #طرید 🌸🍃
از کانال شمیم ملکوت
@sobhnebesht
#الزیاره
غیر از مامور عراقی که داخل اتوبوس بود، هر سه اتوبوس را که به سامرا می رفتند، مامورین عراقی اسکورت می کردند!
ایست های بازرسی زیادی را باید می گذشتیم!
مظلومیت و غربت سامرا قلبم را جریحه دار کرده است.
یک محله کوچک جنگ زده!
بر خلاف معنای اسمش ( هر که آن را ببیند مسرور می شود )، غم بزرگی را بر دوشم نهاده است!
غیر از حرم عسکریین همه جا خرابه و ویران شده است!
✍ به قلم: #طرید از کانال شمیم ملکوت
@sobhnebesht
#فضیلت_روز_اول_ماه_شعبان
رسول خدا فرمود :
خداوند در روز اول شعبان به درهای بهشت امر می کند که باز شوید و به شاخه های درخت طوبی امر می کند که شاخه هایش را نزدیک این دنیا بیاورد .
🌹هر کس دری از خیر و نیکی را در این روز فرا گیرد،
🌹هر که نماز مستحبی در این روز ادا کند،
🌹هرکه در این روز، روزه بگیرد،
🌹هر که میان زن و شوهرش یا پدر و فرزندش یا خویشاوندانش یا مرد و زن همسایه اش یا مرد و زن بیگانه صلح برقرار کند،
🌹کسی که طلبی از کسی دارد از او کم کند،
🌹کسی که قرضی را که صاحبش ازبازگشت آن مأیوس شده به یادآورد و آنرا ادا کند،
🌹کسیکه کفالت یتیمی را بر عهده بگیرد،
🌹 کسیکه قرآن یا چیزی از آنرا بخواند،
کسیکه خدا را به یاد آورد و نعمتهای او را بشمارد و او را شکر کند،
🌹کسیکه مریضی را عیادت کند،
🌹 کسی که به پدر و مادر یا یکی از آنها نیکی کند، کسی که جنازه ای تشییع کند،
🌹 کسی که مصیبت زده را تسلیت گوید،
کسی که کار خیر انجام دهد.
🌹حتماً به شاخه ای از درخت طوبی آویخته می شود.
🔹همچنین اگر دری از شرّ و گناه را در این روز فرا گیرد،
🔹کسی که در ادای نمازش کوتاهی کند و آنرا ضایع کند،
🔹کسی که فقیری در نزد او بیاید و او قادر بر تغییر حالش باشد و به وی نرسد ولی او را کمک نکند،
🔹کسی که بدکاری از او عذرخواهی نماید امّا او عذر او را نپذیرد بلکه او را بیشتر از بدی او عقوبت کند،
🔹کسی که میان زن و شوهرش، پدر با فرزندش یا میان دو همسایه جدایی اندازد،
🔹 کسی که بر تنگدستی سختگیری بگیرد،
🔹 کسی که بر یتیمی جفا کند و به او آزار رساند و همچنین مال او را تباه نماید،
🔹 کسی که خوانندگی کند و در آن خواندن بر معاصی و گناهان برانگیزند،
🔹کسی که کارهای قبیح خود را در جنگها و انواع ستم های خود را بر بندگان بشمارد و بر آنها افتخار کند،
🔹کسی که به عیادت مریض خود نرود،
🔹کسی که جنازه ای را تشییع نکند به دلیل خوار و پست بودن آن فرد در نظرش،
🔹کسی که از مصیبت زده دوری نماید و به او به خاطر حقارت و کوچکی جفا کند،
🔹 کسیکه پدر و مادر خود یا یکی از این دو را عاق کند،
🔹حتماً به شاخ های درخت زقّوم آویخته می شود .
البته منافقین، بیشتر به شاخه های او آویخته می شوند.
تفسیر امام حسن عسکری ،ص۶۳۵
@sobhnebesht
- سرود ( حسین ای که عشق همه شهدایی ).mp3
32.35M
مولودی میلاد امام حسین علیه السلام 🌸🍃
#حاج_محمود_کریمی
@sobhnebesht
🔸🔹🔸 زیارت از راه دور
نمیدانم کار دل بود یا عقل، کار عشق بود یا احساس، کار شور بود یا شعور. کسی آرام و قرار نداشت. انگار چیز دیگری غیر از خون در رگهایمان غلیان داشت که این چنین میخروشیدیم و میرفتیم.
این همه قدم، فقط به عشق او گام بر میداشت، این همه قلب، فقط به عشق او میتپید. این همه دم، فقط به نام او دم میگرفت و “حسین حسین” میکرد. این همه چشم، فقط از غم او میبارید.
دستها یک صدا بر سینه های سوخته میکوبید و اشکها سوز دل را التیام میبخشید.
همه ی راهها، جاده ها، خیابان ها به او منتهی میشد. همچون جذبه ای جذبمان میکرد. خواب و استراحت نداشتیم. صبر و حوصله ی نشستن و دمی آساییدن نداشتیم.
قدم هایمان، همنوا با دل هایمان شده بود و سر از پا نمیشناخت. تند تند طی طریق میکرد و بهایی به تاول ها و سوزش ها نمیداد. جمعیت، چون رودی خروشان موج میزد و به دریای کربلا میریخت.
کربلا انگار، لحظه به لحظه، بزرگ و بزرگتر میشد. میگفتند، چندین باب دارد، باب القبله، باب السلام، باب الشهدا…ولی من نفهمیدم از کدام باب وارد شدم. همچون قطره ی کوچکی بودم در دل دریای خروشان عشاق. مرا هم با خود بردند. بردند تا پای ضریح ارباب. بردند تا مرکز عشق، تا کانون دلدادگی. و من تا مرز جنون، عشق بازی کردم با حضرت عشق.
روزی که میرفتم، فقط عاشق بودم. حالا که برگشتهام، هم عاشقم، هم دیوانه. راهها و مسیرها به چشمم نمیآیند، من معشوقم را هرشب، از همینجا زیارت میکنم. گاهی از باب القبله، گاهی باب السلام، گاهی باب الشهدا…
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکساء، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ
✍ به قلم: #آمینا 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
https://nebeshte.kowsarblog.ir/زیارت-از-راه-دور-3
🌹 @sobhnebesht 🌹
4_5965095217727013486.mp3
8.31M
🌸میلاد امام حسین علیه السلام🌸
بامداحی #حاج_محمود_کریمی
@sobhnebesht
🔸🔹🔸 عموی بیقرینه!
مادرت که حاضر نشد وارد خانه شود تا دردانه های رسول خدا (ص) اذن نداده بودند؛ فهمیدم تو چیز دیگری هستی.
گوشه خانه نظاره می کردم، وقتی قنداقه ات را تصدق سر حسین (ع) می چرخاندند. با خودم گفتم این خیلی فرق می کند.
آن روز را به خاطر داری؟ با قد و قامت کودکانه ات سبوی آب را بردوش گرفتی و دوان دوان به سوی مسجد رفتی… نیمی از آب در کوچه و نیم دیگر بر شانه های نحیف اما پر هیبتت ریخت. تمرین می کردی آب آوری را یا چه؟!
بعدها که بزرگتر شدی تعجب نکردم از اینکه جلوتر از حسین راه نمی روی؛ حرف نمی زنی. تعجب نکردم که همیشه چند قدم فاصله داری و سرت پایین است. تو از بدو تولد مشق ادب می کردی در بارگاه ملکوتی سید الشهدا.
همین طوری اوج گرفتی و بالا تر رفتی تا شدی سقا؛ علمدار؛ سپهدار…
همین طوری وقت پرکشیدنت دور حسین قدر یک لشکر خالی شد.
دست های بریده ات بماند برای امضای امان نامه مان از جهنم. بال های آسمانیت را بوسه باران می کنم به رسم ادب، ای سردار باوفای حسین.
✍ به قلم: #ترنم_عبادی 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما
https://nebeshte.kowsarblog.ir/عمویِ-بی-قرینه
🌹 @sobhnebesht 🌹
عباس 9702.mp3
7.37M
جشن میلاد حضرت ابوالفضل علیه السلام
بامداحی: #حاج_محمد_کریمی
🌹 @sobhnebesht 🌹
🔹🔸🔹 #من_یک_سپاهیام
ما یک تروریست داریم اینطرفها. خیلی آدم خوبیاست! از لحاظ اخلاق و ایمان درجه یک است.
وضع مالیاش اوکی نیست؛ زیرزمین زندگی می کند. سه تا دختر قد و نیم قد هم دارد. خانمش هم خیاطی می کند، ولی با نان حلال تروریستی، بچه هایشان را بزرگ می کنند.
بچه تروریستها هم هزار ماشاءالله یکی از یکی بانمک تر وقشنگترند!
خدا حفظشان کند که بزرگ شدند، به جامعه تروریستی خدمت کنند.
وسط همین تروریست بازیهایش، مدرک ارشدش را هم گرفت. ان شاءالله دارد تلاش می کند دکترا هم قبول شود.
تروریستِ دکتر، واقعا یک نعمت بزرگیاست که جامعه تروریست پرور باید قدرش بدانند!
خدا توفیقاتش را زیاد کند!
✍ به قلم: #طرید
@sobhnebesht
🔹🔸🔹 مزامیر صحیفه
بستهست همه پنجرهها رو به نگاهم
چندیست که گمگشتۀ در نیمۀ راهم
حس میکنم آیینۀ من تیره و تار است
بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است
از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجادۀ بارانی خود را نگشودم
پای سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم
ای کاش کمی کم کنم این فاصلهها را
با خمسهعشر طی کنم این مرحلهها را
بر آن شدهام تا که صدایت کنم امشب
تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب
ای زینت تسبیح و دعا زمزمههایت
در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟
اعجاز کلام تو مزامیر صحیفهست
جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت
در پردۀ عشاق تو یک گوشه نشستهست
صد حنجره داوود در آغوش صدایت
از بس که ملک دور و برت پر زده گشتهست
«پیراهن افلاک پر از عطر عبایت»
تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران
باشد حجرالاسود، الکن به ثنایت
من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده و افتاده به پایت
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی 🌹
🍃🌸 @sobhnebesht 🌸🍃
2490445.mp3
9.65M
💠 اسم نو رسیدهام علی است
💠 صد و ده مرتبه بگو سجاد
#حاج_محمود_کریمی 🌹
🍃🌸 @sobhnebesht 🌸🍃
🔸🔹🔸 پفک نمکی!
دستانِ نارنجی رنگش را با احتیاط بالا می آورد تا روسری گلدار کوچکش را، که تا نزدیکی چشمانش پایین آمده است، به بالا هدایت کند. با انگشت کوچکش که تمیز تر است، روسری اش را جابه جا میکند و دوباره نگاه مشتاقش را میدوزد به تلوزیون . چشمانش میدرخشند. آخر برنامه کودک مورد علاقه اش در حال پخش است. همان طور که پفک نمکی ها را یکی یکی درون دهانش جا میدهد، بلند بلند میخندد.
رو به او میکنم و میگویم:« حنانه جانم؟»
با لبخند نازی بر میگردد و با لحن کودکانه ای میگوید :«بله مامان؟»
سعی میکنم لبخندم را وسیع تر کنم :«این پفکارو کی به شما داده؟»
متوجه میشود که پشت این لبخند، دلخوری عمیقی وجود دارد. به روی خودش نمی آورد و میگوید :« خاله نسرین داده مامانی.»
«ای داد از این نسرین! اگر ببینمش میدونم باهاش چیکار کنم! هزار بار گفتم از این چیزا برای حنانه نخره! اما گوشش بدهکار نیست که نیست.»
همان طور که در دلم برای نسرین خط ونشان میکشم، روبه حنانه میگویم :«مامان دیگه کافیه ،ظرف پفک رو بیار آشپزخونه. بیا گلم. برات سیب پوست کندم، سیب بخور که هم مفیده و هم خوشمزه.»
با ناراحتی میگوید:«اما مامان پفک خوشمزه تره!»
وای که چقدر سخت است به بچه فهماندنِ این که سالم و مفید بودن غذا مهم است نه فقط خوشمزه بودنش. ناگه ذهنم میرود به سمت آیاتی که صبح، بعد از نماز خواندم:« تریدون عرض الدنیا و الله یرید الاخره …» ¹ شما متاع فانی و ناچیز دنیا را میخواهید و خدا برای شما آخرت را …»
✍ به قلم: #زهرا_سادات_رضایی 🌸
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
https://nebeshte.kowsarblog.ir/پفک-نمکی
🍃🌸 @sobhnebesht 🌸🍃