5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🎥 ریحانه همان دختر کاپشن صورتی هم به خاک سپرده شد*
🔸ریحانه سلطانینژاد یکی از خردسالترین شهدای جنایت تروریستی کرمان بود.
*اطلاعیۀ وزارت اطلاعات دربارۀ حادثۀ تروریستی کرمان*
🔹از دو تروریست معدوم انتحاری، یک نفر ملیت تاجیکستانی داشته و هویت تروریست دوم هنوز به صورت قطعی احراز نشده است.
🔹با شناسایی عوامل انتقال تروریستها به داخل کشور، اولین عملیات دستگیری عوامل مذکور در غروب روز حادثه انجام شد.
🔹در بامداد روز پنجشنبه ۱۴ دی اقامتگاه مورد استفادۀ دو تروریست معدوم در حومۀ شهر کرمان شناسایی و نیز ۲ عنصر پشتیبانی و تأمین کنندۀ اقامتگاه مذکور، شناسایی و بازداشت شدند.
🔹در ادامۀ عملیات، ۹ نفر از شبکۀ پشتیبانی تیم تروریستی و مرتبطان آن در ۶ استان کشور شناسایی و بازداشت شدند. قطعاً این عملیات تا بازداشت آخرین فردی که به هر شکل و به هر اندازه در پشتیبانی از جنایتکاران مورد نظر دخالت داشته است، استمرار خواهد یافت.
🔹عدم صدور بیانیه تا این لحظه، بهدلیل کشف تجهیزات انفجاری آماده در محل اقامت تروریستها بود که میتوانست بیانگر احتمال وجود و مراجعۀ عوامل دیگر برای انتقال مواد انفجاری و بکارگیری در سایر اماکن باشد. بخشی از تجهیزات مکشوفه عبارتند از: ۲ جلیقۀ انفجاری، ۲ دستگاه ریموت کنترل از راه دور، ۲ چاشنی انفجاری، چند هزار ساچمۀ مورد استفاده در جلیقههای انفجاری، سیمکشیهای آمادهشده برای جلیقهها و مقادیری مواد اولیۀ انفجاری.
*🎥 رئیس ستاد انتخابات: مردم با کارت سربازی، گواهینامه، گذرنامه، کارت ملی و شناسنامه میتوانند رای بدهند.*
▪️راهپیمایی مردم شهرضا در محکومیت حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_تسلیت
#راهپیمایی
https://eitaa.com/sobhshahreza
21.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیده مریم سلطانینژاد
از اقوام ریحانه (کاپشن صورتی)
😭وصیت نامه حاج قاسم را خواندی مریم جان
انگشت اشاره ات را بالا آوردی و سه بار از زبان حاج قاسم به ولله قسم خوردی که اگر این خیمه برپا نماند چیزی از بیت الله الحرام، حرم رسول الله، کربلا و نجف و کاظمین وسامرا و مشهد باقی نمی ماند.
رجز خواندی و چه خوب سربازی بودی دختر.
جان عزیزت را فدا کردی پای این خیمه
خون تو خیلی کارها می کند با دل ها
روایت کرمان
۸ تن از خانواده سلطاني نژاد به شهادت رسیدند
https://eitaa.com/sobhshahreza

امام جمعه:
حادثه تروریستی کرمان نشانه عداوت دشمنان از سردار سلیمانی است
انتخاب گلزار شهدای کرمان برای این حادثه تروریستی نشانه بغض و عداوت دشمنان از شهید سلیمانی است، چرا که منطقه را از حیث داعش و صهیونیست و آمریکا پاک کرد. - به گزارش خبرگزاری فارس از شهرضا، ...
حادثه تروریستی - آمریکا - دشمنان - تروریستی - به گزارش خبرگزاری فارس -
حادثه - خطبه های نماز جمعه
https://eitaa.com/sobhshahreza
❌خوشحالی علی کریمی از حادثۀ تروریستی کرمان صدای برخی چهرهها را درآورد
👤نیوشا ضیغمی در گفتوگو با فارس خطاب به علی کریمی گفت: یعنی تو فکر میکنی چون کسی شبیه تو نیست پس باید بمیرد؟ خوشحالی از کشتهشدن انسانها، حتی کسانی که اندیشۀ متفاوتی با ما دارند، عین تفکر داعش است.
👤محیا دهقانی نیز گفت: کسانی که از ریختهشدن خونهای پاک، خوشحالی میکنند، دیگر بشر نیستند و حتی حیف کلمۀ حیوان که برای آنها بهکار برده شود. علی کریمی چگونه میتواند برای به خاکوخون کشیدهشدن هموطن خودش خوشحالی کند؟ او بیذاتترین و بیوجدانترین فردی است که سراغ دارم.
👤علیرام نورایی در صفحهاش نوشت: متاسفم برای موجودات کثیفی که از خبر مرگ هموطنانشان خوشحال میشوند. شما کثیفترین و منحوسترین مخلوقات خداوند هستید.
👤آزادهآلایوب (خاله نرگس) خطاب به علی کریمی نوشت: خون غاصبان جنایتکار در رگ توست. کودکان را هم کشتند، تو شاد شدی.
👤رامین راستاد هم در صفحۀ خود نوشت: حملۀ تروریستی بیهیچ قیدوشرطی محکوم است. اگر غیر از این فکرکنیم وای به حال انسانیت.
https://eitaa.com/sobhshahreza
روایت از کرمان؛
روایت از یک شهر مقاوم؛
زن از ماشین پیاده شد. جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید. چادرش روی شانههایش افتاده بود. تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابهلای روسری روی گونهاش ریخته بود. لبهایش از ترس سفید شده بود. به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت. دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی "گفتن آوردنش اینجا، زندهست؟" و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد، سرش را گذاشت روی شیشه و به زور بدن بیجانش را نگه داشت.
نگهبان همانطورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه میکرد گفت: "پسرته خواهر؟" و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد: "تو رو امام زمان نگو مُرده" نگهبان صفحه را ورق زد و گفت: "خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه، اسمش تو لیست من نیست، برو توی اورژانس و بگرد، ببین پیداش میکنی؟"
زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید. ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضیهاشان از هوش رفته بودند. اولی محسن نبود، دومی هم که پرستار داشت سرش را باندپیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار، نه محسن شانزده سالهی او. سومی هم بدن بیجانی بود که بر پارچهی رویش نوشته بودند: سردخانه! چشمش که به این کلمه افتاد، ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد.کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که بهسرعت داشت از کنارش میگذشت چنگ انداخت و گفت: "خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه اینجا نیاوردن؟" پرستار به سِرُم توی دستش اشاره کرد و گفت: "من کار دارم، خانم جون پاشو اینجا آلودهست، پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکییکی اتاق ها رو نگاه کنی."
زن هر چه توان داشت روی هم گذاشت برای ایستادن. شروع کرد به گشتن تمام اتاقها، اتاق اول، اتاق دوم، اتاق سوم ... چپ، راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک میشد دلش بیشتر راضی میشد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاقها بیابد.
آخرین اتاق، آخرین امیدِ او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناساییِ محسن به سردخانه میرفت. زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو را به آبروی حاج قاسم قَسَم و بعد به سراغ تختِ آخرِ اتاقِ آخر رفت. زنی سالخورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله میکرد.
جهان روی سرش آوار شد. یادش آمد که صبح محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود. صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود: "مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه، کامل اتاقمو تروتمیز میکنم"
در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود، مرور کرد. سرش گیج رفت، چشمهایش تار شد: "خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم."
بیرمق با لبهایی لرزان از زنی پرسید: "سردخانه کجاست؟" و قبل از آنکه جملهاش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون میآمد بلند فریاد زد: "پسر نوجوونه برگشت. دکتر میگه منتقل شه ICU"
از لابهلای درِ باز شدهی اتاق و رفتوآمد دکترها و پرستاران موهایِ مشکیِ محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفتهاش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان میداد آرام گرفت ...
روایت از فاطمه مهرابی
https://eitaa.com/sobhshahreza
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهپیمایی مردم شهرضا در محکومیت حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان
#آنچه_شما_فرستاده_اید
#ارسالی_مخاطبین
سلام و وقت بخیر
یه سوالی دارم از مسئولین میدانم که صدای مابه جایی نمیرسد ولی،به چه علت قیمت مرغ و گوش مخصوصا گوشت به طرز فجیعی بالا رفته خودم دیروز یه کم گوشت چرخی خریدم به اندازه نارنگی شد ۱۱۵هزارتومان و خجالت کشیدم و زیر چادر گرفتم
این نماینده ها چه میکنند بالاخره اینها رای میخوان
قیمت رامیبرن بالا بعد ۲۰ یا۳۰تومن کم میکنن میگن ارزون شده
♦️جهاد کشاورزی شهرستان شهرضا
♦️ اتاق اصناف شهرستان شهرضا
اخبار فوری و مهم شهرضا را اینجا ببینید👇🏻👇🏻👇🏻
•••••┈┈••••✾•🌿🌸•✾•••┈┈••••
🌸کانال رسمی پایگاه خبری تبیینی صبح شهرضا🌸
⚜با ما همراه باشید⚜
https://eitaa.com/sobhshahreza