eitaa logo
ساخت ایران|حسین مهدیزاده
3.9هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
310 ویدیو
117 فایل
طلبه درس خارج مدیر میز نظریه اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم @ho_mah کانال آپارات https://www.aparat.com/hosseinmahdizade
مشاهده در ایتا
دانلود
سید امیرحسین که کارش طراحی کسب و کاره، دیروز بعد سه سال دوباره رفته ایران مال! میگه سیل جمعیت مثل نماز عید فطر مصلی تهران! برندهایی که قرار بود توی این بزرگترین مال جهان ارائه بشه، همه فیک! این سیل جمعیت از ایران مال به عنوان موزه و پارک بازدید می کردند و حسرت مدرنیته را در دل می پروراندند!! به نظرتون کسی که روز رای گیری میره زیارت ایران مال، برای رجل سیاسی کاسه لیس علی انصاری یا رجل سیاسی که هیچ حرفی جز کارآفرین معرفی کردن او نداره وقت میزاره و میره مسجد محلشون و رای میده؟ حاجی دیوان سیاسی ما خودش را باخته! از مناظرات 88 تا حالا ما فقط داریم این دیوان را تحقیر می کنیم! نظریات حکمرانی خوب و دولت رفاه و دولت بزرگ است و فروش اموال مازاد دولت و و یارانه را به بنزین نمیدیم، میریزیم کارت خودتون و... یعنی «ما بی عرضه ها! داریم می ریم!»، «ببخشید مزاحم شدیم!» برای چنین منظره کریهی، مردم ترمز هم نمیزنن، گاز کش رد میشن!! به کسی هم بر نخوره! هر چهار بزرگوار همین بودن! اون تانک بی سواد که می گفت من حتی قیمت ریال را به عهده نمی گیرم، طلا را میریزم به حسابتون خودتون ببینید می خواهید چکار کنید😡 من آخوند موندم این هفته برای انتخابات کار کنم، یا وایسم توی این چهار سال چاقوش را بخورم!! کو گفتمان دولت قوی که بگه برای مردم و روی دوش مردم می خواهم پیش برم؟ کو؟
از این پایین خیلی خنده داره!! دولت خلق پول را که یک قدرت ملی است، سپرده به 250 نفر هیات های مدیره نظام بانکی ایران که بین بانکهای خصوصی و دولتی به نوبت می چرخند. بانکداری در ایران یک صنعت است که بدون اینکه کاری انجام بدهد، مالکیت اقتصاد و دولت را یکجا داره تصاحب می کنه و توی این چند روز که ما داشتیم توی انتخابات توی سر و کله هم می زدیم، بانک مرکزی ما هم خصوصی شد تا دخالت در حرکت طبیعی پول نداشته باشه! شدیم مثل فدرال رزرو آمریکا! آخه پول توی دست سرمایه سالار حرکت طبیعی می کنه؟ فقط بانک آینده 25 درصد پایه پولی کشور را افزایش داده، یعنی بدون اینکه کاری کنه، 25 درصد پول چاپ کرده و به اقتصاد ایران وارد کرده! فکر کنم کامپیوترهای بانک آینده دیگه بیشتر از این کشش نداشته والا 25 درصد خلق پول؟ آخه چطوری؟ اگه قرار بود ایران چک برای این خلق پول چاپ بشه، صنعت چاپ پول، یک تنه GDP کشور را ارتقاء می داد! دولتی می خواهیم که معنای دولت بده! بگه من مالک و تصمیم گیر و هدایت گر حرکت نقدینگی کشور به نفع این هستم که رشد اقتصادی را بریزم سر سفره مردم! نه اینکه پول را مستقیم و با یارانه به حساب مردم بریزم! بلکه یکی یکی نقدینگی را هدایت کنم، یکجایی را بسازم، برم سراغ جای دوم و سوم و.... دولتی می خواهیم که بخواد یک چیزی روی زمین بسازه و به من آدم عادی بگه برو توی میدون منتظر باش یک ربع دیگه اونجام! خدا را شکر توی این فقره همه دست همه کاندیداها بالا بود!
من گفتمان دولت قوی می خوام! والا فردا صبح برم به مردم بگم به چی رای بدن؟ به دیوار؟ به شعار؟ به شعر؟ به دولت کنگی؟ من یک کاندیدای رویا پرداز می خوام که برم توی خیابون بگم رویاش را قبول دارم یا رویاش را قبول ندارم. این همه آدم نیم کش وسط و غیر سیاسی را چطور کنار هم ردیف کردیم!
این نظر آقا درباره نسل اول انقلاب است: نسل اوّل انقلاب که عمدتاً فعّالان دهه‌ی ۶۰ و یکی دو سال از دهه‌ی ۵۰ هستند، در همه‌ی این بخشها -چه بخشهای بالادستی، چه بخشهای خُرد و پایین‌دستی- کارهایی را انجام دادند؛ کارهای خوبی با هدایت امام بزرگوار انجام گرفت. حادثه‌ی دشوارِ جنگ تحمیلی به این تجربه‌آموزی کمک کرد، و کمک کرد تا بتوانند در این زمینه‌ها تجربه‌هایی به دست بیاورند؛ یا تحریمهایی که از همان روز اوّل گذاشته شد، یا حوادث خونینی که در اوایل انقلاب پیش آمد، اینها همه مجموعه‌ی نسل اوّل انقلاب را آماده میکرد و هدایت به سمت محقّق کردن این مقاصد اصلی انقلاب و مقاصد اصلی جمهوری اسلامی؛ ولیکن یک حقیقتی وجود دارد که آن را نبایستی نادیده گرفت و آن، این است که رسیدن به این آرمانها با این عظمتی که این آرمانها دارد، پیچیدگی‌های زیادی دارد؛ آن روز ما به این پیچیدگی‌ها توجّه نداشتیم؛ آن روز ما مسائل را خیلی با نگاهِ اوّلی نگاه میکردیم؛ در واقع بسیاری از مسائل آسان‌گیری میشد. شور انقلابی موجب بود که کار انجام بگیرد منتها با یک نگاه ابتدائی، با یک نگاه ساده و بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌ها و دشواری‌ها و گردنه‌های سرِ راه. 21/2/1400 از اون دست بیمار و ظاهرا بی حرکت این مرد توی سن 80 سالگی، جرات و تحلیل و تحول خواهی می چکه و بقیه، رجل سیاسی پهلون پنبه!!!
ساخت ایران|حسین مهدیزاده
رقابت انتخابات مثل بازی #فوتبال است. برای اینکه یک نفر بتواند توپ را زیر پا نگهدارد و به سمت #گل نها
من هم فردا می خواهم بروم به کمک آقای جلیلی! چنانچه این سه هفته هم ادعایم این بود که دارم به همین میدان کمک می کنم. اما این هفته آخر، حرف مشت پرکن می خواهد. درک من این است که مردم ما غیر سیاسی نشده اند. سیاست مدار ما از خود دولت زدایی کرده. کسی قیافه یک دولت قوی از خود نشان نمی دهد!
باورتان می شود که آقای پزشکیان در این انتخابات فقط گفت: نمی شود! محال است! غیر ممکن است! نباید! بعد 42% رای آورد؟ خب چه بلایی سر این منصب آمده که با چنین جانمایی، می شود 42 درصد از 40 درصد را به خود جلب کرد؟! ما ادبیات قوی می خواهیم
قرار است امروز غر بزنم و از فردا همان حسین مهدیزاده آرام همیشگی باشم. من برای فردا در این چند چیز نیاز به محتوا دارم، چیزی که از 92 تا حالا در حرفهای آقای جلیلی چیز واضحی درباره آن پیدا نکردم! (تنقیص ایشان نباشد! در افق سیاسی ما فعلا هیچ کسی چنین حرفهای واضحی نمی زند، الا آنهایی که برایشان ریسک ندارد!) 1- چطور می خواهیم ارزش ناچیز کار، برای زندگی حل کنیم؟ اجاره و سرمایه و سفته و دلالی و زمین خریدن و کنار انداختن، سودش قابل مقایسه با کار نیست. دولت محترم جدید چطور می خواهد این را حل کند که اگر حل نکند، من حرفی برای گفتن با مردم نخواهم داشت 2- رونق خام فروشی، از نفت تا پتروشیمی تا معادن تا فولاد و... یعنی فرصت صنعتی شدن کشور و درامد کسب کردن از ارزشهای افزوده را به دیگر ملت ها پیش کش کردن و بیکاری فرزندان خودمان. چه کار می خواهید انجام دهید که خام فروشی به مرور -میدانم که راه حل عاجل ندارد- رخت از ایران ببندد! 3- نیم درصد! از سرزمین ایران شهر است و چهار دهم درصد هم روستا! همه کارشناسان عزیز ایران هم می دانند که برای نجات مردم از این قیمت سرسام آور زمین، به نحوی که کل خانوادهه های ایرانی یک خانه 400 متری داشته باشند، نیم درصد دیگر از زمین های ایران را احتیاج دارد. اما اینکار عزم می خواهد و برنامه ای که آقای جلیلی باید همین الان آن را اعلام کند و الا کارناشناسان عزیز، در زمان دولت او را راضی خواهند کرد که کوتاه بیاید. آیا حاضر هستند اعلام کنند که می خواهم را به زمین بدل کنم؟ اگر همین یک قلم را با صدای بلند و کمی جزئیات بفرمایند، عوض همه کلی گویی های ایشان در خواهد آمد! 👇
4- خلق پول، اعتبار مالی یک امکان ملی است برای رشد کسب و کار مردم یک سرزمین! برای در آوردن آن قدرت از دست عده خاص و عمومی کردن آن دقیقا چه برنامه ای دارند؟ می دانم که مطالعه داشته اند! برنامه شان چیست؟ 5- هر کشوری برای اینکه بتواند ارز آوری داشته باشد، باید به جایی برسد که صنعت گر خودش بتواند صادرات کند! صادرات اولا قدرت رقابت می خواهد! الان تنها مزیت اقتصاد ما، قیمت مفت کارگر است که خودش ضد ارزش است! چون باعث می شود که خود کارگر هم صادر شود به کشورهای خارجی! از سوی دیگر صنایع بزرگ و عمومی و پر طرفدار ما هم چندان بروز نیست و از رقابت صنعتی خارجی جا مانده اند! مزیت ما انرژی، مواد اولیه ارزان و مسائلی از این دست است. بازارهای مقصد هیچکدام با ما عهد نکرده اند که کالای ما را بدون هیچ مزیتی بخرند! در سالهای اخیر با دلاری شدن قیمت مواد خام، تنها مزیت اقتصاد صنعتی ما هم از دست رفته. مزیت کالای ایرانی برای صادرات، در دولت شما چیست؟ خام فروشها همه سود اقتصادی ایران را مال خود کرده اند و برای بخش صنعت چیزی باقی نمانده شما چطور ارزش افزوده و کار و صنعت گری و کارآفرینی را دوباره در ایران سوداور می کنید؟ لطفا توضیح بدهید تا بتوانیم برای مردم توضیح بدهیم. تا یک دهاتی بتواند برای هم ولایتی های خودش با ذوق تعریف کند که فلانی می خواهد برای ما این کار را انجام دهد!!!!
6- یک سوال خیلی خیلی مهم را یادم رفت! قصه سیاست خارجی جدید ایران در دوره شهید رئیسی بعد از سیاست خارجی ذلیلانه دولت سازندگی تا کلید و برجام را برامون بگید. حرفهای کلی قبلی را شنیده ایم. حرف واضح بزنید. میخواهیم بریم برای مردم تعریف کنیم که چه اتفاق بزرگی افتاده است که کرسنت را اگر هیچ وقت هم نتوانیم در دادگاه حل کنیم، در جایی دیگر خواهیم توانست که آن را بشوریم بره!
من تا شب جواب این سوالها را می خواهم. کسی هست برای من جواب این سوالها را در بیاورد تا از فردا پاشنه ور بکشیم و با شور و ذوق با هم برویم و برای مردم حرف بزنیم و آنها را دوباره پای صندوق مهم انتخاب رئیس جمهور برگردانیم؟ مطمئنم با حرف واضح در این 6 سوال، آب رفته به جوی باز می گردد
هدایت شده از دیمزن
هدایت شده از دیمزن
چند روز دیگر یا چند ماه دیگر یا فوقش چند سال دیگر آن میز و عکس و لاله های سبز را برمی دارند و تو می شوی فقط یکی از سنگ های حرم. که در ازدحام زائرانی که حافظه هایشان دیگر خاطرات تو را به یاد نمی آورند، دیده نمی شوی. گم می شوی. بی هیچ تشریفاتی و مقبره ای و ضریحی. تو تمام خودت را از دست می دهی و می شوی جزئی از حرم محبوبت. خشتی از آستان مقدس حضرت دوست آستانی که روزی کلیددارش بوده ای. و لابد چقدر شرمندگی کشیده ای از لطف محبوب که اجازه این پاسبانی را به تو داده بود. من حتم دارم تو یکی از روزهایی که غبارروبی ضریح را به عهده داشتی وقتی که با چوب پرهای سبز، خاک رو مضجع مولایت را می تکاندی آرزو کرده بودی که غباری باشی رها در حرمش. که دیده نشوی، جایی را اشغال نکنی، کسی تو را به حساب نیاورد. اما کنارش باشی و با نگاه خورشیدی او به برق زدن بیفتی و کیف کنی. آن وقت خدا آرزویت را چهل روز پیش برآورده کرد. چند ساعت مانده به تولد محبوبت. پرواز کردی، سوختی، غبار شدی آوردندت توی حرم. روحت غباری شد نامرئی که تا ابد بین زائران و مجاوران حرمش می چرخد و با نگاه خورشیدی محبوبش برق می زند و کیف می کند. و جسمت شد یک خشت از آستان مقدسش. خشتی که آن هم چند روز دیگر، یا چند ماه دیگر یا فوقش چند سال دیگر نامرئی می شود و تو کامل به آرزوی شاید ناگفته ات می رسی. "محبوبم! ای کاش طوری جزئی از تو شوم که انگار هرگز نبوده ام." می دانی آقای رئیس جمهور شهید من! نحوه زندگی و شهادت تو بی نهایت استعاری، قشنگ، دست نیافتنی و رشک برانگیز است. هربار که عکسی از مزار قرنیزی ات را می بینم، یاد روح درخشانت می افتم که در حرم می چرخد و می رقصد و به زائران سر می زند و مثل زمان زنده بودنش دغدغه اجابت خواسته هایشان را دارد. و من زیر لب می خوانم: رقصی چنین میانه میدانم آرزوست... دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan