ساخت ایران|حسین مهدیزاده
آدام اسمیت: #بازار مکانیزم جادویی تبدیل نفع شخصی به نفع عمومی است! اسلام: #خانواده مکانیزم جادویی
🟢 یک گونه رویت نشده: جامعه ای که واحد بنیادین آن خانواده باشد!
📝حسین مهدیزاده
1️⃣ از 3️⃣
چند سالی است که دارم به این موضوع فکر می کنم که وقتی اساتید و پیشکسوتان انقلاب اسلامی در #اصل_ده_قانون_اساسی نوشتند که «از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است...» واقعا می فهمیدند که چه حرف #ساختارشکنانه ای می گفتند؟!!! واقعا خودشان هم از ساختار جدیدی که آن را #میثاق ملی مردم ایران می کردند #تصوری داشتند؟ یا فقط حدس می زدند که اسلام اینگونه است و مثل خیلی ها، برایشان فقط یک شعار و رتوریک انقلابی و دینی بود؟! البته مثل همه جاها، می دانم که خیلی ها حرف برای گفتن داشتند و بعضی ها هم صرفا شعار بودند و البته در سالهای دهه 50 به طور عجیبی، آدمها، حرفهای سنجیده و پخته می زدند!
اما مطمئن هستم که اگر کمی به این موضوع بیشتر دقت کنید، وحشت و مخالفت، ذهن خیلی از شما را خواهد گرفت! و بر علیه چیزهایی که در پایین نوشته ام، حتما چیزی خواهید نوشت تا زهر برداشت بنده از این اصل قانون اساسی را بگیرد!
#جامعه یک ساختار متشکل از انسانها و امکانات و محیط است که بر محور روابط جمعی انسان (که یک موجود مختار و دارای عقل و احساس و عمل است) تشکیل شده. حالا می دانید الان به جای خانواده، چه چیزی سلول بنیادین جامعه است؟ الان بصورت علمی، شرکت ها و واحدهای #تولید جمعی محصول، در یک نظام بازار شده که به آن #firm می گویند سلول جامعه است! حالا می دانید در نظامی که firmها سلول جامعه هستند، خانواده ها، اساسا یک واحد اجتماعی #مصرف هستند و به همین دلیل هم نظام اجتماعی مدرن نمی تواند بگوید که خانواده یک واحد بنیادین برای ساخت جامعه است؟! کدام نظام اجتماعی، خرج کردن و مصرف کردن را کانون جامعه پردازی می گیرد؟ واحد بنیادین جامعه باید #مولدِ_ارزش_افزوده باشد!
در جامعه مدرن، سخن از این است که اگر شرکت ها و واحدهای موثر تولیدی در بازار رقابتی، سلول اصلی جامعه هستند، حالا علم باید توضیح دهد که ما در بنیادی ترین حالت با چند نوع ساختار اجتماعی در این مدل جوامع طرف هستیم و این یکی از سوالات بسیار مهمی است که علم باید جواب آن را بدهد تا حکومت و نهاد توسعه بر اساس آن جامعه را هدایت کنترل کند. اما خب در نهاد علم امروز ما درباره آن کم حرف زده می شود.
جامعه از واحدهایی تشکیل شده است که آنها هم باید از جنس جامعه باشند نه فرد! یعنی چی؟ یعنی یک فرد، با فردیتش، نمی تواند بنیاد یک جامعه باشد. بنیان جامعه هم باید از کوچکترین واحدهای معنادار اجتماعی تشکیل شده باشد. نکته دیگر این است که اگر یک گله کوچک یا بزرگ انسان را در کف خیابان و از بالا تماشا کنید، این یک جامعه نیست! هر وقت شما واحدهای درون آن جامعه را اسم بردید، مثلا گفتید که اینها انتظامات هستند، اینها شعار می دهند، اینها تراکت توزیع می کنند، اینها بلندگوها را مراقبت می کنند و حرکت می دهند، اینها شب قبل شعار ها را سروده اند، اینها رهبرانی هستند که به اعتبار آنها، این عده در این فضا تجمع کرده اند و... دست آخر می توانید بگویید، این یک تجمع و گله نیست و زیرپوست این پدیده ناآشنا که داری از توی هلکوپتر می بینید، یک راهپیمایی با تعداد زیادی جزئیات قرار دارد!
حالا سوال این است که وقتی می گوییم یک کشور، واحدهایش فقط استان و شهر و خیابان و محله و خانه نیست! اینها اساسا توضیح واحدهای سیاسی و کالبدی است! تا نتوانید بگویید انسانها چطور به هم خط و ربط پیدا کرده اند، هنوز اطلاعاتی که می دهید با اطلاعاتی که از یک ماشین مکانیکی می دهید تفاوت چندانی ندارد!
همانطور که در بالا گفتم، پاسخ به این سوال برای نهادهای حکمرانی و دیوانی بسیار مهم است. مثلا سازمان برنامه که پول را از طریق برنامه های توسعه و آینده نگرانه در کشور خرج تقسیم می کند، به پاسخ بالا واقعا احتیاج دارد که #جامعه_ایرانی از چه واحدهایی بنیادینی تشکیل شده است؟ اولا هم لیست واحدها را نمی خواهند، بلکه کلان ترین دسته بندی ها را احتیاج دارد که بتواند خط دهنده و مدیریت کننده مسیر حرکت باشد.
📌قسمت دوم یادداشت:
https://eitaa.com/social_theory/2393
📌قسمت سوم یادداشت:
https://eitaa.com/social_theory/2394
🆔 @social_theory